احتیاط استحبابی چیزی که مکلف می تواند آن را به جا نیاورد و ترک کند و احتیاط وجوبی عملی که مکلف خود را میان فعل و ترک آن و مراجعه به مجتهد دیگر مخیر بداند "الأعلم فالأعلم".
اصطلاحات فقهی مقوله ای است که تا به حال در چند مقاله در مورد آن به بحث و بررسی پرداخته ایم. در این نوشتار نیز سعی داریم شما را با چند اصطلاح دیگر آشنا کنیم:
چند سوال از محضر مبارک حضرت آیةالله العظمى خامنهاى دام ظله:
سوال: معنى «احتیاط واجب» چیست؟
جواب: وجوب انجام یا ترك كارى از باب احتیاط را احتیاط واجب مىگویند.
سوال: آیا عبارت «فیه اشكال در آن اشكال است» كه در فتاوا وارد شده است، بر «حرام بودن» دلالت مىكند؟
جواب: بر حسب موارد گوناگون فرق دارد. اگر در جایز بودن كارى «اشكال» باشد، در مقام عمل منجر به حرمت مىشود.
سوال: آیا عبارت هاى «فیه اشكال»، «مشكل»، «لایخلو من اشكال خالى از اشكال نیست» و «لا اشكال فیه اشكالى در آن نیست» فتواست یا احتیاط؟
جواب: همه این عبارت ها به معنى «احتیاط» است، مگر عبارت «لا اشكال فیه» كه به معنى «فتوا» است.
سوال: بین «جایز نبودن» و «حرام بودن» چه فرقى است؟
جواب: در مقام عمل، بین آنها فرقى نیست.
معانی بعضی اصطلاحات فقهی از آیة الله خامنه ای دام ظله:
ظاهر این است: فتوى است (مگر اینكه قرینهاى بر خلاف آن باشد)
ظلم: تعدّى از حدود خداوند، ستمكارى
ظنّ: گمان، غلبهى یك مورد در بین موارد مشكوك
ظهار: گفتن این جمله توسط مرد به همسرش كه پشت تو مانند پشت مادر من است كه احكامى را مانند حرمت وطى به دنبال مىآورد.
ظهر شرعى: وقت اذان ظهر، كه سایهى شاخص محو مىشود یا به كمترین حدّ خود مىرسد و پس از آن رو به فزونى مىگذارد.
توضیح برخی اصطلاحات فقهی که در پاسخ های حضرت آیت الله العظمی سیستانی ـ دام ظله ـ آمده است:
1ـ احتیاط استحبابی: چیزی که مکلف می تواند آن را به جا نیاورد و ترک کند.
2ـ احتیاط وجوبی: عملی که مکلف خود را میان فعل و ترک آن و مراجعه به مجتهد دیگر مخیر بداند "الأعلم فالأعلم".
3ـ احرام به نذر: احرام برای حج جز از میقات و یا محاذی آن، جایز نیست و اگر شخصی بخواهد قبل از رسیدن به میقات، احرام ببندد، می تواند با خواندن صیغه، نذر شرعی کند مثلاً بگوید: برای خدا بر عهدهء من است که در فلان جا محرم شوم.
بدین ترتیب محرم شدن از چنان جایی جایز می شود اگر چه آنجا، میقات و یا محاذی آن نباشد.
4ـ احوط اولی: احتیاط مستحبی.
5ـ احوط لزومی: احتیاط واجب. و به همین معناست جمله "اشکال دارد" و جمله "جای تأمل است".
6ـ استحاله: تغییر شکل نوعی یک چیز و دگرگونی آن، طوری که عرفاً، چیز اول نباشد. مانند تبدیل گوشت به خاکستر.
7ـ استصحاب: معتبر بودن حکم و یا عنوان پیشین پس از شک در آن، مثلاً می دانستیم که زید عادل است. بعداً عملی از او دیدیم اما یقین نداریم آیا آن عمل، موجب فسق او می شود یا نه؟
بنابر این باید او را همچنان عادل بشناسیم و عدالتش را که محرز بود، استصحاب کنیم.
