نام: شیخ فضلالله نوری
نسب: ایرانی، خاندان نوری
زادروز: یکشنبه ۳ دی ۱۲۲۲
زادگاه: لاشک، نور، استان مازندران، ایران
تاریخ مرگ: شنبه ۹ مرداد ۱۲۸۸
محل مرگ: میدان توپخانه تهران
آرامگاه: قم
نام همسر: سکینه محدث نوری
فرزندان: شیخ مهدی نوری، ضیاالدین کیا، حاج هادی نوری، جلالالدین کیا، زینبالشریه، انیسهالشریه(مرضیه)، احترامالشریه، بدیهالزمان، منیره، اقدسالزمان، انورالزمان.
دین: اسلام
مذهب: شیعه دوازده امامی
تولد
آیت اللّه شیخ فضل اللّه نوری روز دوم ذیحجّه سال 1259 ق در روستای «له شک» در منطقه کجور مازندران چشم به جهان گشود. پدرش از روحانیان صالح و مورد اعتماد به حساب می آمد. او زندگی خویش را وقف خدمت به مردم و رفع مشکلات دینی و اجتماعی آنان کرده بود. وی فرزند خود را «فضل الهی» دانسته، نام او را «فضل اللّه» نهاد.
فضل اللّه دوران کودکی را در محیط با صفا و هوای پاک و دل پذیر جنگل های سرسبز شمال سپری کرد و تحصیلات ابتدایی را در «بلده» مرکز منطقه نور گذراند.
تحصیلات
شیخ فضل اللّه نوری پس از پایان تحصیلات ابتدایی، به تهران هجرت کرد و دوره سطح حوزه را در محضر استادان آن سامان گذراند. شیخ برای تکمیل تحصیلات به نجف اشرف رفت و از محضر استادان بزرگی چون میرزا حبیب اللّه رشتی، شیخ راضی و میرزای شیرازی بهره ها برد. وی به میرزای شیرازی چنان علاقه پیدا کرد که با وی به سامرا رفت. شیخ فضل اللّه به دلیل تیزهوشی و مداومت در درس استادان بزرگ به مقام اجتهاد دست یافت و رسیدگی و توجهات خاص میرزای شیرازی، از او عالمی وارسته و مدبّر و کاردان ساخت. شیخ فضل اللّه بر علوم متداول زمان یعنی فقه، اصول، رجال، کلام، حکمت و عرفان احاطه کامل یافت و در فضل و کمال و دانش، سرآمد عصر خود شد، به گونه ای که علاوه بر دوستان، حتی مخالفان سیاسی ـ فکری وی نیز مرتبه علمی او را انکار ننمودند.
مقام علمی شیخ فضل اللّه نوری
میرزا محمدعلی معلم حبیب آبادی، شیخ فضل اللّه را از اجله علمای معقول و منقول و دارای برخی از علوم غریبه می داند. ضیاء الدین درّی اصفهانی معتقد است وی قطع نظر از جنبه فقاهتی، در بقیه علوم نظیر تاریخ و جغرافیا هم اطلاع کافی داشته است.
مرحوم شیخ محمد حرزالدین در کتاب معارف الرجال، شیخ فضل الله را از اعلام اسلام، حامل رایت حق و ایمان و بزرگ ترین پیشوای دینی که با بی دینان و زشتکاران می ستیزد و از انحراف بازشان می دارد، نامیده، می افزاید: او ادیب و شاعر بود و اشعاری به زبان تازی و پارسی از وی روایت شده است. او در میان علمای تهران از چهره های برجسته بود.
