مجنون های روزگار ما کم نیستند. عاشق پیشه هایی که یک تنه به کارزار عشق می زنند و بی آنکه نصیبی از عشق لیلی ببرند، به دوست داشتن شان ادامه می دهند.
وقتی فردی فارغ از تمایلات، احساسات و عواطف طرف مقابل، خودبه خود نسبت به او احساس علاقه پیدا می كند می گوییم دچار عشق یک طرفه شده. این نوع عشق بیشتر اوقات نوعی عطش عاطفی محسوب می شود. که هیچ ربطی به یک رابطه عاطفی سالم و متعالی ندارد.
در یك رابطه عشقی متعارف دو نفر نیازهای همدیگر را به لحاظ منطقی، عاطفی و جسمانی تامین می كنند ولی در عشق یكطرفه صرفا خصوصیات عاطفی عطش وارانه یك نفر دخیل است و توسط طرف مقابل هم تامین نمی شود.
چرا این شكلی عاشق می شویم؟
افراد با توجه به ویژگی های شخصیتی و روش تربیتی خانواده ای كه در محیط آن رشد و پرورش یافته اند می توانند مستعد تجربه عشق های یكطرفه باشند. بروز عشق های یك طرفه در افرادی كه ویژگی شخصیتی وابسته در آنها غالب است و همچنین افرادی كه به اختلال شخصیت مرزی دچار هستند بیشتر دیده می شود. شخصیت های مرزی آن دسته افرادی هستند كه در بیشتر حوزه های زندگی شان بی ثبات و ناپایدارند، معمولا دچار نوعی احساس مزمن كسالت و بی حوصلگی هستند و نگاه همه یا هیچ یا سیاه و سفید نسبت به همه چیز دارند؛ یعنی همه چیز را یا خوب خوب می دانند یا بد بد. در واقع این افراد نمی توانند هیچ چیز را خاكستری ببیند.
شخصیت های وابسته هم شخصیت هایی هستند كه در حد افراطی به دیگران تعلق خاطر دارند. این افراد نسبت به توانایی های خود مطمئن نیستند؛ از این رو مسوولیت های مهم زندگی شان را به گردن دیگران می اندازند. توانایی تحمل تنهایی را ندارند. مدام به تایید دیگران نیاز دارند و معمولا به علت وابستگی زیاد به دیگران و ترس از طرد شدن توسط آنها، به هیچ وجه توانایی مخالفت با اطرافیان شان را ندارند و به راحتی به دیگران اجازه می دهند كه حقوق شان را پایمال كنند.
افرادی كه در خانواده هایی رشد پیدا كرده اند كه والدین نسبت به فرزندان عشق و علاقه و عاطفه اصیل را اعطا نكرده اند گاهی كمبودهای عاطفی شان را با درگیر شدن در یك عشق یك طرفه جبران می كنند. در واقع فرزندان خانواده هایی با چنین سبك تربیتی بعد از اینكه به جامعه بزرگ تر مثل مدرسه و گروه همسالان وارد می شوند با نیازهای عاطفی ای كه بین دیگران رد و بدل می شود مواجه می شوند و كمبودهای عاطفی ای كه در دوران كودكی با آنها مواجه بوده در او به شكل یك نیاز عاطفی بروز پیدا می كند.
در واقع این افراد هنگامی كه وارد جامعه می شوند به این دلیل كه از نظر عاطفی رشد كافی پیدا نكرده اند و در این زمینه در محیط خانواده اغنا نشده اند نیازی را كه باید با عشقی پایاپای و دو طرفه پاسخ داده و تجربه بشود، به شكل یك نیاز بیش بها داده شده تامین می كنند و با ولعی خاص وارد یك رابطه احساسی و عاطفی می شوند.
چه باید كرد؟
در بسیاری موارد دیده می شود افرادی كه دچار عشق یك طرفه هستند، به این دلیل كه شهامت ابراز و مطرح كردن آن را به طرف مقابل ندارند یا نمی توانند بپذیرند كه معشوق شان هیچ میل و رغبتی به برقراری ارتباط با آنها ندارد سكوت و صبوری و رنج كشیدن را پیشه می كنند و آن را نوعی تلاش برای رسیدن به عشق شان می پندارند اما این باور یك باور اشتباه است. به این دلیل كه با سكوت و صبوری كردن نه تنها هیچ میل و رغبتی در طرف مقابل ایجاد نمی شود بلكه ممكن است با دیدن این همه عطش و فشار عاطفی عقب نشینی كرده و بیشتر دوری كند.
