قبل از پرداختن به جواب، لازم است، مقدمه ای بیان شود. و آن این كه، خداوند، انسان را به نیروهای مختلفی مجهز ساخته و استعدادهای گوناگونی به او داده، تا در مسیر تكامل، كه هدف آفرینش است، به او كمك كند، از این نظر انسان همانند گیاهان و یا انواع جانداران است كه نیروها و غرائز لازم، برای رسیدن به این هدف در اختیارشان، گذارده شده است. با این تفاوت كه انسان با ارادة خود و آزادانه، تصمیم می گیرد، ولی حیوانات و گیاهان، بی اختیار به سوی هدفشان، پیش می روند. از این روی، قوس صعودی تكامل انسان، قابل مقایسه با جانداران دیگر نیست. به این ترتیب، از نظر خلقت و آفرینش و تكوین، انسان را مجهّز به عقل و استعدادها و نیروهای لازم، برای پیمودن این صراط مستقیم، كرده است.
از سوی دیگر، خداوند، پیامبران را با وحی آسمانی و تعلیمات كافی و قوانین مورد نیاز انسان، فرستاده است، تا از نظر شرایع، راه را از چاه، مشخص كرده و با بیان های گوناگون او را تشویق به پیمودن این راه كنند، و از مسیرهای انحرافی باز دارند. چنان چه در آیه 12 از سوره لیل می فرماید: «بر ما است كه انسان را هدایت كنیم». سپس از آنجا كه راههای انحرافی، فراوان است، به انسان هشدار می دهد، و می گوید: «بعضی از این راهها، منحرف و بیراهه است» (سوره نحل، آیه 9).
در آیات متعددی، به این معنی اشاره شده كه اگر خداوند می خواست، همة مردم را به اجبار، هدایت می كرد، مثل آیة: «أَفَلَمْ یَیْأَسِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِیعاً»، «وَ لَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعِینَ»، «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِیعاً». به واسطة این اجبار (درونی یا بیرونی) خداوند می توانست حتی منكران لجوج را وادار به پذیرش ایمان، كند، چرا كه او بر همه چیز، تواناست، و هیچ كاری در برابر قدرتش، مشكل نیست. ولی هرگز او چنین نخواهد كرد، چرا كه این گونه ایمان اجباری، بی ارزش و فاقد معنویت، و تكاملی است كه انسان به آن نیاز دارد. از آنجا كه نعمت اختیار و آزادی اراده و انتخاب، یكی از مهمترین عوامل تكامل انسان می باشد، خداوند متعال، انسان را موجودی انتخاب گر آفرید، و او را هدایت اجباری نكرد، چرا كه هدایت اجباری، نه افتخار است، و نه تكامل. بلكه به انسان آزادی داد، تا این راه را با پای خود بپیماید و به اوج تكامل برسد. با توجه به این مقدمه، به اصل جواب پرداخته می شود.
خداوند متعال در قرآن می فرماید: كسانی كه از روی ترس و اضطرار، ایمان می آورند، ایمان آنها ارزشی ندارد مثلاً در سوره یونس، آیه 96، می فرماید: «محقّقاً كسانی كه خدا بر گمراهیشان، حكم كرده، ایمان نخواهند آورد»، اینها همان كسانی هستند كه آیات الهی را تكذیب می كنند و سرانجامی جز دوزخ ندارند. چون سرمایة سعادت خود را كه همان ایمان است، از دست داده اند. پس ایمان نمی آورند، «حَتَّى یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِیمَ» تا آنكه عذاب الیم را ببینند.
وقتی عذاب را ببینند، البته ایمان می آورند، ولی ایمان اضطراری (و از روی ترس) فایده ای ندارد. پس هر انسانی خواه ناخواه، دارای ایمان هست (با توجه به آیات 94 تا 97 از سوره یونس) چه ایمان اختیاری و چه اضطراری، با این تفاوت كه ایمان اختیاری، مقبول درگاه الهی است و آدمی را به سوی سعادت زندگی دنیا و آخرت سوق می دهد، امّا ایمان اضطراری كه در هنگام دیدن عذاب است، نه در درگاه خدای تعالی، قبول است، و نه دردی را از او درمان می كند.
