همان طور که می دانیم ارسال رسل با هدفی معین و مشخص صورت می گرفته؛ و آن تربیت و تکامل آدمی بوده است.
هر پیامبری با شیوه ای این هدف را تعقیب می کرده؛ در این میان برخی از پیامبران الهی کتاب داشتند. نه حتما کتاب به معنای بین الدفتین؛ بلکه در واقع به معنای آنچه مکتوب بوده. مانند حضرت موسی علیه السلام که آن 10 فرمان بر روی لوحی مکتوب بوده است. (... أَخَذَ الأَلْوَاحَ وَفِی نُسْخَتِهَا هُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِینَ هُمْ لِرَبِّهِمْ یَرْهَبُونَ) (اعراف/154)
پیامبر آخرین که سلسلۀ ارسال رسل با ایشان خاتمه یافت؛ کتاب مفصلی داشتند که در طی 23 سال بر ایشان نازل شد؛ عده ای آیات را می نوشتند و حفظ می کردند.
این مصحف شریف با ادبیات "مصدق لما بین یدیه" آمد؛ در واقع قرآن تصدیق کنندۀ کتب آسمانی پیش از خود است. درست است که نام شریعت انبیاء متعدد با هم متفاوت بوده مانند یهودیت، مسیحیت، اسلام و ... ولی سر کلی و خط مشی اصلی آنها که همان دین می باشد، یکی است؛ (إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ ...) (آل عمران/ 19)
اینکه ادبیات قرآن "مصدق لما بین یدیه" است؛ بدین معنا نیست که قرآن تمام آنچه کتب پیشین در بر دارند را تصدیق و تایید می کند؛ بله تنها سیر کلی مانند توحید، معاد، انبیاء و ... را تأیید می کند و فروعات و احکام را که به اقتضای زمان و عصر خودشان نازل شده اند را گاهی نسخ می کند.
این نسخ، در جزئیات شریعت اتفاق می افتد و اصول و خطوط کلی که از ثابتات است را در بر نمی گیرد. پس تساوی میان این کتاب ها معنا ندارد؛ رابطۀ قرآن و کتب پیشین عموم و خصوص مطلق است.
قرآن مهیمن کتب پیشین خود نیز هست. مهیمن از ریشۀ هیمنه به معنای حافظ و مراقب است. قرآن بر کتب قبلی خود سیطره دارد یعنی نه تنها معارف آن ها را در بر می گیرد، بلکه معارف والا و برتری نیز دارد.
اگر قرآن نبود از تورات و انجیل حقیقی چیزی باقی نمی ماند و شریعت مسیحیت و یهودیت نیز از بین می رفت. در واقع قرآن مصدق و تصدیق کنندۀ تورات و انجیل غیر محرّف است. عده ای از این ادبیات قرآن، این مطلب را استخراج می کنند که در این صورت این دو کتاب تحریف نشده است.
باید بگوییم که؛ این دو کتاب دستخوش تحریفاتی شده است که عده ای به علت منافع شخصی ایجاد کرده اند و نگذاشتند حقیقت و واقعیت به گوش پیروان این دو پیامبر بزرگ الهی برسد.
به عنوان مثال در تورات و انجیل بشارت آمدن پیامبر آخرین داده شده ولی اهل کتاب زمان بعثت پیامبر اکرم صلی الله و علیه وآله ایشان را تکذیب کرده و ایمان نیاوردند و گاه حتی مشکلاتی هم ایجاد می کردند؛ زیرا با پذیرفتن اسلام و ایمان آوردن به رسول مکرم اسلام جایگاه و موقعیتشان خدشه دار می شد.
اگر پیروان ساده یهودیت و مسیحیت زمان پیامبر حقیقت را می دانستند چه عکس العملی نشان می دادند؟؟!!
بارها در قرآن آمده است که این کتاب قصد از میان برداشتن کتب قبلی را ندارد؛ بلکه مصدق و تایید کننده آنهاست. گاه در میان آنها تشابهاتی نیز می بینیم.
به عنوان مثال:
توحید/1: (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد) بگو: او خدایى است یکتا. همین مضمون را در سفر تثنیه از عهد عتیق اینگونه می خوانیم: ای اسرائیل بشنو، یهوه، خدای ما، یهوه واحد است.
الرحمن/78: (تَبَارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِی الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ) خجسته باد نام پروردگار شکوهمند و بزرگوارت!
مشابه این مطلب در مزامیر داوود؛ بخشی از عهد عتیق، چنین آمده است: و متبارک باد نام مجید او تا ابدالاباد. و تمامی زمین از جلال او پر بشود.
حتی در داستان پیامبران هم تشابهاتی وجود دارد. مانند داستان حضرت آدم؛ که در قرآن آمده است که ایشان از نزدیک شدن به درخت ممنوعه برحذر داشته شدند ولی بر اثر وسوسۀ شیطان مرتکب چنین گناهی گردیدند و از بهشت رانده شدند و در کسب روزی به مشقت افتادند.
همین داستان را در کتاب مقدس می خوانیم که آدم علیه السلام محکوم به مشقت در کسب روزی شد زیرا از درخت معرفت نیک و بد طعام کردند.
در داستان تولد حضرت عیسی نیز تشابهاتی وجود دارد. همانطور که در قرآن هنگام نزول جبرئیل بر مریم و بشارت تولد عیسی علیه السلام؛ مریم متعجب شده و می گوید با وجود بکارت من چگونه چنین امری امکان پذیر است: (مریم/ 19-20): (قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِیًّا* قَالَتْ أَنَّى یَكُونُ لِی غُلَامٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِیًّا)
در انجیل متی؛ از اناجیل اربعه هم وقتى روح القدس بر مریم ظاهر مى شود و مژده فرزند دار شدن را به او مى دهد، او تعجب مى كند و مى پرسد: چگونه با وجود اینكه من باكره هستم، صاحب فرزند مى شوم؟
"جبرئیل به مریم ظاهر شد و گفت: سلام بر تو اى دخترى كه مورد لطف پروردگار قرار گرفتهاى، خداوند با توست. فرشته به او گفت: نترس، چون خدا مى خواهد به تو بركت دهد. به زودى آبستن شده، صاحب پسرى مى شوى و اسمش را عیسى مى گذارى. او خیلى بزرگ خواهد بود و فرزند خدا نامیده مى شود. مریم از فرشته پرسید: چطور ممكن است من بچه دار شوم؟! من هنوز شوهر نكردهام."
در داستان فرزند دار نشدن زکریا علیه السلام، قرآن علت فرزند دار نشدن زکریا علیه السلام را کهنسالی و پیری آنها می داند؛ مریم/ 8: (قَالَ رَبِّ أَنَّى یَكُونُ لِی غُلَامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِیًّا) همین علت را هم در انجیل لوقا می خوانیم. "آنها فرزندى نداشتند، چون الیزابت بچه دار نمى شد و از این گذشته، هر دوى آنها خیلى پیر شده بودند."
این نمونه ها از میان مثال های بسیاری بیان شد تا این نتیجه با تأکید بسیاری، مجدّداً بدست آید که این کتب آسمانی همگی هم سوی یکدیگر هستند. مائده/48: (وَأَنزَلْنَا إِلَیْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ فَاحْكُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن لِّیَبْلُوَكُمْ فِی مَآ آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُكُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ)