عواملی كه بر ابتكار و نوآوری فرد اثر میگذارند، بسیارند و دقیقاً همین عاملها هستند كه وی را بهسوی ازدواج همسان میرانند.
همسانخواهی ازطریق قواعد درون همسری كه درمقابل برون همسری قرار گرفته، حمایت می شود. درون همسری یعنی ازدواج درون گروه، مثل گروه تشكیل دهنده یك مذهب، یك طبقه و… .
در برون همسری در عوض باید با افراد خارج از گروه ازدواج نمود. اینك به بررسی عمیقتر جنبههای غالب همسان همسری كه در درون یك گروه اتفاق میافتد، میپردازیم.
نزدیکی جغرافیایی
معمولاً اشخاصی كه ازجهت مكانی به هم نزدیكترند بیشتر باهم ازدواج میكنند. قرابت، معرف تشابه طبقاتی است. زیرا آنها كه نزدیك به هم زندگی میكنند به احتمال قوی از یك طبقه هستند. قرابت عامل بسیار موثری در توسعه روابط اجتماعی است. مردمی كه نزدیك هم زندگی میكنند بیشتر احتمال دارد در یك مدرسه درس بخوانند، از یك مغازه خرید كنند، با یك اتوبوس طی طریق نمایند و سلام و علیك مختصری بهعنوان آشنایان دور باهم داشته باشند. قسمت قابل ملاحظهای از كنشهای متقابل اجتماعی نتیجه همین عامل مكانی است.
البته عامل جغرافیایی بهتنهایی كارگر نیست، بلكه با عناصر دیگری تلفیق و تركیب میشوند. از این رو هرقدر عامل مكان دارای اهمیت باشد باز یگانه عامل موثر در امر انتخاب نیست.
ویژگیهای جسمانی
یكی از عواملی كه پسر و دختر بدان توجه خاص دارند قیافه ظاهری است. بعضی از پسران كه خود قیافه نازیبایی دارند توجه خاص به دختران زیبا دارند. عكس این حالت نیز ممكن است اتفاق بیفتد. البته زیبایی و زشتی قراردادی است و از دیدگاههای مختلف فرق میكند ولی آنچه مطلوب جامعه است معمولاً بهصورت مُد مطرح میشود. در ازدواج آنچه مهم است دیدگاه طرفین در پذیرش و امتناع یكدیگر از لحاظ وضعیت جسمانی است.
همسانی تحصیلی
میزان تحصیلات از عوامل مهم تشكیل دهنده شخصیت و بخصوص در ایران تعیین كننده وجهه اجتماعی است. لازم به یادآوری است كه نوع تحصیلات مهم نیست، آنچه در ازدواج مهم است، سطح تحصیلات است. جالب است بدانید که تحقیقات نشان می دهد میان تعادل سطح تحصیلات ظاهری زن و شوهر و خرسندی زناشویی وجه مشتركی موجود نیست.
اما هنگامی خوشبختی زنان كاملتر خواهد شد كه شوهر تقریباً پنج سال بیشتر از آنها تحصیل كرده باشد. به طور کلی باید بگوییم میان سعادت خانوادگی و همگونی تحصیلات بستگی مستقیمی وجود دارد.
همسانی معنوی
زن و شوهر باید پیش از آنكه به یك سطح فرهنگی نزدیك برسند، هردو از سطح هوشی همانند برخوردار باشند. پس میتوان گفت كه ازنظر هوش، همسرگزینی اجتماعی ـ فرهنگی در درون خود مستلزم همگونی همسران است. زنانی كه شوهران خود را كمهوشتر از خود میدانند، خوشبختی کمتری از دیگران احساس میكنند، و خوشبختی مردان هنگامی كاملاً تحقق خواهد یافت كه همسران خود را ازنظر هوشی با خود برابر بیابند.
برعكس این احساس نیكبختی هنگامی كاستی خواهد گرفت كه بهطور قابل ملاحظهای از زنانشان هوشمندتر باشند.
اعتقادات دینی و مذهبی در ازدواج نقش مهمی دارد. دختر و پسری كه با اعتقادات دینی متفاوت ازدواج میكنند، پس از فروكش كردن احساسات پرشور جوانی، در زمینههای مختلف اختلاف نظر و احتمالاً ناسازگاری خواهند داشت.
ایمان و دینداری یك عقیده قلبی است كه بهوسیله عمل میتوان اصل وجود آن و درجاتش را كشف كرد. هرچه ایمان انسان قویتر باشد طبعاً عمل بهتر و بیشتری را بههمراه خواهد داشت. و برعكس از بیتقوایی و كمتوجهی به وظایف و مقررات دینی میتوان به مقدار ضعف ایمان پی برد. بنابراین كسی دیندار كامل محسوب میشود كه به همه مقررات و وظایف دینی و عبادی، اخلاقی و اجتماعی مفید باشد. اگر كسی به بعضی احكام و مقررات عمل میكند و به بعضی دیگر تقید ندارد، دیندار كامل محسوب نمیشود ولی به همان اندازه كه عمل میكند قابل اعتماد خواهد بود، و از همین جهات هم به افراد دیگر برتری دارد.
دینداری افراد را فقط با نماز و روزه و پارهای مراسم مذهبی، نمیتوان كشف كرد. بلكه دینداری را بهوسیله امانتداری و وفای بهعهد و اجتناب از مال حرام، درستكاری و تقید به امر بهمعروف و نهی از منكر، رعایت حقوق دیگران و اجتناب از ظلم و تعدی هم میتوان تشخیص داد.