علی مهدوی دوشنبه ۳ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۰

هرگونه تغییر و تبدیل در وصیت ها به هر صورت و به هر مقدار باشد گناه است‏ و وصیّت كنندگان، به پاداش مى ‏رسند هر چند كسى وصیّت آنان را تغییر دهد.

فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (بقره ـ 181)

پس هر كس كه آن (وصیّت را) بعد از شنیدن، تغییر دهد، گناهش تنها بر كسانى است كه آن را تغییر مى‏دهند، همانا خداوند شنوا و داناست.



آیه فوق ممكن است اشاره به این حقیقت باشد كه خلافكاری هاى" وصى" (كسى كه عهده ‏دار انجام وصایا است) هرگز اجر و پاداش وصیت كننده را از بین نمى برد، او به اجر خود رسیده و تنها گناه بر گردن وصى است كه تغییرى در كمیت یا كیفیت و یا اصل وصیت داده است. و اگر بر اثر خلافكارى وصى، اموال میت به افرادى داده شود كه مستحق نیستند (و آنها نیز از این موضوع بیخبر باشند) گناهى بر آنها نیست، گناه تنها متوجه وصى است كه دانسته چنین عمل خلافى را انجام داده است.



در واقع این آیه هشدارى است به كسانى كه در صدد تغییر و یا تبدیل وصیّت دیگران برمى ‏آیند. اگر كسى بعد از شنیدن و با خبر شدن از موضوع وصیّت و موارد مصرف آن، دست به تغییر یا تبدیل آن بزند، گناه این تغییر و تبدیل به گردن همان كسى است كه این عمل ناشایست را مرتكب شده است، ولى وصیّت كننده به پاداش خود مى‏ رسد.



مثلًا اگر كسى وصیّت كند كه به صد فقیر كمك شود، ولى به جاى صد فقیر، اموال او را به دیگران دهند و آنان نیز خبر نداشته و مال را مصرف كنند، در این صورت وصیّت كننده كه از دنیا رفته، به پاداش كمك به فقرا مى ‏رسد و گیرندگان بى ‏خبر هم گنهكار نیستند، در این میان، گناه تنها به عهده كسى است كه وصیّت را تغییر داده است و باید بداند كه خداوند شنوا و آگاه است و كیفر این خیانت را در دنیا و آخرت به او خواهد داد.



در حدیث مى‏ خوانیم: وصیّت را اگر چه به نفع یهودى یا نصرانى باشد، تغییر ندهید. (تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 159)



پیام‏های آیه:



1ـ تغییر وصیّت از سوى دیگران، حرام است. «فَمَنْ بَدَّلَهُ» ، «فَإِنَّما إِثْمُهُ»

2ـ حقّ مالكیّت، بعد از مرگ نیز محترم است و كسى حقّ تغییر وصیّت را ندارد. «فَمَنْ بَدَّلَهُ» ، «فَإِنَّما إِثْمُهُ»

3ـ گناه آگاهانه و مغرضانه، خطرناك‏تر است. «بَعْدَ ما سَمِعَهُ»

4ـ در وصیّت كردن، باید شاهد گرفت. «بَعْدَ ما سَمِعَهُ»


5ـ وصیّت كنندگان، به پاداش مى ‏رسند هر چند كسى وصیّت آنان را تغییر دهد. «إِثْمُهُ عَلَى الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ»
 

6ـ ایمان به اینكه ما در محضر خدا هستیم، بهترین عامل تقوى و دورى از تغییر و تبدیل وصیّت مردم است. «فَمَنْ بَدَّلَهُ» ، «إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»



و در ادامه در آیه بعد می خوانیم:



فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (بقره ـ 182)

پس كسى كه از انحراف وصیّت كننده (و تمایل بى‏جاى او به بعض ورثه) یا از گناه او (به اینكه به كار خلافى وصیّت كند،) بترسد و میان آنها را اصلاح دهد، گناهى بر او نیست (و مشمول قانون مجازات تبدیل وصیّت نمى‏ شود،) همانا خداوند آمرزنده و مهربان است.



صاحب تفسیر مجمع البیان كلمه‏ «جَنَفاً» را به معناى تمایل به انحرافِ ناآگاهانه و كلمه‏ «إِثْمَ» را به معناى گناه آگاهانه گرفته است.

آنچه در اسلام ممنوع شده، تغییر و تبدیل وصیّت‏هاى صحیح است، ولى اگر وصیّت سبب فتنه مى‏ شود و یا خلاف موازین شرع بود، تغییر آن اشكال ندارد.


