مظلومیت چه واژه آشنا و غریبی؟ وقتی از مظلومیت سخن به میان می آید چه کسی به ذهن ما خطور می کند؟ چه جریانی؟ چه حادثه ای؟ کدامین مرد؟ مظلومیت در فرق شکافته هم نیست؟ مظلومیت در خار در چشم و استخوان در گلو و میراث غارت رفته هم نیست؟ آخر مظلوم تر در عالم جز علی(علیه السلام) کیست؟
مظلومیت امیر المومنین در خطبه شقشقیه
امیر المومنین علی(علیه السلام) این چهره ناشناخته، این انسان والا، این نمونه کامل مسلمانی، که اسلام می خواهد انسان ها آنچنان ساخته شوند، در لا به لای اوراق و سطور نهج البلاغه کاملا تعریف می شود.
پس از آن كه مردم با امیر مومنان(علیه السلام) بیعت كردند و على بر منبر بود، شخصى از میان صف صدا زد«ما الذى ابطا بك الى الان»: چه باعث شد تا به حال در به دستگرفتن خلافت مسامحه كردى؟ امام (علیه السلام) در پاسخ او این خطبه را ایراد فرمود:
"وَالله لَقَدْ تَقَمَّصَهافُلانٌ، وَإِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّیَ مِنهَا مَحَلُّ القُطْبِ مِنَ الرَّحَا" به خدا سوگند، او(ابو بكر) رداى خلافت را بر تن كرد، در حالیكه خوب مى دانست، من در گردش حكومت اسلامى هم چون محور سنگهاى آسیابم (كه بدون آن آسیاب نمىچرخد).
این سخن مولا، اشاره به این است كه ابوبكر توجه به جنبههاى علمى و فضائل على(علیه السلام) را دارد و بارها چنانكه عایشه ابن عباس، و عمر، شنیدهاند او نیز شنیده است كه پیغمبر فرمود: «اقضا امتى على» «داناترین فرد امت من به قضاوت، على است و ابن عباس مىگفت: «ما علمى و علم اصحاب محمد فى علم على الا كقطرةفى سبعة ابحر: علم من و علم دیگر اصحاب پیغمبر در برابر علوم على(علیه السلام) چون قطرهاى است در برابر هفت دریا!
"یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ، وَلا یَرْقَى إِلَیَّ الطَّیْرُ، فَسَدَلْتُدُونَهَا ثَوْباً، وَطَوَیْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَطَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَةٍعَمْیَاءَ، یَهْرَمُ فیهَا الكَبیرُ، وَیَشِیبُ فِیهَا الصَّغِیرُ، وَیَكْدَحُ فِیهَا مُوْمِنٌ حَتَّى یَلْقَى رَبَّهُ. [ترجیح الصبر] فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرتُ وَفی الْعَیْنِ قَذىً، وَفی الحَلْقِ شَجاً أرى تُرَاثینَهْباً"
(او می دانست) سیل ها و چشمههاى(علم و فضیلت) از دامن كوهسار وجودم جارىاست و مرغان (دور پرواز اندیشهها) به افكار بلند من راه نتوانند یافت! پس من رداى خلافت را رها ساختم، و دامن خود را از آن در پیچیدم (و كنار گرفتم) در حالى كه در این اندیشه فرو رفته بودم كه: با دست تنها(با بى یاورى) به پا خیزم (و حقخود و مردم را بگیرم) و یا در این محیط پر خفقان و ظلمتى كه پدید آوردهاند صبر كنم؟
محیطى كه: پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا واپسین دم زندگى به رنج وا مىدارد. (عاقبت) دیدم بردبارى و صبر به عقل و خرد نزدیكتر است، لذا شكیبائى ورزیدم، ولى به كسى مىماندم كه: خاشاك چشمش را پر كرده، و استخوان راه گلویش را گرفته، با چشم خود مىدیدم، میراثم را به غارت مىبرند!
«ارى تراثى نهبا»اشاره به این است كه میراث الهى مرا به غارتمىبرند، قرآن نیز خلافت را ارث الهى خوانده است «و ورث سلیمان داود...»
و در سوره مریم مىخوانیم: «یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا» كه از من ارث برد و از خاندان یعقوب [نیز] ارث برد و او را اى پروردگار من پسندیده گردان.
روشن است كه وراثتسلیمان از داود و یحیى از ذكریا و آل یعقوب ظاهرا چیزى جز خلافتالهى نبوده است. پس چگونه است که مولا را از این حق الهی محروم کردند؟ حقی که خداوند بخشیده و کسی شایسته سلب آن نیست. و باز هم علی(علیه السلام) صبر می کند، صبر بر غصب میراث الهی.
مظلومیت امیرالمومنین (علیه السلام) به یک جهت محدود نمی شود و همواره در جهات مختلف، این مظلومیت ساری و جاری بوده است.
امیر مومنان (علیه السلام )می فرماید: «مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)» از آن لحظه که پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله)رحلت کرد همواره مظلوم بوده ام.
چنانچه ابن ابی الحدید می گوید: «بینا علی - علیه السلام - یخطب إذ قام أعرابی، فصاح وامظلمتاه! فاستدناه علی - علیه السلام -، فلمّا دنا، قال له: إنّما لک مظلمة واحدة، وأنا قد ظلمت عدد المدر والوبر»
على(علیه السلام) هنگام خطبه خواندن، صداى مظلومى را مىشنود که ناله "وا مظلمتاه" سر مىدهد، حضرت او را به نزد خود مىخواند و مىگوید: اگر به تو یک ظلم روا شده، در حق من به تعداد تمام ذرّات عالم ستم روا گردیده است. اوج مظلومیت حضرت علی (علیه السلام) در این است که مردم حضرت علی (علیه السلام) را نشناختند و ناشناخته ماند؛ نه دوستانش او را شناختند و نه دشمنانش. و باز هم هیچ کس، او را آنطور که شایسته وجود مبارکش و درخور شأنش است نخواهد شناخت.
کلام آخر:
بگو چه دیده ای، ای چاه در کنار علی بگو تو مخزن اسرار و رازدار علی
چه دیده ای که چنین درزمین فرورفتی چه ها شنیده ای ازرنج بی شمارعلی
بگو پیامد پیمان شکستن قومی سوار بر شتر نفس و کارزار علی
فسانه نیست نه این چاه،چاه تاریخ است سروده درددل خود به استعاره علی