رسیدن به قله پیروزی آسان است، به شرط اینكه راه رسیدن به قله را بشناسی و توانش را هم داشته باشی.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
قدرت فریادها به اندازه ای است كه می تواند خشونت فرمانهای صادر شده بر ضد انسان را درهم بشكند.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من فكر می كنم آدم باید وقت خود را تنها صرف خواندن كتاب هایی نماید كه با چنگ و دندان دل خواننده را ریش می كنند.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
جایی كه اعتماد نیست، سخن بیهوده است.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
كتاب باید تبری برای درهم شكستن دریای منجمد وجودمان باشد.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من درد انتظار را حس نمی كنم، از این رو وقت شناس نیستم و مانند یك گوساله چشم به راه می مانم.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شعر، پویشی جاودانه در جستجوی حقیقت است.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هر کس شایستگی دریافت زیبایی را داشته باشد ،هرگز پیر نخواهد شد.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دوست، پیوندی است پدر و پسر را؛ او مهمترین نقطه ی عطف آنها است.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عمری چكش برداشتم و بر سر میخی كه روی سنگ بود كوبیدم. اكنون می فهمم كه هم چكش خودم بودم، هم میخ و هم سنگ.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
لازم نیست گوش كنید، فقط منتظر شوید. حتی لازم نیست منتظر شوید، فقط بیاموزید كه آرام و ساكن و تنها باشید. جهان آزادانه خود را به شما پیشكش خواهد كرد تا نقاب از چهره اش بردارید. انتخاب دیگری ندارد؛ مسرور گِرد پای شما خواهد گشت.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آفریدگار اگر كمی عاقلانه رفتار می نمود، كافكا را در قاره آسیا خلق می كرد تا میلیونها انسان سخنانش را آویزه گوش قرار داده و تا ابد در احوالش به اندیشه و پژوهش بپردازند.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هراس، تیره بختی است، اما شهامت را نمی توان نیكبختی دانست؛ نهراسیدن سعادت است.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شعر، پویشی جاودانه در جستجوی حقیقت است.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
از یك نقطه مشخص، دیگر راهی برای بازگشت وجود ندارد؛ به این نقطه مشخص می توان دست یافت.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عشق، خودرو بی نقصی است؛ راننده و سرنشین ناقص اند و راه، ناهموار.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آنچه را آفریده ام، فقط ثمره تنهایی است.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
امكانات برای من وجود دارد، اما در كدام خراب آبادی پنهان شده اند؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
از یك نقطه مشخص، دیگر راهی برای بازگشت وجود ندارد؛ به این نقطه مشخص می توان دست یافت.