بر مسند تدریس
شیخ فضل الله در تهران به اقامه جماعت و تألیف و تدریس علوم اسلامی و حوزوی پرداخت. مهارت او در فقه و اصول و دیگر علوم اسلامی و شناخت وی از مسائلِ روزِ جامعه موجب شد تا به سرعت مورد استقبال طلاب و روحانیان قرار گیرد. مجلس درس شیخ در تهران دارای اعتبار و اهمیت فوق العاده بود و بسیاری از روحانیان به شرکت در درس او مباهات داشتند و اغلب علمای تهران از افادات علمی او بهره می بردند. به همین سبب بود که از این حوزه درس شخصیت های بزرگی بیرون آمدند که از آن جمله اند حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (مؤسس حوزه علمیه قم) حاج آقا حسین قمی، سید محمود مرعشی (پدر آیت اللّه مرعشی نجفی)، سید اسماعیل مرعشی شریف الاسلام، ملاّ علی مدرّس، میرزا ابوالقاسم قمی، شیخ حسن تهرانی و علامه محمد قزوینی.
عالم زمان خویش
شیخ شهید نسبت به علوم زمان و رویدادهای عصر آگاهی داشت و هرگاه احساس می کرد چیزی را که باید بداند، به یادگیری آن همت می گماشت. یکی از هم عصران شیخ می گوید: در این اواخر نزد مرحوم میرزا جهان بخش منجّم مشغول خواندن علم نجوم و اسطرلاب بود. من عرض کردم آقا در این آخرعمر برای چه علم نجوم تحصیل می کنید؟ فرمود: من از این علم بی بهره ام و این مسئله برای من، یعنی برای اهل علم، خوب نیست که از آن بی بهره باشند. بمیرم و این علم را بدانم بهتر است که نادانسته بمیرم.
آثار علمی
شیخ فضل اللّه نوری علاوه بر تدریس و ارشاد و رسیدگی به امور مردم و قضاوت، در کار تألیف و رسائل فقهی و اصولی و فلسفی و سیاسی و نیز در تصحیح و تحشیه کتاب های معروف و معتبر علمای گذشته اهتمامی فراوان داشت. عناوین برخی از آثار باقی مانده از او چنین است:
1. صحیفه قائمیه حاوی مجموعه ادعیه امام دوازدهم(عج)؛
2. رساله اصولی المشتق، تقریرات درس میرزای شیرازی که در تهران به تاریخ 1305 منتشر شد؛
3. رساله سؤال و پاسخ شماره (1)، حاوی 236 پرسش از میرزای شیرازی، تهران 1305 ق؛
4 ـ رساله عملیه، حاوی 60 پرسش و پاسخ از میرزای شیرازی، تهران 1306 ق؛
5. تذکرة الغافل و ارشاد الجاهل، در ردّ سیاست مشروطه که به فرمان شیخ و به دست میرزا علی اصفهانی تحریر شده و به تاریخ 1362 ق در تهران انتشار یافته است؛
6. تحریم مشروطیت، در بیان علت موافقت اولیه و مخالفت ثانویه ایشان با مشروطیت که به تاریخ 1326 ق در تهران انتشار یافت.
تلاش های اجتماعی
شیخ فضل اللّه در زمانی به ایران آمد که استعمار انگلیس با عقد قراردادهایی از قبیل سیم تلگراف، راه شوسه، راه آهن سازی، بانک شاهی و امتیازدارسی با وارد کردن کالاهای غربی می کوشید تا با نفوذ فرهنگ غربی بیشترین بهره را از منابع و منافع کشور عاید خود سازد. شیخ پس از بررسی اوضاع و احوال کشور در صدد مقابله با نفوذ فرهنگی بیگانه برآمد. اقدامات شیخ مصادف با فعالیت های مَلْکُم خان ناظم الدوله بود که پایه گذار فراماسونری در ایران بود. شیخ با هوشیاری دریافته بود که نفوذ فرهنگی استعمار ارکان دین و استقلال اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را تهدید خواهد کرد. لذا در فعالیت های خود مردم را به دوری از مظاهر کفر و پیروی بیگانگان فرا می خواند.
نهضت تنباکو
نهضت تنباکو یکی از اصیل ترین و مردمی ترین حرکت های اجتماعی، سیاسی ایران در دوران استبداد است. در زمانی که اروپا بعد از رنسانس پله های ترقی را می پیمود، برای بهره گیری از امکانات و منابع کشورهای جهان سوّم از طرق مختلف سعی در تسلط بر آنها داشت. از جمله این فعالیت ها گرفتن امتیاز انحصاری دخانیات توسط کمپانی انگلیسی در سال 1370 است، که غیر از زیان های جبران ناپذیر اقتصادی، استقلال سیاسی ایران را نیز نقض می نمود. شیخ فضل اللّه نوری به عنوان یکی از چهره های پیشتاز و مجتهدان پایتخت، نفوذ اجتماعی و بصیرت سیاسی مذهبی خویش را در پیشبرد هرچه بیشتر این جنبش به کار گرفت.
