گفت: چرا خواهش کردم با هم در جلسههای مشاوره شرکت کنیم اما فریاد زد: من این روانشناسی غربی و ضد دین را قبول ندارم. از نظر فقه اسلامی زن باید در رابطه زناشویی و جنسی تمکین کند، اگر نکند ناشزه است و طبق دستور صریح قرآن مرد میتواند او را کتک بزند و وادار به نزدیکی کند.
زن آهی کشید و سپس ادامه داد: آقای دکتر خودمانیم ما با این احکام دینی یا برداشتهای نادرست مذهبی، خیلی از کاروان پیشرفت و تمدن دور افتادهایم و هنوز در قرون وسطی به سر میبریم. دوستم که مشاور حقوقی است میگوید از نظر قوانین کشورهای پیشرفته، کار همسر من «تجاوز زناشویی» نام دارد و در آمریکا و اروپا جرم به حساب میآید مثل تجاوز غریبهای زورگو به زنی تنها و بیپناه. بعد هقهق زنان گفت: من هم تنها و بیپناه هستم.
تجاوز و انواع آن
ژانت شیبلی هاید در کتاب «روانشناسی زن» (1996 ترجمه اکرم خمسه 1383) تجاوز را اینگونه تعریف میکند: دخول دهانی، مقعدی، مهبلی بدون رضایت که با زور صورت میگیرد و یا از طریق تهدید به آسیبرساندن جسمانی اعمال میشود و یا هنگامی انجام میگیرد که قربانی قادر به بیان موافقت خود نباشد (ص 412) قربانی قادر به بیان رضایت خود نیست، شاید به این دلیل که مست و ناهشیار است و یا نوعی دارو را به میزان زیاد مصرف کرده است.(ص 413)
در کتابهای روانشناسی از سه نوع تجاوز یاد کردهاند:
تجاوز بیگانه، تجاوز در قرار عاشقانه و تجاوز زناشویی.
تجاوز بیگانه همان مفهوم رایج تجاوز یا تجاوز به عنف است که مردی ناآشنا زنی بیپناه و درمانده را میرباید یا در مکانی خلوت گیر میاندازد و او را مورد آزار و اذیت جنسی قرار میدهد.
تجاوز آشنا یا تجاوز در قرار عاشقانه (Date Rape): اگر پسری جوان، اعتماد دوست دختر خود را جلب کند و او را به قرار خلوتی به ظاهر عاشقانه بکشد و در آنجا با وعده ازدواج، تهدید به جدایی، خوراندن مشروب الکلی و دارو و یا به کار بردن زور و خشونت، مجبور به نزدیکی جنسی کند، تجاوز آشنا صورت گرفته است.
تجاوز زناشویی (Marital Rape): در این نوع تجاوز، شوهر قدرت و زور خود را به کار میگیرد تا با همسرش که راضی به رابطه جنسی نیست، نزدیکی کند.
سیر تاریخی
موضوع تجاوز زناشویی اولین بار در سال 1975، پس از شکایت خانم «گرتا رایداوت» از همسرش، به خاطر عملی که آن را تجاوز در بستر زناشویی مینامید، مطرح شد. پیش از آن مسیحیان، طبق تعالیم سنت پل پذیرفته بودند که زن باید خود را به شوهرش عرضه کند و در برابر تقاضای جنسی او مقاومتی نشان ندهد و آموزه لرد ماتیوهال (قرن 17) را باور داشتند که «شوهر نمیتواند به خاطر وادار کردن همسر قانونی خود به برقراری رابطه جنسی مقصر شناخته شود زیرا زن و مرد با عقد رسمی زناشویی بر این امر یعنی مقاربت جنسی توافق کردهاند.»
همان سال ایالت داکوتای جنوبی در آمریکا اولین قانون علیه تجاوز زناشویی را تصویب کرد و تا سال 1993 تمام 50 ایالت به طور رسمی آن را مصوب کردند. در دسامبر 1993 کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد در بیانیهای خشونت علیه زنان را منع کرد و تجاوز زناشویی را جزو خشونت به حقوق بشر به حساب آورد. در 1997 یونیسف گزارش داد که 17 کشور تجاوز زناشویی را جرم شناختهاند. در سال 2003، UINIFM اعلام کرد که 50 کشور جرم بودن این عمل را پذیرفتهاند. سرانجام در سال 2006 دبیر کل سازمان ملل متحد خبر داد که تجاوز زناشویی در 104 کشور جهان تحت پیگرد قانونی قرار میگیرد.
پیامدهای زیانبار
بررسیهای علمی نشان داده است که زنانی که همسرانشان آنها را به زور وادار به رابطه جنسی میکنند دچار آسیبهای هیجانی، جسمانی و رفتاری زیر میشوند:
هیجانی: افسردگی، ترس، اضطراب، کاهش اعتماد به نفس، احساس گناه، خشم، سرکشی و سرزنش خود.
جسمانی: سردرد، تنش عضلانی، به هم خوردن معده (تهوع)، دردهای ناحیه تناسلی، زخمهای گوناگون بدنی و بارداری ناخواسته.
رفتاری: پرخاشگری، اقدام به خودکشی، سوءمصرف مواد، گوشهگیری، اختلال خوردن، بیخوابی یا پرخوابی.
