حتما تا به حال این سوال برای شما پیش آمده که چرا بعضی ارتباط ها طولانی مدت و «باکیفیت» هستند، ولی بعضی دیگر کوتاه مدت و پرتنش؟! احتمالا شما هم با من موافق هستید؛ آن هایی که رابطه طولانی مدتی دارند، به احتمال زیاد روش های خاصی را استفاده می کنند که رابطه شان دوام پیدا می کند.
اما آن هایی که رابطه کوتاه مدتی را تجربه می کنند، احتمالا یا بلد نیستند چه طور رابطه برقرار کنند، یا بنا به هر دلیل دیگری نمی توانند رابطه را ادامه دهند. اما آن ها چه روش هایی را استفاده می کنند که رابطه شان دوام پیدا می کند؟ من قصد دارم چند قانون ساده در رابطه را با شما در میان بگذارم که اگر این قوانی را رعایت کنید، به احتملا زیاد رابطه پایدار و باکیفیتی را سپری خواهید کرد.
برای این گفتم «باکیفیت»، چون لزوما بادوام بودن رابطه به معنای «سالم» بودن آن نیست. برای همین حتما باید «کیفیت» رابطه را هم در نظر داشت؛ یک رابطه طولانی مدت با کیفیت. این قوانین با وجود سادگی، مهارت هایی هستند که برای موثر واقع شدن، نیاز به تلاش دارند.
قانون اول؛ همسرتان را همان طور که هست بپذیرید
مطالعات نشان می دهد که یکی از لایل بروز تنش و کشمکش بین زوجین که احتمال جدایی را بالا می برد، تمایل آن ها برای تغییر دیگری است؛ آن گونه که خود دوست دارند. زوجینی که چنین تمایلی دارند، نمی توانند همسرشان را همان طوری که هست بپذیرند. شاید آن ها متوجه نیستند که بعضی ویژگی ها اساسا تغییرناپذیر هستند، حداقل می توانم بگویم که شما قادر به تغییر دادن آن نیستید. اجازه دهید توضیح بیشتری بدهم.
بعضی رفتارهایی که شما از همسرتان می بینید، «ویژگی های شخصیتی» هستند. مثلا برای یک فرد درونگرا، زندگی ذهنی جذابیت بیشتری نسبت به زندگی اجتماعی دارد، او از خلوت کردن با خودش انرژی می گیرد و در تعامل با دیگران انرژی خود را از دست می دهد. او تمایل دارد که حلقه محدودی از دوستانش را داشته باشد. ولی در همین حلقه کوچک، اعتماد بالایی برقرار باشد. بنابراین اگر شما یک همسر درونگرا دارید، تلاش برای تغییر دادن وی به یک فرد برونگرا و اجتماعی که در جمع ها نقل محافل باشد و در مهمانی جمع را به دست بگیرد، احتمالا موجب شود که رابطه شما با همسرتان رو به وخامت بگذارد.
چرا؟! چون او نمی تواند آن چیزی باشد که شما دوست دارید و همین موجب می شود که رفته رفته بر اختلاف های تان افزوده شود. ویژگی های شخصیتی همیشه این چنین آشکار نیستند. مثلا ایرادگیری یا تکانشگری هم ویژگی های شخصیتی هستند و سال های سال طول کشیده تا این ویژگی در یک فرد شکل بگیرد. بگذارید خیالتان را راحت کنم؛ ویژگی های شخصیتی به سختی تغییرپذیر هستند. بنابراین تلاش برای تغییر ویژگی های شخصیتی دیگری، نه تنها بیشتر اوقات به شکست منجر می شود، بلکه رابطه شما را نیز خراب می کند.
نمی خواهم ناامیدتان کنم، همیشه داستان به این خشکی نیست. بعضی دیگر از رفتارها مهارتی هستند. یعنی شما می توانید با مهارت آموزی این موارد را یاد بگیرید. مثلا «گوش دادن فعال» یک مهارت است، یا «برقراری ارتباط موثر»، یا «مدیریت هیجان ها» مواردی هستند که می توان با مهارت آموزی آن ها را ارتقاء داد. تمام این ها را گفتم تا به این جا برسم که تلاش برای تغییر دیگری بیشتر وقت ها نتیجه معکوس می دهد. بنابراین سعی کنید همسرتان را همان گونه که هست بپذیرید؛ با تمام ویژگی هایی که دارد. این کار شما نیست که همسرتان را تغییر دهید، شما فقط می توانید در فرآیند تغییر به او کمک کنید.