شیخ در نهضت تنباکو شرکت فعال داشت و علاوه بر این که به عنوان رابط بین تهران و سامرا، مرکز تشیع در آن دوره عمل می کرد و میرزای شیرازی را از اخبار و اوضاع ایران آگاه می کرد، به آگاه کردن جامعه و حمایت از میرزای آشتیانی می پرداخت و هنگامی که شاه تصمیم به تبعید میرزای آشتیانی گرفت، او اولین عالمی بود که در حمایت از میرزای آشتیانی به منزل او رفت و از این زمان به عنوان شخصیت دوّم نهضت تنباکو در تهران شناخته شد.
وقتی نائب السطنه قصد جعلی نشان دادن فتوای میرزای شیرازی را داشت، شیخ فضل اللّه در جواب سؤال او که پرسید: «این تلگراف نزد کی و در کجا بوده؟» گفت: «نزد من و از سامرا برای من فرستاده شده است».
جنبش عدالت خواهی
شیخ فضل اللّه نوری در تأسیس عدالت خانه و جنبش روحانیت و تدوین قانون اساسی نقش عمده ای داشت. او حوادث جنبش عدالت خواهی را نتیجه بحران های سیاسی و اقتصادی و فقر عمومی و ستم درباریان و هرج و مرج و بی قانونی و بی لیاقتی زمامداران و نفوذ بیگانگان در تصمیم گیری های مهم می دانست و از قیام مردم برای اصلاح کمبودهای کشور حمایت می کرد. بی تردید شیخ در این راه، رواج شریعت را می طلبید و روی هم رفته برای استقرار حکومت شرعی می کوشید. او بر اساس باورهای عمیق خویش اسلام را در همه زمینه های اجتماعی و فرهنگی و جز آن دارای قدرت و غنا می دانست و می گفت: «دین اسلام اکمل ادیان و اتمّ شرایع است و این دین دنیا را به عدل و شورا خوانده است. آیا چه افتاده است که امروز باید دستور عدل ما از پاریس برسد و نسخه شورای ما از انگلیس بیاید؟»
تحصّن در سفارت انگلیس (آغاز تحرک فرماسونرها)
هنگامی که مبارزات در حال رشد و گسترش بود و تغییر نظام حکومتی کشور قطعی به نظر می رسید، انگلیس بوسیله فرماسونرها و روشن فکران وابسته، در میان مبارزان و برخی رهبران نهضت نفوذ کرده، به پخش شایعه احتمال حمله دولت به مردم پرداخت و با این کار، زمینه را برای پناه بردن به سفارت انگلیس آماده کرد. این کوشش ها موجب شد تا فکر تحصّن در سفارت بین مردم رواج یابد. سرانجام با کوشش فراماسون های بازار و جمعی از روشن فکران تحصن در سفارت آغاز شد. بنا به اظهار یکی از شاهدان عینی «این فکر از طرف دو یا سه نفر از تجار عمده که در آن وقت نفوذ زیادی داشتند و با دربار و شاه هم بی ارتباط نبودند، بروز کرد.
شیخ فضل اللّه از بدو آغاز بحث تحصن با آن مخالفت نمود و مردم را از تحصن در سفارت بازداشت. عوامل وابسته، از غیبت علما که در قم تحصن کرده بودند استفاده کرده، تحصن را قوت بخشیدند. شیخ فضل اللّه معتقد بود «مشروطه ای که از دیگ پلو سفارت انگلیس سر بیرون بیاورد به درد ما ایرانی ها نمی خورد».
