زندگی مشترک پیچیدگی های خاصی دارد که اگر آنها را نشناسید ممکن است در تله ای بیفتید که خیلی ها در آن افتاده اند. یعنی خراب شدن رابطه دو نفره تان و در نهایت طلاق.
رسولُ اللّه (ص) می فرمایند: ما أحَلَّ اللّه شیئا أبغَضَ إلَیهِ مِن الطَّلاق. خداوند چیزی را که نزد او منفورتر از طلاق باشد، حلال نکرده است. (میزان الحکمه)
اگر می خواهید ازدواج شما به طلاق منجر نشود، این اصول ساده اما ضروری را از همین امروز یاد بگیرید و در زندگی مشترک فردایتان به کار ببندید. نکته مهم این است که هر دو نفر شما باید برای به کار بستن این اصول تلاش کنید وگرنه تلاش یک نفره شما حتما با شکست همراه خواهد شد:
- اول باید هنگام انتخاب فردی را انتخاب کنید که هم کفو شما باشد تا پس از سپری شدن ایام پرهیجان ابتدای زندگی، ناچار به تحمل همسرتان نشده و در ضمن گرفتار طلاق عاطفی نشوید. لازم است همسرتان را از فردی که در طبقه اجتماعی، مالی و فرهنگی خودتان است، انتخاب کنید. نه بالاتر و نه پایین تر. نکته بعدی این است که سعی کنید عشق به همسرتان را حفظ کنید.
- عهد کنید که از همان دوران آشنایی تا روز آخری که با هم زندگی می کنید، از اختلافات و ناراحتی های کوچک چشم پوشی کنید، هرگز به یکدیگر توهین نکنید، هرگز با صدای بلند با هم صحبت نکنید، به هم وفادار بمانید تا عشق و حرمتی که باید میانتان حاکم باشد، حفظ شود. به این ترتیب کارتان به جایی نمی رسد که ناچار شوید یکدیگر را تحمل کنید و گرفتار طلاق عاطفی شوید.
- این یک اصل مهم است. اگر می خواهید ستون های زندگی تان حفظ شود، هر کدام در جایگاه خودتان قرار بگیرید. زن باید به وظایف زنانه و مرد نیز به وظایف مردانه خود عمل کند. زن باید زنانگی داشته باشد و مرد هم مردانگی تا جذابیت خود را برای یکدیگر از دست ندهند.
- اگرچه که باید نقش زنانه یا مردانه خود را همیشه حفظ کنید اما ازدواج یک رابطه کارمندی نیست که همیشه در نقش خود بمانید. باید انواع رابطه را با همسرتان تجربه کنید. در موقعیت هایی برای همسرتان دوست باشید، در موقعیت هایی کاملاً جدی باشید، در موقعیت هایی دلگرمی بدهید و در موقعیت هایی بر مشکلات و ضعف ها تمرکز کنید، گاهی حتی اگر لازم است به طور موقتی نقش های او را به عهده بگیرید و در انجام آنها کمکش کنید.
طلاق دلایل متعددی دارد که مهم ترین آن ها از این قرار است:
- عده ای ازدواج می کنند چون می خواهند از طریق ازدواج مشکلاتشان را برطرف کرده یا به نوعی از مشکلات خانه پدری خود فرار کنند. این افراد بی توجه و بی فکر ازدواج می کنند و تلاشی برای شناخت طرف مقابلشان نمی کنند؛ بنابراین اندکی پس از ازدواج متوجه انتخاب ناآگاهانه خود می شوند و نمی توانند با او ادامه دهند.
- برخی هم به دلیل ادا نکردن مسئولیت های ازدواج و وظایف همسری به طلاق می رسند.
- در برخی دیگر از زندگی ها دخالت خانواده ها، به خصوص پدر و مادر زوجین، کار را به جدایی می کشاند.
- برخی دیگر از طلاق ها به دلیل بی وفایی یکی از طرفین صورت می گیرد.
- اعتیاد، به خصوص اعتیاد مرد، یکی دیگر از دلایل رایج طلاق است که زن ناچار می شود کار کند و خرج مواد همسرش را بدهد و چیزی که او را بیشتر نگران می کند این است که مبادا اعتیاد پدر به فرزندان نیز منتقل شود و فرزندان از پدرشان بیاموزند.
- فساد اخلاقی یک یا هر دو طرف؛ چون ازدواج یک گره را از هم باز می کند.
- دلیل دیگر، از بین رفتن شور و حال همسر است. وقتی فردی عاشق شور و نشاط و انرژی همسرش باشد و ببیند در سن بالا همسرش دیگر انرژی سابق را ندارد، از زندگی دلسرد می شود و حتی کار به طلاق می کشد.
طولانی شدن دوران عقد عامل طلاق
ازدواج و شروع زندگی نیاز به جاذبه دارد؛ مثلا دوران نامزدی اگر شش ماه باشد فرصت خوبی برای شناخت است، اما اگر 6 سال به طول بینجامد، دو نفر جاذبه های خود را برای یکدیگر از دست می دهند و آن انگیزه جدی برای شروع را نخواهندداشت. حتما دیده اید که بر روی قرص ها یک ماده شیرین وجود دارد و تا زمانی که شیرینی بر روی قرص هست، باید قرص را قورت داد؛ وگرنه اگر زمان بیش از حد بگذرد، دیگر قرص تلخ می شود که حتی ناچار می شوید آن را بیرون بیندازید.
بعضی ها می پرسند اگر این شیرنی بخواهد بعد از ازدواج از بین برود، همان بهتر که زندگی اصلا شروع نشود اما پاسخی که به این افرادمی دهیم این است که شیرینی های ابتدای ازدواج بیشتر جنبه ظاهری و فیزیکی دارد؛ مثلا شما جذب صورت و وضعیت ظاهری طرف مقابلتان می شوید و در مراحل بعدی جاذبه های دیگری برایتان مهم می شوند و مسئله تغییر می کند. اما آنچه مهم است، عمق رابطه طرفین است؛ چرا که دو طرف عشق و علاقه ای عمیق و واقعی به هم پیدا می کنند، به یکدیگر وابسته شده و با هم یکی می شوند.