الگوهای منفی از نظر قرآن کریم
معرّفی الگو و اسوه در قرآن کریم، اختصاص به نمونه خوب ندارد، بلکه افراد بد عاقبت و منحرف را با ویژگی که دارند، نیز معرّفی می کند تا عبرتی برای مردم باشند و به دوری از آنها یا هدایتشان دستور می دهد.
به کلّی؛ قرآن غضب شدگان و کسانی را که مورد قهر الهی هستند، قارون، فرعون، منافقان، طاغوت، متجاوزان و ظالمان بیان کرده و الگوهای منحرف را هوا پرستان، مشرکان و کسانی که حکومت نااهلان را می پذیرند و به سراغ غیر خدا می روند و نافرمانی از خدا را دارند، معرّفی کرده است.
در اینجا به عنوان نمونه چند مورد معرفی می کنیم:
الف. غضب شدگان و گمراهان: «راه کسانى که آنان را مشمول نعمت خود ساختى نه کسانى که بر آنان غضب کردهاى و نه گمراهان» (فاتحه، 7)
این آیه راه مستقیم و درست را، راه کسانی معرّفی می کند که مورد نعمت الهی واقع شده و عبارتند از: پیامبران، صدّیقین، شهدا و صالحان. اما از آن سو، ما را از خطر کجروی و قرار گرفتن در خطوط انحرافی باز می دارد و با گفتن آن در نمازها از خداوند می خواهیم ما را در مسیر غضب شدگان و گمراهان قرار ندهد.
پس، لازم است بشریّت در مسیر تکامل معنوی خویش، کسانی که مورد غضب الهی قرار گرفته و جزو گمراهان هستند، پیشوا و مقتدای خود قرار ندهد.
ب. خیانتکاران: همسر لوط و نوح، به رغم حضورشان در کنار پیامبران الهی، نمونه قابل تأمّل در کفر و خیانت هستند؛ چنانکه در قرآن کریم می فرماید: «خداوند براى کسانى که کافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولى به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو (پیامبر) سودى به حالشان (در برابر عذاب الهى) نداشت...». (تحریم، 10) (در مورد این آیه در قسمت بعد توضیحات بیشتری خواهیم داد)
ج. آیاتی که «لاتطع»، «لاتطیعوا» و «لاتتّبع» در آن آمده، الگوهای منفی را معرّفی می کند مانند:
1. کافران و منافقان: «وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ»؛ (احزاب، 48) و از کافران و منافقان اطاعت مکن!
2. اسرافکاران : «وَلَا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ»؛ (شعراء، 151) و فرمان اسرافکاران را پیروی نکنید!
3. فساد کنندگان : «وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ»؛ (اعراف، 142) و از روش مفسدان، پیروی منما!
داستان الگوهای منفی و مثبت در قرآن
در قرآن کریم داستان های زیادی برای بیان الگوهای منفی یا مثبت بیان شده است؛ که ما در این جا داستان دو زن را به عنوان الگوهای منفی و دو زن دیگر را به عنوان الگوهای مثبت بیان می کنیم:
«خداوند برای کسانی که کافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولی به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو (پیامبر) سودی به حالشان (در برابر عذاب الهی) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شوید همراه کسانى که وارد مى شوند!»
خداوند برای مۆمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانهاى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایى بخش!»
همچنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما را از روح خود در آن دمیدیم او کلمات پروردگار و کتاب هایش را تصدیق کرد و از مطیعان فرمان خدا بود! (تحریم، 10 – 12)
علامه طباطبائی در تفسیر این آیات می گوید: این آیات کریمه متضمن دو مثل است؛ یکی مثلی که خدا به وسیله آن حال کفار را مجسم می کند، و یکی هم مثلی که بیانگر حال مۆمنان است، مثل اول وضع کفار را در شقاوت و هلاکت روشن نموده، بیان می کند که اگر چنین شدند به خاطر خیانتی بود که به خدا و رسولش کردند و سرانجام خیانت به خدا و رسول همین است، از هر کس که می خواهد سر بزند، هر چند از کسی سر بزند که وابسته و متصل به انبیاء باشد.
مثل دومی بیانگر این حقیقت است که سعادت و رستگاری مۆمنان هم تنها به خاطر ایمان خالص و اطاعت آنان از خدا و رسول بوده، و اتصال و خویشاوندی که با کفار داشتند ضرری به حالشان نداشت، پس معلوم می شود ملاک کرامت نزد خدا تنها و تنها تقوا است و بس.
و برای مجسم کردن این معنا، نخست وضعیت این طایفه اول را به سرگذشت دو زن تاریخ مثل می زند، که هر دو همسر دو پیامبر بزرگوار بودند، دو پیامبری که خدای تعالی عبد صالحشان نامیده- و چه کرامتی بزرگ تر از این- و با این حال این دو زن به آن دو بزرگوار خیانت کردند و در نتیجه فرمان الهی رسید که با سایر دوزخیان داخل دوزخ گردند، پس این دو زن همسر و هم بستر دو پیامبر بزرگوار بودند، اما همسری آنان سودی به حالشان نبخشید، و بدون کسب کمترین امتیازی در زمره دوزخیان به هلاکت رسیدند.
و طایفه دوم را به دو زن دیگر تاریخ مثل می زند، یکی همسر فرعون است، که درجه کفر شوهرش بدان جا رسید که در بین مردم معاصر خود (با کمال بی شرمی و جنون) فریاد زد: «رب اعلاى شما منم»، اما این همسر به خدا ایمان آورد و ایمانی خالص آورد، و خدای تعالی او را نجات داد و داخل بهشتش کرد، و قدرت همسری چون فرعون و کفر او نتوانست به ایمان وی خدشهای وارد سازد، دومی مریم دختر عمران است، مریم صدیقه و قانته [اهل عبادت] که خدایش به کرامت خود گرامیش داشت، و از روح خود در او دمید. (تفسیر المیزان ج 19، ص 575)
به نظر می رسد در اینجا به دو نکته باید توجه داشت:
یکی این که قرآن الگوی مثبت و منفی هر دو را از میان زنان انتخاب می کند؛ این نشانگر نقش اساسی زن در جوامع بشری است که زنان پایه اصلی پیشرفت یا انحطاط جوامع بشری هستند.
نکته دوم اینکه قرآن رمز الگوی مثبت بودن دو زن را یکی در پشت پا زدن به زرق و برق دنیا در راه دفاع از ایمان و اعتقاد بر می شمرد و دیگری رعایت و حفظ عفاف و پاکدامنی.
به نظر میرسد اگر جوامع بشری در هر عصر و زمانی بخواهند مسیر پیشرفت را طی کنند لازم است تمام افراد جامعه اعم مرد و زن توجه به این دو نکته مهم داشته باشند؛
اولاً: خود را گرفتار و وابسته به تجملات و زیور آلات دنیا نکنند؛ زیرا به تعبیر امیرالمۆمنین (علیه السلام) بیشترین شکست عقل انسان ها در اثر برق طمع است. (نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 507)
ثانیاً: عفاف و پاکدامنی را سر لوحه کار خود قرار دهند؛ زیرا رعایت عفاف و پاکدامنی گذشته از اینکه امنیت اخلاقی جامعه را تضمین میکند، موجب تقویت بزرگ ترین نهاد جامعه یعنی خانواده و پرورش نسل مفید و سالم خواهد شد.