انحراف نهضت عدالت خانه
نهضت عدالت خانه که جوهره مکتبی و اسلامی داشت، با برنامه ریزی استعمار انگلیس و فعالیت عوامل وابسته به آن از جمله اعضای سازمان مخفی فراموش خانه به انحراف کشیده شد. آنان با طرح عنوان مشروطه مقاصد خویش را دنبال نمودند.
مردمی که با فرمان علما و روحانیان به صحنه مبارزه کشانده شدند و افتخارشان تبعیت از آنان بود و اینان را تنها پناهگاه و یاور خود می دانستند، چنان مسحور فضای نیرنگ خانه انگلستان و تبلیغات آن شدند که بدون این که بفهمند مشروطیت چیست، خواهان مشروطیت شدند.
شیخ فضل اللّه که با بینش عمیق سیاسی خویش رویدادهای نهضت را تجزیه و تحلیل می کرد، با شنیدن خبر تحصن در سفارت انگلیس، به توطئه های روشن فکران وابسته و فراماسون ها پی برد و دریافت که خطر عظیمی نهضت را تهدید می کند.
اولین اعتراض به طرفداران مشروطه
روزی که عضدالملک برای اعلام موافقت شاه با تقاضای عدالت خواهان به قم آمده بود، شیخ فضل اللّه نوری به علما گفت: «تا حالا کارها خوب پیش رفته، امّا از این به بعد چه خواهید کرد؟ هدف شما چیست؟»
سید محمد طباطبایی در پاسخ گفت: مراد ما مشروطه است و مجلس شورای ملی، مشروطه چیزی است که برای پادشاه و وزیران حدّ و حدودی تعیین می کند که نتوانند هر طور خواستند با ملت رفتار کنند. مشروطه آزادی کامل برای ملت می آورد و برای همه کارهای دولتی و ملتی و شرعی، قانون و حدودی معین خواهد کرد.
شیخ در جواب گفت: «امّا فوائدی که برای مشروطه برشمردید و آن این که برای پادشاه و وزیران حدودی معین می شود، بسیار نیکو است، ولی این که فرمودید آزادی کامل برای ملت خواهد بود، این سخن از نظر اسلامی باطل و کفر است و آزادی کامل [به نحوی] که هر فرد برای هر کاری آزاد باشد، چنین آزادی در اسلام نیست و این که فرمودید قانونی وضع خواهد شد، اوّل این که قانون ما مسلمین در هزار و سیصد و اندی سال قبل وضع شده است و اگر هم برای تنظیم و اصلاح روابط اجتماعی و اداری قانونی نوشته شود، باید مطابق با شریعت اسلامی باشد و امّا این سخن که فرمودید برای شرع حدّی معین خواهد شد، بدانید که برای شرع و دین حدّی نیست».
تشکیل مجلس
مجلس تدوین قانون اساسی، بعد از صدور فرمان مشروطیت از سوی مظفرالدین شاه تشکیل شد. با توجه به ترکیب اعضای مجلس اختلافاتی بین علما و روشن فکران به وجود آمد. روحانیان که خواهان اسلامی بودن و شرعی بودن قوانین بودند با خواسته های روشن فکران غرب زده و فراماسون ها که خواستار قانونی همسان کشورهای غربی بودند، به مخالفت برخاستند. اکثر مجلس در دست روشن فکران وابسته و فراماسون ها بود، به طوری که از شانزده نماینده تهران سیزده نفر فراماسون بودند.
شیخ با وجود اعتراض قبلی به همراه بهبهانی و طباطبایی در جلسات مجلس شرکت کرد تا شاید بتواند جلو تصویب قوانین غیر اسلامی را بگیرد. ولی فراماسون ها عنوان نظام را مشروطه قرار دادند.
شیخ فضل اللّه نوری وقتی این وضع را دید، تصمیم به مقاومت گرفت و برای اصلاح وضع، اصل نظارت فقها بر قوانین مجلس را پیشنهاد کرد. این پیشنهاد با مخالفت روبه رو شد و او به نشان اعتراض مجلس را ترک کرد و از آن هنگام سیل تهمت ها علیه او جاری شد.
