رسول رحمت صلی الله و علیه و آله که ثقلین را به یادگار گذشت فرمود که این دو از هم جدا ناپذیرند و نیز خبر داد که هدایت در گرو تمسک به قرآن و عترت علیهم السلام است و بس.
قرآن این کتاب هدایت و نور که یکی از این ثقلین است وقتی ما را به آن سعادت واقعی می رساند که از ثقل دیگر جدا نشود. آن که قرآن را کافی دانست و مکتب خود را بی نیاز از عترت دانست به شهادت همین حدیث نورانی که قرآن و عترت را جداناپذیر معرفی می کند از هر دو آنها محروم مانده است.
توجه به این پیوند ناگسستنی، مفسرین آگاه را بر آن می دارد تا بی توجه به روایات اهل بیت علیهم السلام دست به تفسیر قرآن نزنند. همین امر سبب شده تا تفاسیر شیعه آمیخته با روایاتی باشد که از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به یادگار مانده است.
این روایات که گاه، تنها کلید فهم آیه است به صورت پراکنده در منابع روایی ما موجود است.
برخی از دانشمندان گذشته و حال تلاش کرده اند تا روایاتی را که به گونه ای به تفسیر و یا بیان آیه ای اشارت دارد در کتاب های مستقل جمع آوری کنند که حاصل این زحمات، کتاب های ارزشمندی شده که نمونه های زیر از آن دسته اند:
1. تفسیر قمى در 2 جلد، نوشته على بن ابراهیم قمى (قرن 3)
2. البرهان فى تفسیر القرآن در 5 جلد، نوشته سید هاشم بحرانى (قرن 11)
3. تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب در 14 جلد، نوشته محمد بن محمدرضا قمى مشهدى (قرن 12)
4. تفسیر جامع در 7 جلد، نوشته سید محمد ابراهیم بروجردى (معاصر)
حجم بالای این کتاب ها و نداشتن ترجمه نوع این آثار از یک سو و لزوم ترویج این نوع روایات و توجه به آنها در کنار کلام قرآن کریم ما را بر آن داشت تا به صورت گزینشی برخی از این روایات را استخراج کرده و با ترجمه روان و ارائه توضیح در هر جا که لازم به نظر می آید این معارف را به جامعه قرآن دوست و ارادتمند به اهل بیت علیهم السلام تقدیم نماییم.
کوتاهی متن، تخصصی نبودن در رشته خاصی مانند فقه، وجود آن در منابع معتبر و اصیل شیعه از مهمترین معیارهای ما در گزینش این روایات است که امیدواریم مقبول خداوند رحمان قرار گیرد.
وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنجَیْنَاكُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ (50/ بقره)
و به یاد آورید زمانى را كه دریا را برایتان شكافتیم و شما را نجات دادیم و فرعونیان را غرق كردیم.
دعایی که حضرت موسی علیه السلام خواند و خدا دریا را شکافت. نقل شده است در جنگ حنین که در نهایت با امداد الهی به پیروزی لشگر اسلام انجامید بعد از شکست ابتدایی لشگر اسلام و فرار تعداد زیادی از مسلمانان، رسول خدا صلی الله علیه و آله دست به آسمان بلند کرد و عرضه داشت: «اللّهمّ، لك الحمد و إلیك المشتكى و أنت المستعان».
جرئیل علیه السلام نازل شد و عرض کرد: یا رسول الله! دَعَوتَ بِما دَعَا بِه مُوسى حِینَ فَلَقَ اللَّهُ لَهُ البَحرَ و نَجّاهُ مِن فِرعَونَ. ای رسول خدا! خدا را به کلماتی خواندی که موسی هنگامی که خدا دریا را برای او شکافت و از دست فرعون نجاتش داد خدا را با آن خوانده بود.
