دوروبر ما آدمهای زیادی پیدا میشوند، که با بخت و اقبالشان زندگی میکنند، همواره خوش شانساند و روزگار بر وفق مرادشان است. برخی نیز چنان تیره بخت و بدشانساند که از شانس به عنوان منفورترین واژهها یاد میکنند. اما به راستی آدمهای خوش اقبال چگونه به این همه شانس و بخت دست پیدا می کنند؟
مثبت اندیش باشید:
* اگر مدام توقع داشته باشید که اتفاقات خوب برایتان رخ دهد، میزان شانس خود را در زندگی افزایش میدهید.
* هر روزتان را با این جمله آغاز کنید: میدانم امروز یک اتفاق عالی میافتد.
* از فرصتها بیشترین استفاده را ببرید، زیرا همان فرصتها هستند که تبدیل به شانس میشوند.
* و البته اینو هم بخاطر بسپارید که مهم نیست در زندگی شانس خوب بیارید، مهم اینه که از شانسهای بد، خوب استفاده کنید.
راههای دستیابی به شانس
آدمهای خوش شانس همواره در حال ربودن موقعیتهای شانس هستند، مثبت فکر میکنند و به آینده خودشان خوش بیناند. ضمن اینکه از روحیه انعطاف پذیری بالایی برخوردارند.امتحان کنید، اگر میخواهید همیشه بخت یارتان باشد و سکه شانس را در دستتان بگیرید به اتفاقات پیرامون خود بیش از گذشته توجه کنید. موقعیتهای شانس را در نظر بگیرید. افراد خوش شانس همواره این موقعیتها را در اطراف خود شناسایی میکنند و برعکس افراد بدشانس همواره از این موقعیتها که اغلب به صورت اتفاقات جزیی و گاها کم اهمیت هستند، بی نصیب میمانند. در حقیقت این افراد موقعیتهای شانس را به دلیل بی توجهی به اطرافشان از دست میدهند. تلاش دیگر برای کسب شانس، نهراسیدن از تغییر است. اگر کارتان تغییر کرد هیچ نترسید و نگران نباشید. با افراد و طرز فکرهای مختلف آشنا میشوید و موقعیتهای جدیدتری برایتان پیش میآید.همیشه جنبه مثبت اتفاقات را در نظر بگیرید. تصور کنید در حال رفتن به سرکارتان در حالی که عجله دارید و باید یک جلسه مهم را برنامه ریزی کنید، تاکسیای که در آن سوارید با یک کامیون تصادف میکند. این را به حساب بدشانسی نگذارید. به این فکر کنید که امکان داشت سرتان به شیشه برخورد می کرد و جراحت عمیق برمیداشت یا اتفاق بدتر دیگری پیش میآمد. پس همواره اتفاقات ناگوار دلیل بدشانسی شما نیستند. این خوش شانسی شما است که سالم هستید. پس خوش بین باشید و با کنار گذاشتن افکار منفی آغوشتان را برای ورود شانس باز کنید.
هفت راز افراد خوش شانس
راز اول:
افراد خوشاقبال به شانس اعتقادی ندارند! اخیرا محققی با ۱۰ تاجر موفق به منظور تالیف کتابی درخصوص "نقش شانس در موفقیت” مصاحبه کرد. تقریبا هیچ یک از آنها به شانس اعتقادی نداشتند، بلکه تنها راجع به جریانی از اتفاقات غیرمنتظره صحبت میکردند که به صورت روزمره در زندگی آنها رخ میدهد. به نظر میرسید که آنها دوست نداشتند از کلمه "شانس” استفاده کنند چراکه در این صورت راهی برای کنترل آن وجود ندارد، اما آنها یاد گرفتهاند که کنترل این جریان غیرمنتظره ممکن است. مهم نیست که این جریان را چه مینامید بلکه مهم این است که این جریان برای شما هم رخ دهد.
راز دوم:
اتفاقات بد برای آنها هم رخ میدهد. چند راه برای خوششانس بودن وجود دارد. مفیدترین و معمولترین راه، یافتن فرصت در درون مشکلات است. همیشه در دل مشکلات، معجزهای وجود دارد. همه شانسهای بزرگ در حل مشکلات بزرگ نهفته هستند. به نظر میرسد که تشخیص مشکلات و نیازهای اساسی و تبدیل آنها به یک فرصت بهترین تعریف برای شانس باشد.
