سارا قاسمی پنجشنبه ۱۲ فروردين ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۰

محبوب ترین امور در نزد مدیر باید رساترین آنها در 'حق' و فراگیرترین آنها در 'عدل' و جامع ترین آنها براى 'رضایت مردم' جامعه باشد.  در این مقاله با سه اصل از اصول مدیریت و رهبری از دیدگاه نهج البلاغه آشنا می شویم:

 

اصل اعتقاد

یكى از شرایط مهم واگذارى مسئولیت و مدیریت، اطمینان داشتن به دین و امانت فرد است. مولاى متقیان على "علیه السلام"، در خطبه چهارم در پاسخ به خواسته طلحه و زبیر كه ریاست و مقام مى خواستند مى فرمایند: 'به قسمت خداوندى درباره خود راضى شوید تا درباره شما بیندیشم و بدانید من در امانتى كه به من سپرده شده است، كسى را شریك نمى گردانم مگر اینكه اطمینان به دین و امانتش داشته باشم. چه از یاران من باشد چه كسى دیگر.' [جعفرى، محمد تقى، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، جلد سوم، ص 26]

در نظام اسلامى مدیریت ها و سرپرستى ها به كسانى واگذار مى شود كه در بعد اندیشه و عمل، اسلام را قبول داشته باشند و این گونه انسان ها را با اوصاف و عناوینى چون صالحین "شایستگان"، متقین "پرهیزكاران"، صادقین "راستگویان"، تا قاسطین "عدالت كنندگان"، مخلصین "خالص شدگان"، محسنین "نیكوكاران"، متطهرین "پاكیزگان" و... مى شناسیم.

از دیدگاه قرآن، بر طبق سنت خداوند و مشیت الهى، مدیریت و سرپرستى زمین و ساكنان آن، باید به دست صالحان و شایستگان مومن باشد. [تقوى دامغانى، سید رضا ص 128]

 

اصل قیام به وظیفه "متعهد بودن در برابر انجام وظیفه"

محبوب ترین امور در نزد مدیر باید رساترین آنها در 'حق' و فراگیرترین آنها در 'عدل' و جامع ترین آنها براى 'رضایت مردم' جامعه باشد.

'امیرالمومنین على "علیه السلام " در اولین دستور قانون اصلى سه حقیقت با اهمیت را به طورى با بایستگى مناسب خود بیان مى فرماید كه واقعا شگفت انگیز است.

1-- در اظهار حق و اجراى آن، معتدل ترین امور باید رعایت شوند، علت این تناسب مراعات اعتدال با اظهار و اجراى حق، عدم تحمل ناتوانى اغلب مردم از برقرار ساختن ارتباط همه جانبه با همه ابعاد حق است.

2- در اظهار عدالت و اجراى آن، فراگیرترین امور باید منظور شود. علت این تناسب این است كه عدالت همانگونه كه حق را در نظر مى گیرد، شخص یا گروه مورد جریان عدل از نظر توانایى و ناتوانى و دیگر شئون مربوط به حساب مى آورد.

3- در اجراى امور اجتماعى، جامع ترین آنها براى رضایت مردم منظور شود و علت آن متناسب همان است كه مى تواند درمان واقعى دردهاى زندگى اجتماعى بشر و ارتباط آن با سیاستمداران و زمامداران و نیز با هر صنف از گردانندگان امور انسانها بوده باشد. البته بدیهى است كه مقصود جلب رضایت همه مردم جامعه در همه ى حالات نیست، زیرا مردم به اضافه ى اینكه در امورى كه رضایت آنان را جلب مى كند، بسیار مختلف و داراى تضاد فكرى و آرمانى مى باشند و هیچ قانون و زمامدارى پیدا نمى شود كه بتواند این اختلافات و تضادها را برطرف نماید. رضایت اغلب مردم بدان جهت كه بر مبناى حیات طبیعى محض استوار است، لذا نمى تواند مورد تصدیق مكتبى باشد كه بایستگى هاى انسانى را از هر دو جهت طبیعى و ماوراى طبیعى در حیات معقول تامین مى نماید و همه مى دانیم كه مكتب اسلام در راس همه آن مكتب ها و نظام ها قرار گرفته است كه هدف آنها قرار دادن انسانها در حیات معقول مى باشد.

بنابراین مقصود از رضاى مردم، آن رضایت است كه تامین حق حیات و حق كرامت و حق آزادى معقول آنان به طور كامل و در آخرین حد ممكن ناشى مى گردد و این رضایت و عوامل و نتایج آن است كه مى تواند با معتدل ترین امور در حق و فراگیرترین امور در عدل هماهنگ گردد. [جعفرى، محمد تقى، حكمت اصول سیاسى اسلام، ص 217]

 

اصل پرهیز از خود محورى و خود بزرگ بینى

امام على " علیه السلام " در خطبه هشتاد و هشتم مى فرمایند:

'معروف "نیكو" در نظر آنان چیزى است كه "خود" آنان به نیكویى بشناسند و معروفش بدانند و منكر و ناشایست در نزد آنان چیزى است كه "خود" آنان زشتش بدانند. پناهگاهشان در مشكلات، خودشان هستند و مرجعشان در امور مهم، آراء و نظریاتى است كه خود ابزار مى دارند. گویى هر شخص از آنان امام خویشتن است! هر شخص چنین مى پندارد كه در نظریات خود به طناب هاى مورد اطمینان چنگ زده و دستاویزهاى محكمى "براى وصول به واقعیات" به دست آورده است.'

كسانى كه روابط را بر ضوابط مقدم مى دارند، همان هایى هستند كه من با هویت خود طبیعى محض را ملاك همه شئون حیاتى قرار مى دهند. این قاعده كلى براى ما دو نوع من را در ارتباط با خوبى ها و بدى ها و بایست ها و نبایست ها نشان مى دهد. دو نتیجه فوق العاده با اهمیت در مسائل انسانى به دست مى آید: من انسانى و من محورى محض .

مختصات و نتایج من محورى كه انسان را امام خویشتن مى داند:

1- تكبر و نخوت و بیمارى خود بزرگ بینى یكى از مختصات هواپرستى و امام خویشتن بودن است.

2- آنچه كه مطابق هوى و هوى پرستى نباشد، هر چه باشد و از هر كسى كه صادر شود، باید با آن مبارزه كرد.

3- هوى پرستى و امام خویشتن بودن براى خود معبودها مى سازد.

4- هوى پرستى و امام خویشتن بودن از حق و عدالت منحرف مى سازد.

5- هوى پرستى و امام خویشتن بودن هیچ نظمى و قانونى را در جهان هستى نمى شناسد.

6- تقدم روابط و ضوابط ناشى از هوى پرستى است كه آغازش امام خویشتن بودن و پایانش نابودى همه ارزش ها و اصول و قوانین است. [جعفرى، محمد تقى، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، جلد 15، ص 26]



شارژ سریع موبایل