همچنین آیة 52 از سوره سبأ همین معنی را می رساند كه ایمان آوردن از روی اضطرار و ترس و در موقع مرگ، كه عذاب الهی را می بینند، ارزشی ندارد، و لذا در آیات دیگر قرآن می خوانیم «اینها دروغ می گویند، اگر بازگردند «به دنیا»، همان برنامه ها را تكرار می كنند» (انعام، 28).
قرآن كریم، فرعون را به عنوان مصداق بارز این حالت «ایمان آوردن از روی ترس» بیان می كند.
خداوند متعال می فرماید: «... تا هنگامی كه غرقاب، دامن او را گرفت، گفت: ایمان آوردم كه هیچ معبودی، جز كسی كه بنی اسرائیل، به او ایمان آورده اند، وجود ندارد، و من از مسلمین هستم».
وقتی كه فرعون در امواج رود نیل قرار می گیرد و لحظه به لحظه مرگ او نزدیكتر می شود، می گوید: ایمان آوردم. ولی بدیهی است، این نوع ایمان آوردن، ایمانی است كه هر جانی و مجرم و گنهكاری، دم از آن می زند، بی آنكه ارزشی داشته باشد، و یا دلیل بر تكامل و حسن نیّت و صدق گفتار او گردد. به همین جهت خداوند او را مخاطب ساخت و فرمود: «اكنون ایمان می آوری در حالی كه قبل از این طغیان و گردنكشی و عصیان نمودی، و در صف مفسدان فی الارض و تبهكاران قرار داشتی».
به همین دلیل، بسیار دیده شده كه اگر امواج بلا فرو نشیند، و از چنگال مرگ، رهایی یابند، باز به برنامه های سابق بر می گردند. نظیر این تعبیر كه در فوق خواندیم، در اشعار و سخنان ادبای عرب و عجم نیز آمده است.
مانند:
أنت و حیاض الموت بینی و بینها
و جادت بوصل حین لا ینفع الوصل
«به سراغ من آمد، در حالی كه امواج مرگ، میان من و او قرار گرفته بود ـ او آمادة وصال گشت در آن هنگام كه وصال سودی نداشت».
امّا برداشت دومی از سؤال می شود و آن اینكه آیا عبادت از روی ترس، فایده ای دارد یا نه؟
در جواب این برداشت، باید ذكر كرد كه بندگان الهی، به 3 نوع، خداوند متعال را عبادت می كنند. گروهی به امید پاداش، گروهی به واسطة ترس از دوزخ و گروهی هم خداوند متعال را به خاطر عشق و محبت به او، بندگی می كنند. چنان كه امام صادق ـ علیه السّلام ـ در حدیثی می فرمایند: «بندگان سه دسته اند: گروهی خدای عزّوجل را از ترس، عبادت می كنند، كه این عبادت بردگان است. گروهی خدای تبارك و تعالی را به طمع ثواب، عبادت می كنند، كه این عبادت مزدوران است، و گروهی خدای عزوجل را از سر عشق و محبت به او، عبادت می كنند كه این عبادت آزادگان است و این برترین عبادت است».
هرچند فضیلت دستة اول و دوم به اندازة دسته سوم نمی باشد و خداوند انتظار دارد كه بندگان به حدّی از كمال برسند كه خدا را چون شایستة عبادت است، بپرستند، چنانچه امام سجاد ـ علیه السّلام ـ می فرمایند: «... خوش ندارم كه خداوند را به خاطر ترس از كیفر او، عبادت كنم، چون در این حالت، مثل بندة نابكاری خواهم بود، كه اگر نترسد، كاری نمی كند...» ولی در عین حال مأجورند و ثواب می برند.