چنان كه اگر وصیّت كننده بیش از یك سوم اموالش را وصیّت كند، مى‏ توان آن مقدار را كم نمود، اگر سفارش به گناه كرد، مى ‏توان وصیّت را تغییر داد، یا اگر عمل به وصیّت ایجاد فتنه و فساد مى ‏كند، مى‏ توان زیر نظر حاكم اسلامى در وصیّت تغییراتى داد. به هر حال در اسلام بن ‏بست وجود ندارد و چون مسیر تمام اعمال رسیدن به تقواست، مى‏ توان بر اساس تقوا تمام موارد ضد تقوا را اصلاح كرد.



ذکر یک نکته:

انسان باید وصیت خود را وسیله ‏اى براى جبران و ترمیم كوتاهی هاى گذشته قرار دهد، حتى اگر كسانى از بستگان نسبت به او بى ‏مهرى داشتند از طریق وصیت، به آنها محبت كند.


در روایات مى‏ خوانیم پیشوایان اسلام مخصوصاً نسبت براى خویشاوندانى كه از در بى‏ مهرى با آنها در مى ‏آمدند وصیت مى ‏كردند و مبلغى را براى آنها در نظر مى‏ گرفتند، تا رشته گسسته محبت را دوباره برقرار سازند، بردگان خود را آزاد مى ‏كردند یا وصیت به آزادى آنها مى‏ نمودند.



پیام‏های این آیه:

1ـ اصل اهم و مهم را باید مراعات كرد. احترام به وصیّت مهم است، ولى رفع فتنه و اصلاح امور مسلمین مهم‏تر است. «فَمَنْ خافَ» ، «فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ»

2ـ تغییر وصیّت باید براساس فتنه ‏زدایى و اصلاح باشد. «فَمَنْ خافَ» ، «فَأَصْلَحَ»


و سخن آخر:

فلسفه وصیت‏

از قانون ارث تنها یك عده از بستگان آن هم روى حساب معینى بهره ‏مند مى ‏شوند در حالى كه شاید عده دیگرى از فامیل، و احیاناً بعضى از دوستان و آشنایان نزدیك، نیاز مبرمى به كمك هاى مالى داشته باشند.

و نیز در مورد بعضى از وارثان گاه مبلغ ارث پاسخگوى نیاز آنها نیست، جامعیت قوانین اسلام اجازه نمى‏دهد كه این خلاها پر نشود، لذا در كنار قانون ارث قانون وصیت را قرار داده و به مسلمانان اجازه مى‏دهد نسبت به یك سوم از اموال خود (براى بعد از مرگ) خویش تصمیم بگیرند. آنچه در اسلام ممنوع شده، تغییر و تبدیل وصیّت‏هاى صحیح است، ولى اگر وصیّت سبب فتنه مى ‏شود و یا خلاف موازین شرع بود، تغییر آن اشكال ندارد

 

از اینها گذشته گاه انسان مایل است كارهاى خیرى انجام دهد اما در زمان حیاتش به خاطر نیازهاى مالى خودش موفق به این امر نیست، منطق عقل ایجاب مى ‏كند كه او از اموالى كه زحمت تحصیل آن را كشیده براى انجام این كارهاى خیر ، لااقل براى بعد از مرگش محروم نماند.

 

مجموع این امور موجب شده است كه قانون وصیت در اسلام تشریع گردد و آن را با جمله " حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ" تأكید فرموده است.


البته وصیت منحصر به موارد فوق نیست، بلكه انسان باید وضع دیون خود و اماناتى كه به او سپرده شده و مانند آن را در وصیت مشخص كند، به گونه ‏اى كه هیچ امر مبهمى در حقوق مردم یا حقوق الهى كه بر عهده او است وجود نداشته باشد.
 

در روایات اسلامى تاكیدهاى فراوانى در زمینه وصیت شده، از جمله در حدیثى از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مى‏ خوانیم:

ما ینبغى لامرء مسلم ان یبیت لیلة الا و وصیته تحت راسه: " سزاوار نیست مسلمان شب بخوابد مگر اینكه وصیت‏نامه ‏اش زیر سر او باشد." (وسائل الشیعه جلد 13 صفحه 352)

البته جمله "زیر سر بودن "به عنوان تاكید است، و منظور آماده بودن وصیت است.

در روایت دیگرى مى‏ خوانیم: من مات بغیر وصیة مات میتة جاهلیة :" كسى كه بدون وصیت از دنیا برود ، مرگ او مرگ جاهلیت است." (وسائل الشیعه جلد 13 صفحه 352)



شارژ سریع موبایل