زمینههای خطرساز
زمینهها و عواملی که باعث میشوند بعضی مردان زنان خود را به زور به تماس جنسی بکشانند کدامند؟ مطالعه اکتشافی راشنا هازر در سال 2002 نشان داد که در پیشینه شخصیتی روانی مردان تجاوزگر نقش عوامل زیر نمایانتر بوده است.
خشم: یکی از اجزاء درونی هر نوع خشونت، خشم است. افرادی که نمیتوانند احساس ناامنی و ترس خود را با روشهای درست و هوشیارانه ابراز کنند، به راههای ویرانگر روی میآورند. پرخاشگری کلامی و برخوردهای فیزیکی جلوههای اصلی ویرانگریهای رفتاری است.
افسردگی: کوچران و رابینو (2000) گزارش دادند در مردانی که به انواع خشونتهای خانگی میپردازند بیش از مردان گروه گواه، نشانههای افسردگی و احساس بیکفایتی دیده شده است.
حسادت عاشقانه: پژوهشگران بین حسادت عاشقانه یا غیرت منفی مردان با زورگویی و خشونت آنها علیه زنانشان از جمله تجاوز زناشویی، ارتباطی معنادار و قوی پیدا کردهاند. (داتن و ونگینکل 1995)
سلطهگری: سلطهگری یعنی نپذیرفتن رابطهای برابر بین دو فرد. مرد سلطهگری که میخواهد پیوند او با همسرش حالت ارباب- بنده را داشته باشد به جای تفاهم و گفتوگوی منطقی از قدرت و گفتمان «حق من بر تو» استفاده میکند و در نزدیکترین، عاشقانهترین و لذتبخشترین تماسهای خود، یعنی تماس جنس مقدس و مشروع، مانند بردهداران دوران بربریت، جسم ناتوان همسرش را میآزارد و به جان و احساس لطیف او آسیب میرساند.
چرا زنان مقاومت میکنند؟
زنانی که نمیگذارند مردانشان با آنها نزدیکی کنند، دچار کژکاری جنسی هستند. متن تجدیدنظر شده راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی (DSM-IV-TR) کژکاریهای جنسی را اختلالات یا آشفتگیهایی در میل جنسی، برانگیختگی یا اوج لذت جنسی (ارگاسم) میداند. کژکاریها معمولاً گروهی از مشکلات در حوزه مسائل جنسی (بهنجار) هستند که از انحرافها یا نابهنجاریهای جنسی متفاوتند. DSM-IV-TR، کژکاریهای جنسی زنان را به شش گروه تقسیم کرده است:
1- علاقه یا میل جنسی اندک 2- فقدان پاسخدهی 3- فقدان اوج لذت جنسی 4- واژینیسم 5- مقاربت دردناک 6- بیزاری جنسی. علاقه یا میل جنسی اندک معمولاً فقط در بافت یک رابطه جنسی به عنوان مشکل نمود پیدا میکند. فقدان پاسخدهی، دشواری در انگیختگی جنسی است، در این مورد برانگیختگی فیزیولوژیایی معمولی، که به وسیله لزج شدن و انبساط مجرای مهبلی مشخص میشود دچار اشکال میشود. فقدان اوج لذت جنسی یعنی ناتوانی در رسیدن به اوج لذت جنسی که یک مشکل بالینی شایع است. واژینیسم یعنی انقباض غیرارادی ماهیچههای مهبل به طوری که دخول تقریباً ناممکن میشود. به طور معمول انقباض ماهیچههای مهبل، به هنگام پیشبینی یا انتظار آمیزش جنسی یا در زمان اقدام به دخول روی میدهد. در ازدواجهای به وصال نرسیده این حالت بسیار دیده میشود. مقاربت دردناک بیشتر با مشکلات دیگر، از جمله مشکلات جسمانی رابطه دارد. بیزاری جنسی یعنی دوست نداشتن همه جنبههای رابطه جنسی یا جنبههای ویژهای از آن.
پاول و لیندزی در کتاب تشخیص و درمان اختلالهای روانی بزرگسالان (ترجمه نیکخو وآوادیس یانس، 1379) عوامل شکلگیری این کژکاریها را 1- نداشتن اطلاعات مناسب درباره کارکردهای جنسی 2- نگرشها و باورهای سختگیرانه مذهبی و اخلاقی 3- اضطراب 4- مشاهدهگری یعنی گرایش شخص به مشاهده خود در طی فعالیت جنسی 5- مشکلات ارتباطی با همسر و 6- مشکلات جسمانی میدانند. با این توضیح، مردی که با مقاومت زن خود برای نزدیکی جنسی روبهرو میشوند، اگر از شخصیت سالم و خرد و درک بالایی برخوردار باشد تلاش میکند به جای به کارگیری تهدید و زور که همان تجاوز زناشویی است از مشاوره علمی و منظم یک درمانگر بالینی که در این زمینه تخصص و تجربه دارد، بهره جوید و سلامت و آرامش را به خود و همسرش بازگرداند.
آیا بحث تمکین خاص در اسلام که میگوید بر زن واجب است همه موانع زمانی، مکانی و... را که مانع بهرهمندی شوهرش از رفع نیاز جنسی او میشود برطرف کند و در برابر تقاضای همسر نایستد، تناقضی با بحث تجاوز زناشویی ندارد؟