مشروطه مشروعه
شیخ فضل اللّه با مشروطیت مخالفتی نداشت و بحث او در کیفیت آن بود. با دیدن وضع آن روز جامعه گفت: «من والله با مشروطه مخالفت ندارم. با اشخاص بی دین و فرقه ضالّه و مضلّه مخالفم که می خواهند به اسلام لطمه وارد بیاورند. روزنامه ها به انبیا و اولیا توهین می کنند و حرف های کفرآمیز می زنند.
علمای اسلام مأمورند برای اجرای عدالت و جلوگیری از ظلم. چگونه من مخالف با عدالت و مروج ظلم می شوم؟ من در همین جا قرآن را از بغل خود درآورده، قسم خوردم و قرآن را شاهد عقیده ام قرار دادم که مخالف مشروطه نیستم. معاندین گفتند این قرآن نبوده است، بلکه قوطی سیگار بوده، حال با همچو مردمی چگونه مخالفت نکنم؟ چگونه بی طرف شوم و سخنی نگویم؟
من مخالف اساس مشروطیت نیستم؛ بلکه اول کسی که طالب این اساس بود من بودم و فعلاً هم مخالفتی ندارم امّا مشروطه به همان شرایطی که گفتم که قانون اساسی و قوانین داخلی مملکت باید مطابقت با شرع داشته باشد».
طرح قتل شیخ فضل اللّه
مشروطه خواهان برای نیل به اهداف خود در پی قتل شیخ برآمدند. در ابتدا با حملات شدید سعی کردند او را مخلّ آسایش و مفسد معرفی نمایند و اعلام کردند که چون در مصالح مسلمین اخلال میکند از درجه اجتهاد ساقط است.
طرح قتل در سفارت انگلستان تهیه شد و فردی به نام کریم دواتگر مأمور این کار شد. او روز جمعه پانزدهم ذی حجه 1326 ق هنگام بازگشت شیخ به منزل به سوی او تیراندازی کرد. فریادهای همراهان شیخ و اضطراب ضارب مانع از آن شد که طرح ترور به فرجام رسد. کریم دواتگر دستگیر، و در پی اعترافات وی نقشه های طرح شده بر ملا شد.
حکمران از دیدگاه شیخ نوری
شیخ معتقد بود «در امور عامّه وکالت صحیح نیست و این باب، باب ولایت شرعیه است، یعنی تکلم در امر عامه و مصالح عمومی مردم مخصوص به امام علیه السلام یا نواب عام اوست و ربطی به دیگران ندارد و دخالت غیر آنها در این امور حرام و غصب نمودن مسند پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم و امام علیه السلام است».
«باید قوانین جاریه در مملکت اسلامی نسبت به نوامیس الهیه از جان و مال و عِرض مردم مطابق فتوای مجتهدین عدول هر عصری که مرجع تقلید مردمند باشد و از این رو باید نوامیس الهیه در تحت نظریات مجتهدین عدول با شد تا تصرفات غاصبانه که موجب هزار گونه اشکالات مذهبی برای متدینین است برطرف گردد و منصب دولت و اجزای آن از عدلیه و نظمیه و سایر حکام فقط اجرای احکام صادره از مجتهدان عدول می باشد چنانچه تکلیف هر مکلفی اطاعت حکم مجتهد عادل است».
نظارت بر قوانین از نظر شیخ فضل اللّه
یکی از مسائلی که طرح آن توسط شیخ باعث عصبانیت عمال استعمار گردید، نظارت شورای مجتهدان بر قوانین مصوب مجلس بود. شیخ در پیشنهادی که پس از امضای صدرالعلما و سید جمال افجه ای و آقا حسین قمی به مجلس تقدیم کرد، چنین آورد:
«این مجلس مقدس شورای ملی که به توجه حضرت امام عصر عجل اللّه فرجه و مراقبت حجج اسلامیه و عامّه ملت ایران تأسیس شده باید در هیچ عصر از اعصار، مواد احکامیه آن مخالفتی با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیر الانام، علیه الصلوة و السلام، نداشته باشد و معین است که تشخیص مواد موافقت و مخالفت قوانینِ موضوعه مجلس شورای ملی با قواعد اسلامیه در عهده علمای اعلام، ادام اللّه برکات وجودهم بوده و هست. لذا مقرّر است در هر عصری از اعصار انجمنی از طراز اول مجتهدین و فقهای متدینین تشکیل شود که قوانین موضوعه مجلس را قبل از تأسیس، در آن انجمنِ علمی به دقت ملاحظه و مذاکره نمایند. اگر آنچه وضع شده مخالفت با احکام شرعیه باشد، عنوان قانونیت پیدا نخواهد کرد و امر انجمن علمی در این باب مطاع و مُتَّبع است و این ماده ابدا تغییرپذیر نخواهد بود».
روزنامه الدعوة الاسلامیه و لوایح
شیخ فضل اللّه نوری و یارانش برای ترویج دیدگاه های خود اقدام به انتشار روزنامه نمودند. مجلس با انتشار دیدگاه های مخالفان خود مخالف بود. در پی اعمال فشار از سوی مجلس هیچ کدام از چاپخانه های تهران حاضر به چاپ لوایح شیخ نشدند و آنها مجبور به خرید چاپخانه و چاپ نشریه شدند.
دستگیری شیخ فضل اللّه نوری و محاکمه
بعد از فتح تهران، مخالفان شیخ فرصت را غنیمت شمرده، واهمه خود از روشنگری های شیخ را در میان سردمداران حاکم مطرح ساختند.
در منزل سپهدار تصمیم به اعدام شیخ گرفته شد. یپرم خان بر جنایت اصرار داشت و سپهدار راضی بود و سردار اسعد بختیاری هم سکوت کرد. روز یازدهم رجب 1327 ق هشتاد نفر از مجاهدان مسلح ارمنی به منزل شیخ هجوم بردند و خانه را محاصره کرده، پشت بام ها را اشغال کردند.
نادعلی، پیشکار مخصوص شیخ، می گوید: در میان شیون و زاری و ناله اهل خانه، یوسف خان ارمنی دست شیخ را گرفته، کشان کشان بیرون آورد و درون درشکه انداخت و فرمان حرکت داد. سواران مجاهد دور درشکه را گرفته و یکسره شیخ را به اداره نظمیه در میدان توپخانه بردند و در ضلع شرقی عمارت نظمیه زندانی کردند.
بعد ازظهر سیزده رجب، شیخ را برای محاکمه به عمارت گلستان بردند و در تالار آن، شیخ ابراهیم زنجانی شروع به محاکمه کرد.
پای دار
بعد از پایان محاکمه ساختگی شیخ فضل اللّه، او را به میدان توپخانه می برند. در مقابل شهربانی بساط دار و مقدمات اعدام از قبل فراهم بود. شیخ را به طرف دار هدایت کردند. شیخ فضل اللّه نوری نگاهی به جمعیت انداخت و سپس رو به آسمان کرده، گفت: «اُفوّضُ امری الی اللّه اِنَّ اللهَ بصیرٌ بالعبادِ» و به طرف دار به راه افتاد. در پای دار آخرین سخنان خود را بیان کرد و از مواضع اصولی خود دفاع نمود و گفت: «خدایا شاهد باش که من برای این مردم به قرآن تو قسم یاد کردم، گفتند قوطی سیگارش بود. خدایا تو خود شاهد باش که در این دم آخر باز هم به این مردم می گویم که مؤسسان این اساس، بی دین هستند و مردم را فریب داده اند. این اساس مخالف اسلام است محاکمه من و شما بماند پیش پیغمبر اسلام.»
قبل از اجرای حکم اعدام یکی از مشروطه خواهان برای او پیام آورد که شما مشروطه را امضا کنید و خود را از کشتن رها سازید. شیخ گفت: «من دیشب پیامبر اسلام را در خواب دیدم و به من فرمود که فردا شب میهمان من هستی و من چنین امضایی نخواهم کرد». آن گاه شهادتین گفت و سپس فرمود: «هذا کوفةٌ صغیرة!» سپس رو به دژخیمان گفت: «کارتان را بکنید».