سارا قاسمی پنجشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۴ - ۰۲:۰۰

در همه فرهنگ ها نقش مادر در تربیت فرزندان بسیار با اهمیت مطرح شده و در ادبیات روانشناسی نقش مادر بسیار پررنگ بوده اما در این بین به نقش پدر توجه کمتری شده است.

به تدریج در ادبیات روانشناسی به نقش پدر تاکید بیشتری شد و اینکه جایگاه پدر در آینده فرزندان چه از لحاظ اجتماعی و چه روانی و شناختی بسیار بااهمیت است.

سوال های پدر از کودک او را مسئولیت پذیر می کند. زمانی که کودک به دنیا می آید از لحظه تولد تا زمانی که از شیر گرفته می شود بیشترین ارتباط را با مادر دارد اما از زمان 2 سالگی به بعد نقش پدر پررنگ تر می شود. تعاملاتی که کودک با دنیای بیرون ایجاد می کند به واسطه پدر و در امتداد نوع تعاملی که با مادر دارد شکل می گیرد.

نوع صحبتی که پدر با فرزند خود دارد معمولا با سوال های: «چطور، چی، کجا و چرا» همراه می شود و این سوال ها باعث می شود کودک دنبال جواب های دقیق تری برای پاسخ به سوال ها باشد یا مسئولیت های بیشتری را برای جواب دادن به سوال ها بپذیرد. از همین نحوه جواب دادن به سوال های پدر، مهارت مسئولیت های اجتماعی در کودکان تقویت می شود.

پدر خوب، کودک اجتماعی بار می آورد

با بزرگتر شدن کودک و ورود او به اجتماع، نقش پدر پررنگ تر می شود. در ادبیات روانشناسی تحقیقات گسترده ای در این زمینه شده که بر اساس آن به این نتیجه رسیده اند که نقش پدر در اجتماعی کردن کودکان بسیار مهم است. در واقع پدر، کودک را از آغوش مادر می گیرد و او را در بستر جامعه می گذارد.

متاسفانه والدینی که «تک والدی» هستند یعنی مادر یا پدر به دلیل طلاق از یکدیگر، به تنهایی از کودک مراقبت می کنند، باعث به وجود آمدن مشکلاتی در کودکان می شوند، خصوصا در مورد زنانی که به تنهایی سرپرسیت کودک را برعهده دارند اما وقتی پدر و مادر کنار یکدیگر به مراقبت زا فرزندشان مشغول هستند، شرایط روانی سالم تری را برای کودک فراهم می کنند.

در سن پیش دبستانی هر چقدر تعامل کودک با پدر بیشتر و عمیق تر باشد و همچنین در نوع بازی هایی که پدر با کودک انجام می دهد، تعاملات بیشتری به وجود بیاید، باعث بهتر شدن پیشرفت تحصیلی کودک می شود. در واقع کودک به واسطه تعامل بیشتر با پدر، از دایره لغات غنی تری استفاده می کند و نگرش مثبت تری نسبت به مدرسه خواهد داشت.

علاوه بر این، این گروه از کودکان در فعالیت های بیرونی به خوبی شرکت کرده و نگرش مثبتی نسبت به دوستان خود دارند. کودکانی که ارتباط اجتماعی خوبی با پدران خود دارند، پیشرفت اجتماعی و اقتصادی خوبی در آینده شان خواهند داشت و مقام و رتبه شغلی بالاتری نسبت به بقیه افراد به دست خواهند آورد.

 

اولین الگوی زندگی؛ پدر

 

این گروه از کودکان در موقعیت های مختلف به راحتی می توانند شرایط را کنترل و مدیریت کنند. کودکانی که رابطه خوبی با پدر دارند، نسبت به پدر دلبستگی ایمنی دارند. اگر ارتباط کودک با پدر از نوع دلبستگی ایمن باشد (یعنی باعث ایجاد حس امنیت در کودک شود)، کودک با خیال راحت تری به اکتشاف محیط پیرامون خود می پردازد. با خاطری آسوده دنبال برقراری روابط دوستانه و یافتن دوستان جدید می رود و تعارض کمتری با محیط اطراف خود دارد. همچنین این گروه از کودکان در روابط خود با دیگران مشکلات کمتری دارند و در رابطه با روابط اجتماعی خود کمتر منفی نگر هستند.