در روایتی این عبارت، اسم اکبر خدا نامیده شده است و در روایت دیگری رسول خدا فرمود:
جبرئیل علیه السلام به من گفت: می خواهید به شما کلماتی را بیاموزم که موسی علیه السلام آنها را هنگام شکافته شدن دریا گفت؟ گفتم: بله. او گفت: بگو «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ وَ إِلَیْكَ الْمُشْتَكَى وَ بِكَ الْمُسْتَغَاثُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم»
وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْناً (60/ بقره)
و به یاد آورید زمانى را كه موسى براى قوم خود آب طلب کرد. ما به او گفتیم: عصایت را به سنگ بزن. [او زد و] دوازده چشمه از آن جارى شد.
الحجر الأسود یکی از سنکهایی است که از بهشت نازل شده است
سه سنگ بهشتی
امام باقر علیه السلام فرمود: «نزلت ثللاثة أحجار من الجنة: مقام إبراهیم و حجر بنى إسرائیل، و الحجر الأسود»؛ سه سنگ اند که از بهشت نازل شده اند. آن سه عبارتند از: مقام ابراهیم ، سنگ بنی اسرائیل [که در آیه به آن اشاره شده است] و حجرالاسود که وقتی خدا آن را به ابراهیم علیه السلام سپرد از کاغذ هم سفیدتر بود و در اثر خطاهای بنی آدم سیاه شد.
وَبَآوُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ یَكْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ یَعْتَدُونَ(61/ بقره)
بنی اسرائیل سزاوار خشم خدا شدند و این به سبب آن بود كه آنان همواره به آیات خدا كفر مى ورزیدند و پیامبران را به ناحق مى كشتند. دلیل این [كفرورزى و كشتن پیامبران] آن بود كه [از فرمانِ من] سرپیچى نمودند و پیوسته [از حدود حق] تجاوز مىكردند.
لزوم حفظ اسرار و گناه فاش ساختن آن
امام صادق علیه السلام این آیه را تلاوت کردند و فرمودند: «وَ اللَّهِ مَا قَتَلُوهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَ لَا ضَرَبُوهُمْ بِأَسْیَافِهِمْ وَ لَكِنَّهُمْ سَمِعُوا أَحَادِیثَهُمْ فَأَذَاعُوهَا فَأُخِذُوا عَلَیْهَا فَقُتِلُوا»؛ به خدا قسم كه آنها را با دست هاى خود نكشتند و با شمشیرهایشان نزدند؛ بلكه سخنان ایشان را شنیدند و آنها را [نزد دشمنان و بدخواهان] فاش ساختند و در نتیجه، آن پیامبران دستگیر و كشته شدند.
نکته:
تقیه و لزوم حفظ اسرار درون مکتب از آموزه های مهم شیعه است که تکیه بر عقل و نقل دارد. بی تردید در دنیای امروز، وجوب برائت از دشمنان اهل بیت علیهم السلام که به دلایل گوناگون مورد احترام قشر گسترده ای از مسلمانان جهان هستند از جمله همین موارد است که باید در حفظ آن کوشید.
به یقین کسانی که با افشاگری این آموزه (آن هم با مجالس و رفتارهای ناشایست) سبب می شوند تا جان شیعیان پاک و بی گناه در مناطق دیگر جهان به خطر افتد نمونه ای از بنی اسرائیلیان این آیه اند.
قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً (83/ بقره)
با مردم به نیکی سخن بگویید. روش سخن گفتن (معاشرت) با دیگران. امام باقر علیه السلام درباره این آیه فرمود: «قولوا للناسِ أحسَنَ ما تُحِبُّونَ أن یُقالَ فیكُم»؛ بهترین سخنى را كه دوست دارید درباره شما گفته شود، به مردم بگویید.
امام صادق علیه السلام نصیحت (خیرخواهی و یکرنگی) را از مصادیق «قول حسن» شمرده و به مداومت بر آن توصیه کرده و در کنار همین بخش از آیه می فرماید: «وَ لَا تَدَعِ النَّصِیحَةَ فِی كُلِّ حَال»؛ در هر حال نصیحت را رها نکن.
در برخی تفاسیر مانند «المیزان» این تعبیر را کنایه از «حسن معاشرت با مردم» گرفته اند که بر این اساس ترجمه روایت می شود: بهترین رفتاری را که دوست داری دیگران با تو داشته باشند تو با آنها داشته باش.