لودویگ فن بتهون یکی از برجستهترین موسیقیدانان آلمانی و از افراد تأثیرگذار در دورهی گذر از دورهی موسیقی کلاسیک و رمانتیک در موسیقی اروپا است. از بهترین آثار بتهوون میتوان به سمفونی سوم، سمفونی پنجم، سمفونی نهم و سونات مهتاب اشاره کرد. او در سال 1770 در شهر بُن آلمان به دنیا آمد، در سن 22 سالگی به وین رفت و خیلی زود خود را به عنوان یکی از بهترین نوازندگان پیانو مطرح کرد. او تا پایان زندگیاش در وین ماند.
حدود سال 1800 قوهی شنوایی بتهوون شروع به ضعیف شدن کرد و او در دههی پایانی زندگیاش کاملاً ناشنوا بود. با وجود اینکه در این دوره از اجراهای عمومی پرهیز میکرد، اما همچنان به ساختن آثارش ادامه داد. بسیاری از آثار تحسینشدهی بتهوون محصول همین دورهی زندگی او هستند. این موسیقیدان بزرگ در مارس 1827 از دنیا رفت.
در ادامه تعدادی از نکاتی را که زندگی شخصی و کاری بتهوون میتواند برای موفقیت داشته باشد، بیان خواهیم کرد.
1) هیچ مانعی یارای ایستادن در مقابل هدف راسخ را ندارد.
بتهوون در دوران زندگی خود با مشکلات بسیار زیادی روبهرو شد. او برای اینکه بتواند شاگردی موزارت را بکند به وین سفر کرد، اما دو هفته پس از رسیدن به وین به او خبر رسید که مادرش بیمار است. بتهوون به خانه بازگشت، اما آمدن او هم فایدهای نداشت و مادرش پس از مدت اندکی از دنیا رفت. مرگ مادر باعث شد پدر بتهوون که سابقهی مصرف الکل را داشت، بیش از گذشته در منجلاب الکلی بودنش فرو برود. در نتیجه بتهوون مسئول مراقبت از دو برادر کوچکتر از خودش شد و به همین دلیل مجبور شد 5 سال بعدی زندگیاش را در بُن بماند و خود را از شاگردی موزارت محروم کند.
در سال 1796 در حالیکه 26 سال بیشتر سن نداشت، متوجه شد که شنواییاش با مشکل مواجه شده است. علت اصلی ناشنوایی بتهوون هنوز مشخص نیست. عدهای معتقدند بیماری تیفوس علت ناشنوا شدن او بوده است.
بتهوون عادت داشت برای اینکه بیدار بماند و تمرین کند، سر خود را درون آب یخ فرو میبرد. این عادت نیز به عنوان یکی ازدلایل محتمل ناشنوا شدن او ذکر شده است. در هر حال به هر علت، بتهوون شنوایی خود را از دست داد. شاید برای یک موسیقیدان هیچ رنجی بالاتر از این نباشد که نتواند صدای موسیقی خود را بشنود، اما بتهوون هدفی برای خود داشت و چشماندازی برای زندگیاش ترسیم کرده بود که هیچچیز، حتی ناشنوایی، نمیتوانست خللی در آن وارد کند.
شاید یکی از دلایلی که بازاریابان و فروشندگان ما با کوچکترین مشکلی، ناامید میشوند و از شرکتی به شرکت دیگر کوچ میکنند یا به کل قید این کار را میزنند این است که هیچ چشماندازی برای آیندهی خود ندارند. نداشتن چشمانداز باعث میشود که کوچکترین مشکل تبدیل به بزرگترین مانع میشود. در صورتی که اگر فرد حرفهی هدفمندی را برای خودش ترسیم کرده باشد، در مقابل تمام موانع خواهد ایستاد.