قانون دوم؛ فضای کافی برای رشد همسرتان فراهم کنید
زندگی مشترک شرایطی را به وجود می آورد که طرفین بیشترین زمانشان را با همدیگر صرف می کنند. حتی گاهی اوقات بعضی زوجین میل دارند که دیگری کمتر به زندگی شخصی خودش بپردازد. واقعیت این است که اگر طرفین فضای کافی را برای رشد دیگری مهیا نکنند و اگر اجازه ندهند که دیگری، به عنوان یک انسان مستقل، با توانمندی ها و علایق مستقل، به زندگی شخصی خود نیز برسد، احتمالا رابطه آن ها کم کم به سمت جدایی کشیده می شود.
هر انسانی، فارغ از رابطه عاطفی و زندگی مشترک اش، یک زندگی شخصی دارد با تمام ویژگی های یک زندگی مستقل. او علایق، توانمندی ها و آرزوهایی دارد که بعضی از آن ها مربوط به زندگی مشترک نمی شود و اگر به این امیال و علایق نپردازد، کم کم از زندگی مشترک خسته می شود، چرا که زندگی اش یک چیزی کم دارد. این خستگی را در اصطلاح «احساس گناه وجودی» می گویند. یعنی بعضی وقت ها آدم ها دچار یک احساس گناه از بابت زندگی شخصی شان می شوند. از اینکه چه پتانسیل ها و توانمندی ها و استعدادهایی داشته اند و نتوانستند به آن ها رسیدگی کنند. بنابراین تا جای ممکن فضا برای رشد شخصی بدهید.
قانون سوم؛ اتفاق های ناگوار ارتباطی را با خود حمل نکنید
در زندگی ممکن است اتفاق هایی بیافتد که شما را رنجیده خاطر کند. مثلا اتفاقی که در دروان نامزدی تان افتاده یا حرفی که سر سفره عقدتان یکی از اعضای خانواده همسرتان به شما زده است، از این دست مواردی هستند که احتمال دارند همیشه به خاطر آن رنج ببرید یا همسرتان را سرزنش کنید. اتفاق ها فراموش نمی شوند و اگر منتظرید که یک روز این خاطره ها از ذهن شما فراموش شود تا به آن فکر نکنید، سخت در اشتباه هستید. واقعیت این است که باید این اتفاق ها را بپذیرید، که بخشی از زندگی تان هستند و خواهند بود و دیگر قابل تغییر نیست.
قانون چهارم؛ از نقد مثبت شرمنده نشوید
هیچ چیز مثل یک رابطه سالم نمی تواند موجب رشد شخصی آدم ها باشد. زمان هایی که با هم هستید، بهترین فرصت برای یاد گرفتن است، بهترین فرصت برای درون نگری و یافتن ویژگی های فردی و بهترین فرصت برای یادگیری بعضی مهارت های ارتباطی است. شما یک سرمایه گرانقدر دارید که می توانید به کمک آن کیفیت زندگی شخصی تان را هم بالا ببرید.
هرچه زمان رابطه تان با کیفیت تر باشد، ارتباط هم کیفیت بیشتری پیدا می کند. این تعامل اما پیچیدگی هایی هم دارد. گاهی وقت ها شما بلد نیستید به گونه ای خاص که مناسب رابطه باشد عمل کنید. بنابراین نقدها به ما کمک می کنند که با بعضی ویژگی های خودمان که تا به حال به آن توجه نکرده بودیم، آشنا شویم. ولی توجه داشته باشید که این نقدها نباید دیگری را تخریب کنند.
قانون پنجم؛ رابطه تان را تازه نگه دارید
یکی از ویژگی های زوجینی که رابطه طولانی مدتی دارند، این است که همیشه به رابطه شان رسیدگی می کنند. آن ها همیشه رابطه را تازه نگه می دارند، انگار که تازه با هم آشنا شده اند. تصور کنید اولین روزی که قرار بود همسرتان را ببینید چه طور بودید؟! چه حرف هایی به او زدید؟! چه قدر به سر و وضع و ظاهرتان رسیده بودید؟! چه قدر نسبت به حرف هایش پذیرش داشتید؟!
می دانم گفتنش راحت است، ولی سعی کنید همیشه همان طوری باشید که قرار بود برای اولین بار همسرتان را ببینید. همان قدر محترمانه و دوست داشتنی. تحقیر و تخریب، روان آدم ها را زخمی می کند و سخت می شود جای زخم را از بین برد.