میزان علاقه اش را بسنجید
در قدم اول یكی از بهترین راهكارها این است كه از دوستان و افرادی كه به طرف مقابل شما نزدیك هستند اطلاعاتی در زمینه میزان علاقه او به شما به دست بیاورید. شاید او اصلا به ایجاد ارتباط عاطفی علاقه مند نیست، شاید هم معیارهایی كه دارد با ویژگی های شما فاصله زیادی دارد یا اینکه با شخص دیگری در ارتباط است، شاید هم تمایلاتی در او وجود داشته باشد و اگر از راه درست و منطقی از علاقه شما مطلع بشود رابطه عاطفی متعارفی شكل بگیرد.
اطلاعاتی كه از این طریق به دست می آید به شما كمك می كند تا ببینید اصلا بستر برقراری ارتباط فراهم است یا خیر. در صورتی كه اطلاعات به دست آمده نشان دهنده میل و رغبتی در طرف مقابل بود شما می توانید مستقیما وارد عمل بشوید و پیشنهادتان را مطرح كند. در چنین مواردی بهتر است پا پیش گذاشتن با تدبیری عاقلانه صورت بگیرد نه به صورت نسنجیده و انتحاری.
باید توجه داشته باشید فرد واسطه امین، رازدار، عاقل و پخته باشد. همچنین باید مطمئن شوید كه او با مطلع شدن از این ماجرا از این موقعیت برعلیه شما سوءاستفاده نکرده، این راز را فاش نمی کند.
واقعیت را بپذیرید
اگر این تلاش جواب نداد، سعی کنید واقعیت را بپذیرید. وقتی عاشق کسی هستیم احساس می کنیم که آن فرد تنها کسی است که می تواند ما را شاد و خوشبخت کند. چیزی که نمی توانیم درک کنیم این است که هیچوقت نمی توانیم با کسی که دوستمان ندارد خوشبخت شویم.
پس با اینکه ممکن است احساس کنید می توانید برای همه عمر به آن فرد متعهد باشید، اما فرد مقابل این احساس را به شما ندارد. پس به جای سعی و تلاش برای برقراری ارتباط با آن فرد سعی کنید این واقعیت را بپذیرید که این عشق دوطرفه نیست و آن را فراموش کنید. دیگر وقت و فکر و انرژی بیشتری را صرف آن فرد نکنید. پذیرش این واقعیات باعث می شود بتوانید تمرکزتان را تغییر داده و اولین قدم برای فراموش کردن آن فرد را بردارید. شما باید جرأت و شهامت مواجه شدن با واقعیت را پیدا كنید. عزت خاتمه دادن یك جریان عاطفی ناگوار و نامتعارف به مراتب بهتر از ذلت ماندن در عشقی نافرجام و گدایی كردن عشق و محبت است.
فراموشش کنید
فراموشش کنید؛ برهم خوردن یک رابطه عاطفی سخت ترین قسمت است. تا می توانید گریه کنید، بعد همه نشانه های او را از زندگی تان پاک کنید. به کارهایی رو بیاورید که مشغولتان می کنند، مثل گذراندن وقت با دوستانتان، انجام کارهایی که دوست دارید و از آن لذت می برید. این کار باعث می شود دیگر در مورد آن فرد خیالپردازی نکنید و به جنبه های دیگر زندگی هم نگاه کنید.
فرصت ازدواج را از خود دریغ نکنید
فرصت عشق و ازدواج را از خودتان دریغ نکنید؛ به زندگی خودتان برسید و فرصت های دیگر زندگی تان را از دست ندهید. به خودتان توجه کنید و به چیزهای غیرلازم نپردازید. با گذشت زمان یاد می گیرید که فراموش کنید و دوباره عاشق شوید. عشق واقعی زمانی است که دو طرف بتوانند از نظر احساسی و ذهنی همه احساساتشان را با هم شریک باشند. این یک عشق سالم، متوازن و درست است.
پس اگر به کسی ابراز عشق کرده اید و به نظر می رسد که او این احساس را به شما ندارد، دیگر عشق با ارزشتان را صرف او نکنید. با اینکه کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد، اما یادتان باشد که این پایان دنیا نیست. با گذشت زمان با کسی آشنا می شوید که می تواند شاد و خوشبخت تان کند و به همان اندازه دوستتان خواهد داشت.