راز سوم:
بیشتر افراد به خاطر ترس از شکست، کار را رها میکنند. اگر ندانید که درصد موفق شدنتان چقدر است تا چه حد حاضر به شروع یک کار و ادامه آن هستید؟ خیلی از مواقع رخ میدهد که برخی چیزهایی که ما از آنها به عنوان شکست یاد میکنیم در واقع زود رها کردن آن کار بوده است. قبل از اینکه واقعا شکست بخوریم در اکثر مواقع ما به قدر کافی تلاش نمیکنیم و هرگز در کل زندگیمان شکست واقعی را متحمل نمیشویم، فقط کار را زود رها میکنیم و به تلاش خود ادامه نمیدهیم.آیا با ادامه تلاش و نترسیدن از شکست احتمالی، امکان موفقیت بیشتر نمیشد؟ مطمئن باشید که با این طرز تفکر، زندگیتان شروع به تغییر میکند و درصد موفقیتتان بالا میرود و بالطبع شانستان بیشتر میشود.
راز چهارم:
شرطبندی روی بازندهها، شما را بازنده میکند.افراد خوششانس دوردستها را دیده و شرطبندی میکنند؛ اما یک شرطبندی حساب شده! این افراد، محکم و سرسخت هستند اما میدانند که چگونه باید موقعیتها را تشخیص داده و طبقهبندی کنند.چه چیزی یک موقعیت خوب را میسازد؟ اول باید ببینید که کارتان باعث یک مشکل شایع و گسترده میشود؟ دوم اینکه آیا افرادی که آن مشکل را دارند حاضرند پول کافی برای حل مشکل خود بپردازند؟ سوم اینکه آیا ارتباط با افرادی که آن مشکل خاص را دارند راحت است؟ چهارم اینکه آیا راهحل مورد نظر واقعا مفید است؟اگر نتوانستید به تمامی این سوالها پاسخ دهید باید بدانید که خواهید باخت و شانس به شما روی نخواهد آورد.
راز پنجم:
بهترین موقعیتها و شانسها از طریق دیگران به شخص روی میآورند. شانس خوب تقریبا هرگز در تنهایی به سراغ ما نمیآید. مطمئنا تعداد زیادی از مردم مقدار قابلتوجهی پول را در خیابان یا در باغچه حیاطشان پیدا نمیکنند یا در قرعهکشیها برنده نمیشوند. در عوض، شانس اغلب در قالب فرصت به افراد روی میآورد. اغلب یک ایده مناسب که منجر به یک شانس خوب میشود، به خاطر ناراضی بودن دیگران از شرایط، در ذهن شما شکل میگیرد.
راز ششم:
شانس خوب به سراغ کسانی میرود که آمادگی لازم را دارند. فرض کنید که شما به عنوان یک بازیگر آماتور در یک تئاتر محلی مشغول به نقش آفرینی هستید. یک تولیدکننده بزرگ سینما بر حسب یک اتفاق تصمیم میگیرد که به دیدن نمایش شما بیاید و بعد چیز خاصی را در بازی شما کشف میکند که منجر به قرار ملاقات با شما و سپس پیشنهاد یک تست سینمایی میشود. آیا شما برای یک چنین موقعیتی آماده شده، تحصیلکرده یا مهارت خاصی را آموخته بودید؟ نه؛ شما تنها مسیری را آغاز کرده بودید. اگر شما کاری را آغاز کنید احتمال اینکه آن را خوب انجام دهید وجود دارد. در واقع شما یک گام به سمت رویاهایتان برداشتهاید. اما اگر این کار را آغاز نمیکردید، خوب موقعیتهای بعدی هم مسلما برایتان رخ نمیداد.
راز هفتم:
شما هم میتوانید چیزهای خوب را جذب کنید.تمام حرف سر این مطلب است که سعی کنید در درون حوادث بد، فرصتها را بیابید و مهارتهایتان را بهبود دهید. همه افراد موفق، همواره روی آنچه میخواهند تمرکز میکنند و با تلاش زیاد به آنچه میخواهند میرسند، بنابراین موفقیت و شانسشان تصادفی نیست. اکثر افراد موفق، صبحها که از خواب بیدار میشوند چند دقیقه را صرف فکر کردن به اهداف و ارزشهایشان میکنند. سعی کنید مسئولیت موارد بد و نامطلوب در زندگی خود را بر عهده بگیرید. اگر اکنون درموقعیت ناراحتکنندهای به سر میبرید هرگز توان تغییر آن را نخواهید داشت مگر اینکه واقعیت را بپذیرید که اتفاقات بد ایجاد شده را، شما خلق کردهاید. به خود بقبولانید که شما هم مشکلاتی را ایجاد میکنید، در این هنگام است که شما میتوانید آن شرایط را تغییر دهید.