"میراث" در لغت به معنی آن چیزی است كه به ارث رسیده است. این واژه مفهوم انتقال از گذشته به آینده را می رساند. در واقع، به میراث بایستی به عنوان ماتركی نگاه كنیم كه از نیاكان دریافت كرده و لازم است به نسل های آینده انتقال دهیم. وارث قرابت می خواهد قرابتی بدون مانع، آیا فرزندی که قاتل پدر باشد از او ارث می برد؟ حال اگر به ولایت حسین علیه السلام نرسیدیم و فرزند دنیا شدیم و دین در وجودمان شکل نگرفت و تنها بر زبانمان نشست آیا با حسین علیه السلامقرابتی داریم تا از او ارث بریم؟
سنّت الهى آن است كه بندگان صالح، حاكم و وارث جهان باشند. (انبیا/105)
وراثت زمین و حكومت بر جهان دو شرط دارد، بندگى خداوند و انجام اعمال صالح. از این رو باید گفت میراث حسین علیه السلام به کسانی می رسد که از عبودیت و عمل صالح برخوردار باشند. بنابراین برای وراثت از انبیاء و اولیاء خدا می بایست خود را مزین به صفاتی چند سازی از آن جمله:
1) علم و آگاهی، یکی از ویژگی های بارز نظام اخلاق اسلام انجام دادن کارها با علم و آگاهی است زیرا ممکن است عمل بدون علم مفاسدی در بر داشته باشد مانند شیوه های نادرست امر به معروف و نهی از منکر که ممکن است منجر به دلزدگی فرد از دین و ایمان گردد. امام صادق علیه السلام فرمودند: عمل کننده غیر بصیر و نا آگاه همچون رونده ای است که به بیراهه می رود و سرعت رفتن او نیز جز دوری از مسیر نتیجه ای ندارد.(کافی ج1ص43)
2) عبودیت، مفهوم «عبودیت» یعنی آراسته شدن به کمالات، اسما و صفات الهی و در یک کلمه تولّی به ولایت کلّی الهی؛ که توحید و ولایت دو روی یک سکّه اند و بنده ای که با تمام وجود به کمالات توحیدی آراسته گردد و هیچ فعل، صفت، اسم و ذاتی جز برای حق نبیند، تحت ولایت الهی وارد شده و خداوند سرپرستی او را در تمامی زمینه ها عهده دار خواهد شد و خداوند «ولیّ» او، و او «ولیّ الله» خواهد گردید. و «عبادت»، بهترین نمودِ بندگی و معنادهنده به سایر تعامل های انسان میباشد، به گونه ای که اگر عبادت در زندگی بشر نباشد، انسان به مخلوقی خاکی در ردیف سایر ناسوتیان بدل می شود که مدتی در زمین خاکی می چرد تا ظرف عمرش به سرآید و جرثومه ی گندیده اش برای نجات دیگران از تعفّن و آلودگی، به زیر خاک کشیده شود.( آداب المریدین، محمدتقی فیاض بخش، محمد روحی)
صلاح، حسنات و خوبی ها آنجا به کار تو می آیند و به تو وسعت می بخشند که در جای خود نشسته باشند و با جهت خالص همراه شده باشند. عمل صالح یا عملی که بندگی خداست و شرکی ندارد و جهت آشوب بت ها و جلوه ها راه ندارد از همت عالی و رجاء لقاء خدا مایه می گیرد
3) اطاعت و تقوا، دومین شرط از شرایط روشنایى چراغ بصیرت در دل، تقواست. پس از این كه با راهنمایى وحى و امام، طوفان هوس و غبارهاى ظلم، كفر، اسراف و فسق مهار شد، چراغ بصیرت به تدریج در كانون جان انسان روشن مى شود و دیده عقل بینا مى گردد و قادر به تشخیص حقایق عقلى مى شود.
تقوا عبارت است از عادت كردن به مقاومت در مقابل هوس ها و هوس ها عبارت اند از: ظلم، كفر، اسراف و فسق. وقتى كه انسان در برابر این هوس ها مقاومت كند، به تدریج به گونه اى مى شود كه از این امور متنفر مى گردد و به عدالت و درستى و حقیقت خواهى و حق گویى عادت مى كند. این عادت «تقوا» نامیده مى شود. از دیدگاه قرآن كریم تقوا دو نقش اساسى در حقایق دارد: یكى این كه موجب پیدایش نیروى تشخیص حق و باطل در انسان است و دیگر این كه شرط هدایت الهى است. (مبانی شناخت، محمد محمدی ری شهری)
4) صلاح، حسنات و خوبی ها آنجا به کار تو می آیند و به تو وسعت می بخشند که در جای خود نشسته باشند و با جهت خالص همراه شده باشند. عمل صالح یا عملی که بندگی خداست و شرکی ندارد و جهت آشوب بت ها و جلوه ها راه ندارد از همت عالی و رجاء لقاء خدا مایه می گیرد.(وارثان عاشورا، صفائی حائری)
این خصوصیات: علم؛ عبودیت و اطاعت و صلاح زمینه ساز قرابت و پیوند با انبیاء و اولیاء است و با این قرابت می توانی وارث تاریخ و جغرافیای خدا باشی که زمین و عاقبت هر دو از آن اوست و به میراث عالم؛ عبد، متقی و صالح درآمده است. وارثانکربلا و عاشورا با این قرابت میراث دار می شوند. در واقع میراثی جز همین بصیرت، علم و عبودیت صلاح نیست که عالم میراث دار انبیاء است. وارثان عاشورا با تحول در شعور به جایی رسیده اند راه ها و مقاصد را مشخص نموده و جهت را آشکار ساخته اند. امید که در این ایام عزای حسینی در زمره وارثان حقیقی عاشورا قرار گیریم.