یكی از موجوداتی كه از دیده ها پنهان است، اما دارای وجود خارجی است؛ شیطان میباشد.
واژهی «شیطان»، از ماده «شطن» یا «یشطن» به معنای خبیث و پست و دور شدن، آمده است و به هر موجودی سركش و متمرد اطلاق می شود. اعم از، انسان، جن و یا جنبندگان دیگر. پس شیطان اسم عام(اسم جنس) است اما "ابلیساسم خاص (علم) است كه حضرت آدم را سجده نكرد واكنون نیز با لشكر و منسوبین خود انسانها را وسوسه و گمراه می كند. لذا در قرآن كلمه شیطان به انسان و جن اطلاق شده است «و كذالك جعلنا لكل نبی عَدُوّاً شیاطین الانس و الجنّ؛» «بدین گونه مابرای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای انسانی و یا جنی قرار دادیم.»
واژه ی «شیطان» به صورت مفرد «70» بار و به صورت جمع (شیاطین) «18» بار در قرآن آمده است. ماهیّت شیطان همانند جنیان ازآتش است به عبارت ساده می توان گفت: شیطان نیز از نسل جنیان می باشد. كه خودش اعتراف دارد كه زمانی كه خداوند به او فرمان سجده به حضرت آدم ـ علیه السّلام ـ داد او از فرمان الهی سرپیچی نمود و گفت:«خلقتنی من نار و خلقته من طین؛» «مرا از آتش و او را از خاك آفریدی (و آتش به خاك افضلیت دارد)» و همانند جنیان دارای اختیار، تكلیف و شعور و عقل و اراده و زاد و ولد هستند.
گاهی جن و شیطان، مفهوم وسیعی دارندو شامل نفس امّاره قوای واهمه، تخیل نفسانی و لذات دنیوی، ریاسات وهمیه، حشرات موذی و انسانهای فاسد و... كه لشكریان شیطان هستند؛ می باشند به عنوان مثال، حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می فرماید: از قسمت شكسته ظرف و دستگیره آن آب نخورید زیرا شیطان به روی دستگیره و قسمت شكسته ظرف مینشیندیا در جای دیگر می فرماید: زیاد بن ابیه! از معاویه بترس! كه او شیطان است.
هدف خداوند از خلقت شیطان
خلقت شیطان از آغاز، خلقت پاك و بی عیب بود و موجودی از مخلوقات خداوند بوده است. به همین دلیل سالیان دراز در صف مقربان درگاه خداوند و فرشتگان بزرگ جای گرفته بود. اگر چه از نظر آفرینش همانند آنها نبود ولی با سوء استفاده از آزادی خود طغیان نموده و تكبر ورزیده و نسبت به خداوند تبارك و تعالی عصیان كرد، و پس از آن از درگاه خداوند رانده شده است.
خداوند نام كسی را شیطان ننهاده است. امام رضا ـ علیه السّلام ـ در مورد نام اصلی شیطان می فرماید: «نام ابلیس "حرث یا حارث" بوده چون از رحمت خدا مأیوس شده است؛ ابلیس نامیده شد.» با توجه به این، شیطان در خلقت اولیه همانند جنیان و انسان برای عبادت و رسیدن به رحمت الهی خلق شده است. اما بعد از دور شدن از رحمت الهی، مظهر گمراهی و ضلالت برای انسانها شده است.
انسان بین خیر و شر، سعادت و شقاوت واقع شده است كه اگر این اجزاء متضاد در جهان عمل و در عالم فكر و احساس و درك متصور نباشد، هیچ وقت شقاوت و سعادت مفهوم و معنا و مصداق واقعی و حقیقی خود را نخواهد یافت و در نتیجه مشخص نمی شود چه كسانی سعادتمند و به كمال رسیده اند و چه كسانی نرسیده اند، انسان اگر بخواهد به معنای واقعی و كامل وجود داشته باشد باید در اطراف او عوامل شقاوت و سعادت پراكنده باشند تا بدین وسیله با اختیار و انتخاب، راه سعادت، سعادتمندی خود را پیدا و در نظام احسن، وجود كامل خود را بروز و ظهور دهد و همین طور با اختیار خود راه شقاوت و بدی را بپیماید.
پس در عالم تشریع (قانونگذاری) برای رسیدگی به مقامات عالیه و داشتن ارواح طیبه، وجود ملائكه و خلقت این طایفه از مخلوقات الهیّه، بی ضرر و مناسب است، همین طور خلقت شیطان و ابلیس كه عاملی موثر در داشتن پلیدی و داشتن صفات خبیثه در انسانهاست، زیرا بنا به قاعده «تعرف الاشیاء بأضدادها» یعنی اشیاء با اضدادشان شناخته می شوند "تا علم به بدی و پلیدی در جهان نباشد و زشتیها در اوصاف انسان ظهوری نداشته باشد؛ تحقق اوصاف حسنه، جایگاه خود را نخواهد یافت و انسان ارزش و قدر زیباییهای روحی و معنوی را ندانسته و به آن دسترسی پیدا نخواهد كرد.
بنابراین در خلقت شیطان و ابلیس، شرایط و مقدمات سیر الی اللّه و صعود و كمال و مقام و منزلت بهشتی، موجود است. البته معلوم است كه شیطان انسان را در باطن وسوسه می كند و از راه قوه خیال در او تصرف می نماید و یك منظره های زیبا و دلفریب را جلوه می دهد و یك سلسله تخیلات را به یاد انسان می آورد تا آن كه انسان از محبت لقای خدا، منصرف شود و از درجات ومقامات عالیه و رضوان خدا غفلت ورزد، با وسوسه ی شیطان، خداوند انسان پاك را از افراد آلوده جدا می كند. و ایمان ثابت را از ایمان بیپایه جدا می نماید و در این صورت انسان پاك و طیّب به سوی پروردگار بالا رود. شیطان هایی را كه خدا آفریده، محك هایی هستند برای جدا نمودن انسان های آلوده از پاك. بنابراین شیاطین عبث خلق نشده اند و پروردگار روی مصلحت آنها را آفریده است.
وجود شیطان و فرزندان آنها با اینكه كارشان جز گمراهی و ضلالت انسانها چیز دیگری نیست، لكن این خود از الطاف و نعمتهای الهی است چون بدین وسیله انسانهای خوب از بد جدا و شناسایی می شوند و اگر این میزان و معیار وجود نداشت، چگونه می توانستیم بین انسانهای خوب و با ایمان و صالح كه با همه این سختیها و مشكلات راه سعادت و خیر را پیمودند و از گناهان و بدیها دوری گزیدند از انسانهای بی ایمان و گمراه فرق بگذاریم. لذا خداوند انسان را به سبب وسوسه و حیله های شیطان آزمایش می كند)چرا كه در غیر این صورت همه مردم یكسان و برابر بودند و در آن صورت دیگر ارسال پیامبران و انزال كتب آسمانی و وحی الهی برای هدایت انسانها، بی مورد و بیهوده و لغو بود و اساساً هدف از آفرینش انسانها لغو و عبث بود و دیگر انسان كامل و سعادتمندی و با ایمانی معنا نداشت كه در نهایت بهشت ونعمتهای بهشتی نصیبش شود. به هر حال با وجود این ابلیس و شیطانها و وسوسه ها است كه انسان در امتحانهای سخت آبدیده شده و قابلیت سعادت و تكامل را پیدا میكند.
بنابراین با دیده ی دقیق، آفرینش شیطان، خود دارای فایده های زیادی می باشد و خود از جمله ظهورات الهی است و توسط شیاطین انسان ها در معرفی امتحان قرار می گیرند.