سن ازدواج بالا رفته و دختر و پسرهای امروزی به دلیل تغییر معیارها، مشغولیت های اجتماعی زیاد، مشکلات مالی یا درگیری زیاد در کار و درس، اولویت پایین تری برای ازدواج قایلند. در اینجا از آثار مجرد زندگی کردن و بازتاب های آن در زندگی را برایتان خواهیم گفت:
بحران 30سالگی
معمولا بعد از 30سالگی نشانه های اختلال سازگاری در فرد ظاهر می شود. جوان مجرد، به خاطر تمایل غریزی به ازدواج (هم از بعد جسمانی و هم عاطفی) و فشارهای اطرافیان و جامعه دچار آسیب می شود و به مرور علائم افسردگی را نشان می دهد. احساس ناامنی، ترس از آینده، ارزیابی بدبینانه نسبت به زندگی آینده و... از عواقب مجرد ماندن و بالا رفتن سن ازدواج است.
هجوم ترس
وقتی ازدواجتان را به تاخیر می اندازید، کم کم ترس جای اشتیاق را می گیرد و به جای آنکه به مزایای ازدواج فکر کنید، مغلوب ترس هایتان می شوید و مرتب به شکست در ازدواج، مشکلات اقتصادی و ... فکر می کنید. این وضعیت آنقدر ادامه می یابد که در نهایت ممکن است قید ازدواج را بزنید چون با ذهن منفی نگری که پیدا کرده اید، ازدواج سراسر ترس و نگرانی و ناکامی است.
اما این ترس، با تجرد تسکین پیدا نمی کند و ترس های دیگری هم به آن اضافه می شود. ترس از تجرد! یعنی در وضعیتی قرار می گیرید که هم از تجرد می ترسید و هم از تاهل! ترس های تجرد چه هستند؟ ترس از اینکه خانواده یا اجتماع مرا طرد کنند، ترس از تنهایی و تنها ماندن تا پایان عمر، ترس از اداره کردن مالی زندگی، ترس از اینکه اطرافیان برچسب هایی به من بزنند، ترس از سربار بودن، ترس از این که مزاحم ازدواج خواهر یا برادرهای بعدی ام باشم، ترس از کم شدن معاشرت ها و از دست دادن محبوبیت.
زنگ خطر بیماری
تجرد، اضطراب آور است و اضطراب زمینه ساز بیشتر اختلالات روانی است. فرد مجرد بیشتر در معرض افسردگی، وسواس و پارانویا قرار دارد. اعتماد خود را به دیگران از دست می دهد و امیدی برای ادامه ندارد. این افراد سخت پسندتر می شوند و وقتی در موقعیت ازدواج قرار می گیرند، با خود می گویند: من که این همه صبر کردم، حالا اگر انتخاب خوبی نداشته باشم دیگران چه خواهند گفت؟ این وسواس در همه ابعاد زندگی آنها سایه می اندازد و آنها را در موقعیتی که دارند تثبیت می کند.
آسیب پذیر می شوید
ازدواج نکردن و گذشتن از سن ازدواج ، فرد را منزوی می کند. چون احساس می کند نگاه اجتماع بسیار آزارنده است و همه روی ازدواج نکردن او متمرکز شده اند یا او را وادار به ازدواج می کنند و به او فشار می آورند. در نتیجه، از همه فاصله می گیرد، حتی از خانواده خود. این فاصله گرفتن و انزوا، فرد را آسیب پذیر و رنجور می کند. با کوچکترین نشانه ای، می رنجید و احساس می کنید دیگران شما را طرد کرده اند.
وسوسه زندگی مجردی
برخی جوان ها وقتی فکر می کنند از سن ازدواجشان گذشته است، ممکن است به فکر زندگی مجردی بیفتند. آنها ترجیح می دهند از خانواده خود جدا شده و زندگی مجردی را تجربه کنند. یعنی زندگی در خانه ای مخصوص خودشان. این استقلال شاید در وهله اول خوشایند و آرامش بخش باشد اما در ادامه آسیب هایی به همراه دارد.
شما ممکن است فقط یک بعد از زندگی مجردی را ببینید. مثلا به دلیل آنکه نیاز به استقلال و حیطه فردی بیشتری دارید، تصمیم بگیرید جدا از پدر و مادرتان زندگی کنید. یا به خاطر آنکه چشم در چشم خانواده و فامیل نباشید تا مرتب از شما نپرسند چرا ازدواج نمی کنی، به خانه یا اتاق مجردی خود پناه ببرید تا کمتر دیده شوید. حتی ممکن است با بالاتر رفتن سنتان احساس کنید دیگر ظرفیت تنش های زندگی خانوادگی را ندارید یا دلتان می خواهد خانه ای از آن خودتان داشته باشید. اما زندگی مجردی مشکلات زیادی دارد.
از مشکلات مالی گرفته تا مسائل تعمیر و نگهداری خانه، زحمت پخت و پز و شست و شو و خرید، نگاه همسایه ها، دردسر قرارداد امضا کردن و درگیری با صاحبخانه، دردسر اسباب کشی، رفت و آمد، تذکر ها، فشار و مخالفت خانواده، دلتنگی و نیازهای عاطفی و... همه این ها باعث می شود زندگی مجردی که در نگاه برخی از جوان ها یک راهکار برای امنیت بیشتر و آرامش بیشتر بود، تبدیل به یک بحران شود که مجرد ماندن آنها را دامن می زند.