فروشندهای که چشمانداز سه سال آیندهاش را سرپرستی فروش میبیند، سرپرستی که میخواهد دو سال بعد رئیس فروش شود، رئیس فروشی که میخواهد در یک بازهی مشخص مدیر فروش شود و سپس به ردههای بالایی سازمان برود، امکان ندارد که با یک مشکل کوچک جا بزند زیرا او تصویر بزرگی در ذهن خود دارد که مشکلات کوچک هیچ تأثیری در آن نمیگذارند.
2) اثربخشیِ حداکثری، نتیجهی سادگی، قدرت و استمرار است.
لئونارد برنشتاین یکی از برترین مفسران موسیقی بتهوون دربارهی دلایل تأثیرگذاری فوقالعادهی سمفونی پنجم او، از سه صفت استفاده میکند: ساده، قدرتمند و مستمر. او معتقد است که سمفونی پنجم بتهوون مانند اکثر آثار او از ویژگی ساده بودن بهرهمند است.
عدم پیچیدگی این سمفونی باعث شده که افراد جوامع مختلف در دورههای متفاوت زمانی با آن ارتباط برقرار کنند. همچنین این سمفونی، در عین ساده بودن، بسیار قدرتمند است و شنیدن آن حس فوقالعادهای را در شنونده ایجاد میکند، تأثیری که لحظهای و آنی نیست و حتی پس از شنیدن سمفونی نیز همراه شنونده باقی میماند. قرار گرفتن این سه ویژگی مهم در کنار یکدیگر باعث شده که سمفونی پنجم بتهوون حداکثر تأثیر ممکن را روی مخاطب خود داشته باشد.
برخورداری از این سه ویژگی ـ سادگی، قدرت و استمرار ـ برای موفقیت تلاشهای بازاریابی و فروش یک سازمان ضروری است.
لازم است تمام فعالیتهای بازاریابی به صورت شفاف برگزار شوند و از پیچیدگیهای غیرضروری خودداری شود. در عین سادگی، بازاریابی باید آنقدر قدرتمند باشد که پیامی که منتشر میشود برای مخاطب از جذابیت لازم برخوردار بوده و او را به سمت خرید کردن سوق دهد. علاوه بر این بازاریابی یک فرایند مستمر است و اگر هم به صورت مقطعی موفقیتی را برای سازمان ایجاد کند، در صورت قطع شدن، نمیتواند منشأ سودآوری شود. اما اگر فرهنگ بازاریابی در کل سازمان ـ و نه فقط واحد بازاریابی ـ ایجاد شود، نتایج آن به منبعی همیشگی برای پیشرفت و سودآوری سازمان تبدیل خواهند شد.
3) ارتباط با مخاطب تحت هیچ شرایطی نباید قطع شود.
با وجود اینکه بتهوون دههی پایانی زندگی خود را در ناشنوایی کامل به سر برد، اما هیچگاه از دانستن نظر مخاطبان ـ که در واقع مشتریان او بودند ـ غافل نشد. از بتهوون حدود 136 کتاب مکالمه باقی مانده که دربردارندهی مکالمات او با دوستان و اطرافیانش است که به صورت مکتوب انجام میشده است.
در تعدادی از این مکالمات بتهوون میزان علاقهی مردم به آثارش را جویا شده و دوستان او نیز بازخورد کارهای او را در اختیارش قرار میدادند. بتهوون با وجود اینکه خودش ناشنوا بود، اما میدانست نظر کسانی که آثارش را میشنوند، بسیار مهم است.
توجه به مخاطب هدف از الزامات بازاریابی موفق است. هر فعالیتی که مربوط به بازاریابی میشود، باید با نگاه به مخاطب هدف و نیازهای او صورت گیرد. گرفتن بازخورد از بازار باعث اصلاح کردن نواقص محصول یا خدمت و نزدیک کردن آن به خواستههای مخاطب هدف خواهد شد. ما برای خودمان محصول تولید نمیکنیم پس لازم است، از ویژگیها، نیازها و خواستههای مشتریانمان بهطور کامل اطلاع پیدا کنیم.