8 ـ استهلاک: ذوب شدن چیزی در چیز دیگر طوری که عین و اثری از چیز اول باقی نماند.
9ـ اطراف شبهه اعلمیّت: گروهی از مجتهدین که می دانیم یکی در میان ایشان، داناتر از بقیه است و اعلم، از آن گروه خارج نیست.
10ـ اطمینان: گمان نیرومندی که احتمال مخالف آن بسیار ضعیف باشد طوری که عقلا و خردمندان در زندگی خود به آن توجه نمی کنند.
11ـ آلات لهو حرام: ابزار ساخته بشری است که برایِ لهو حرام وضع شده اند.
12ـ تدلیس: ارائه شخص و یا چیزی به غیر آن وضع و صفتی که در واقع هست به قصد ترغیب مشتری و یا بر انگیختن شخصی برای ازدواج با وی.
13ـ تذکیه: راه حلال و پاک گشتن و پوست حیوان است با شرایط معین.
مثلا تذکیه ماهی، زنده بیرون آوردن شدن آن است از دریا و آب و یا لااقل در داخل تور و ابزار صید مرده باشد نه در بیرون آن و در آب. و همینطور اگر چهار رگ گاو، گوسفند و مرغی را که قابل تذکیه هستند ببرند گوشت و پوست آنها پاک و حلال می شود و حتی اگر حیوان حرام گوشت قابل تذکیه باشد و چهار رگ او قطع شود پاک می گردد هر چند که خوردن گوشت آن حرام است پس تذکیه ماهی، زنده از آب بیرون آوردن آن است و در جز ماهی با بریدن چهار رگ.
14ـ تفصیر در نماز: دو رکعت خواندن نماز های چهار رکعتی را در سفر، تقصیر می گویند.
15ـ جاهل قاصر: کسی را گویند که در ندانستن حکم معذور است زیرا در فعل و یا ترک چیزی به دلیل و مجتی استناد داشته هر چند که خطای آن آشکار گردیده است.
16ـ جاهل مقصّر: کسی را گویند که در ندانستن حکم معذور نیست مانند کسی که در آموختن مسائل دینی، سستی و اهمال کرده است.
17ـ جاهل به حکم: کسی را گویند که حکم شرعی را می داند اما انطباق آن را با موضوع معینی نمی داند و آن دو قسم است: اول: منشأ جهل گستردگی دامنه موضوع است و آن را شبهه موضوعی گویند مانند کسی که معنای دقیق غنا را نمی داند و لذا در حرمت برخی موضوعات غنایی تردید پیدا می کند. دوم: آنکه حال مصداق خارجی معین را نمی داند مثل این که نمی داند مایع موجود در پیش روی او شراب است یا نه؟ و آن را شبهه مصداقیه نامند.
18ـ جایز است با اشکال: کاری که انجام آن جایز باشد هر چند احتیاط مستحبی ترک آن است.
19ـ جایز است با تأمل: همانند اصطلاح سابق است.
20ـ جرم حایل: ماده ای که در رسیدن آب به پوست بدن و یا هر جسمی مانع شود. 21ـ حرج: تنگنایی، مشقت و زحمت فوق العاده.
22ـ حق اختصاص: حق شخصی نسبت به چیزی که مالیت و یا ملکیت آن را شارع مقدس برای احدی نپذیرفته است.
23ـ دیه: مالی است که باید به فرد جنایت شده، پرداخته شود.
24ـ ردّ مظالم: انفاق بر فقراء به نیابت از سوی کسی که او بر انفاق کننده حق مالی داشته است اما شناسایی او و دفع مال به وی، ممکن نمی باشد و حتی به کسان و وارثان شرعی او هم دسترسی ندارد.