عوامل تاثیرگذار در رابطه پدر و فرزند

در تحقیقات انجام شده عوامل مختلفی از جمله مهارت اجتماعی، احساس تنهایی، اضطراب اجتماعی، افسردگی، حواس پرتی، ترس از مدرسه، اضطراب جدایی و هراس اجتماعی در رابطه با نقش پدر در تربیت کودکان بررسی شد و نتایج نشان داد نقش پدر در هر کدام از این عوامل بسیار پررنگ است.

وقتی پدر با کودک همراه می شود و با او ارتباط خوبی برقرار می کند، این موضوع باعث کم شدن اضطراب اجتماعی کودک می شود و آنها می توانند به راحتی با دیگران ارتباط برقرار کنند. در غیر این صورت اگر پدر در فرزندش حس امنیت ایجاد نکرده باشد، کودک در رابطه با محیط پیرامون خود و برقراری ارتباط با دیگران دچار فقدان اعتماد به نفس، اضطراب و اضطراب اجتماعی خواهد شد.

کودک پدر را همانندسازی می کند

پدر با تصویری که از خود به فرزندش نشان می دهد باعث همانندسازی این تصویر در فرزندش می شود. اگر کودک تصویر خوبی از پدر داشته باشد، این همانندسازی با پدر را در فضای بیرونی و اجتماعی یا تحصیلی و آموزشی می سازد اما اگر تصویر پدر خوب نباشد، سبب هماتنندسازی می شود که مشکلاتی را برای کودک به دنبال خواهد داشت.

 

اولین الگوی زندگی؛ پدر

 

پدر نقش یک مشوق برای کندوکاو کردن دنیای بیرونی را بر عهده دارد؛ نقشی که مادر کمتر به آن می پردازد. در واقع پدر است که کودک را تشویق می کند وارد محیط بیرونی شود و به شناخت آن بپردازد.

پدر پرخاشگر اعتماد به نفس کودک را می گیرد

معمولا کودکانی که ارتباط خوبی با پدران خود دارند واکنش هیجانی مثبتی نسبت به گروه همسالان خود نشان می دهند. به این ترتیب که با کنترل هیجان هایی مانند استرس، رابطه بهتری با دوستان و همسالان خود برقرار می کنند.

برعکس این موضوع هم صدق می کند؛ یعنی کودکانی که رابطه خوبی با پدران خود ندارند،هیجان های منفی دارند که گاهی به پرخاشگری نیز می انجامد. اگر پدر یک خانواده تنها به انتقاد از فرزندش بپردازد و با پرخاشگری جوابگوی کودک باشد، به تدریج باعث پایین آمدن عزت نفس و اعتماد به نفس در کودک می شود.

با وجود چنین پدری، تصویری که کودک از خود می سازد، ناقص است. وقتی کودک بزرگ می شود به دلیل خود کم پنداری که در وجود خود دارد، همیشه خود را ضعیف می بیند اما وجود یک رابطه تعاملی خوب بین کودک و پدر باعث می شود کودک در آینده رابطه خوبی با دیگران و حتی همسر خود داشته باشد.

این گروه از کودکان روابط اجتماعی و دوستانه طولانی مدت تری با دوستان و همسران خود دارند و به ندرت اتفاق می افتد که در بزرگسالی از همسر خود جدا شوند. در واقع کودکان طلاق محصول حضور نداشتن پدر یا نداشتن ارتباط تعاملی خوب با پدر هستند.



شارژ سریع موبایل