در قرآن کریم خداوند این معرفی شده است: «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الاَخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِکلُ شىَءٍ عَلِیمٌ».
امام صادق (علیه السلام) در معنای «الْأَوَّلُ» فرموده: خداوند نخستین موجودی است که قبل از او اوّلی نبوده، و آغازی بر او مقدّم نیست و «الاَخِرُ» یعنی هر چیز جز پروردگار جهانیان نابود شود و دگرگون گردد، تنها او است که همیشه به یک حالت بوده و باشد.
در تبیین معنای ظاهر و باطن گفته شده: «الظاهر» یعنی حجت روشن و برهان نورانی و نشانه مختلف، که دلالت بر ربوبیت و صحت یکتا بودنش دارد و «الباطن» یعنی کسی است که از دیدگان پنهان است؛ یعنی ذاتش از اوهام و خیالات بشر مخفی میباشد و انسان نمی تواند با حواس او را درک کند و یا به ذاتش دست یابد.
تفسیر «هُوَ الاوّل و الآخر و الظاهر و الباطن»
خداوند در قرآن برای تبیین توحید نزد مخاطبان میفرماید: «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الاَخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِکلُ شىَءٍ عَلِیمٌ».
توصیف به اول و آخر بودن تعبیر لطیفی است از ازلیت و ابدیت او، زیرا میدانیم او وجودی است بی انتها و واجب الوجود، یعنی هستی اش از درون ذات او است نه از بیرون، تا پایان گیرد یا آغازی داشته باشد، بنابراین از ازل بوده و تا ابد خواهد بود.
او سرآغاز و ابتدای عالم هستی است و او است که بعد از فنای جهان نیز خواهد بود، بنابراین تعبیر به اول و آخر هرگز زمان خاصی را در بر ندارد و اشاره به مدت معینی ندارد.
توصیف به ظاهر و باطن نیز تعبیر دیگری از احاطه وجودی او نسبت به همه چیز است، از همه چیز ظاهرتر است چرا که آثارش همه جا را گرفته و از همه چیز مخفیتر است چون که ذاتش بر کسی روشن نیست.
بعضی از مفسران در اینجا چنین تعبیر کردهاند: " اولی است که آغاز ندارد، و آخری است که پایان ندارد، ظاهری است که نزدیک نیست، باطنی است که پوشیده نمیباشد".
و بعضی دیگر تعبیر لطیف دیگری دارند: " او آغازگری است در نیکی ها، و پایانگری است به عفو و بخشش، هنگامی که اطاعتش کنی با احسان و توفیقش بر تو ظاهر میشود، و هنگامی که معصیتش کنی با ستر و پوشش پنهان میگردد".
کوتاه سخن اینکه او به همه چیز احاطه دارد و آغاز و انجام و ظاهر و باطن جهان هستی او است.
بعضی از مفسران "ظاهر" را در اینجا به معنی "غالب" تفسیر کردهاند (از ظهور به معنی غلبه) و در بعضی از خطب "نهج البلاغه" نیز قرینهای بر این معنی دیده میشود. آنجا که درباره آفرینش زمین میفرماید: هو الظاهر علیها بسلطانه و عظمته، و هو الباطن لها بعلمه و معرفته" او با سلطه و عظمتش بر آن غلبه دارد و با علم و معرفتش در باطن آن راه دارد." (نهج البلاغه خطبه 186) جمع میان دو تفسیر نیز بی مانع است.
به هر حال یکی از نتایج این امور همان است که در پایان آیه آمده: "وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ" زیرا کسی که از آغاز بوده و تا پایان باقی است و در ظاهر و باطن جهان است چنین کسی قطعاً از همه چیز آگاه میباشد.
این تعبیر فقط یک بار در قرآن:
چنین توصیف و تعبیری در یک آیه و با این کلمات، تنها یک بار در قرآن آمده است. روایات مختلفی نیز پیرامون این صفات به بحث پرداخته است.
راوی میگوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم در پاسخ کسی که از تفسیر آیه «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ» پرسید، فرمود: خداوند نخستین موجودی است که قبل از او اوّلى نبوده و آغازى بر او مقدّم نبوده است (از چیزى قبل از خود به وجود نیامده).
پایانى است که انتها بودنش از جهت ختم و پایان نیست، آنگونه که از صفت مخلوقات به نظر میآید (چنانکه گویند: فلانى آخرین فرزند فلان کس است از حیث اینکه دیگر بعد از او فرزندى نداشته است) و لکن خدا قدیم اوّل (دیرینهاى است که هیچ چیز قبل از او نبوده و هیچ چیز بر او پیشى نگرفته بود) و آخرى است جاودانه و زوال ناپذیر که همیشه بوده و هست و خواهد بود، بدون ابتدا و انتها، پدید آمدن بر او وارد نیست، از حالى به حال دیگر نگردد، و آفریننده همه چیز است».
در روایت دیگری، امام کلمه باطن را با تفصیل بیشتر، این تفسیر می فرماید: «ابن ابی یعفور می گوید: از حضرت صادق(علیه السلام) پیرامون قول خدا «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ» پرسیدم و گفتم: معناى اول را فهمیدم و اما معنای کلمه آخر را شما برایم بیان کنید.
امام فرمود: هر چیز جز پروردگار جهانیان نابود شود و دگرگون گردد. حال این نابودى و دگرگونى یا از خارج به او راه یابد یا رنگ و شکل و وصفش عوض شود و از زیادى به کمى و از کمى به زیادى گراید، تنها او است که همیشه به یک حالت بوده و خواهد بود.
او است اول و پیش از هر چیز و او است آخر براى همیشه، صفات و اسمای گوناگون بر او وارد نشود، چنانکه بر غیر او وارد شود، مانند انسان که گاهى خاک و گاهى گوشت و خون و گاهى استخوان پوسیده و نرم شده است و ...».
همچنین علما در تبیین معنای ظاهر و باطن آورده اند: «الظاهر، یعنی حجت روشن و برهان نورانی و نشانه مختلف، دلالت بر ربوبیت و صحت یکتا بودنش دارد و همچنین دلالت دارد که هیچ موجودی نیست مگر آنکه شهادت به هستی او می دهد، و هیچ مخلوقی نیست مگر آنکه پرده از توحیدش برمیدارد.
الباطن یعنی کسی است که از دیدگان دیگران، پنهان است، پس او، هم «ظاهر» است و هم «مخفى»، ظاهر است از طریق دلایل و نشانهها، ولى ذاتش از اوهام و خیالات بشر مخفى مىباشد؛ ذاتش محجوب و پوشیده و در عین حال از طریق نشانهها آشکار است». مفسران دیگری نیز تفسیری نزدیک به این معنا را ذکر کردهاند. البته معانی دیگری نیز برای این صفات ذکر شده است.
آنچه ذکر شد مختصری از تفسیر آیه مورد بحث بوده است، ولی این صفات خداوند طبیعتاً بحث مفصلی را در علوم عقلیه به خصوص کلام و فلسفه اسلامی به خود اختصاص دادهاند و حتی برخی از مفسران نیز بدان پرداخته؛شاید به همین جهت امام سجاد (علیه السلام) پیرامون این نوع از آیات فرمودهاند: «خدای عز و جل دانست که در آخر الزمان مردمی محقق و موشکاف آیند. از این رو سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» و آیات سوره حدید را که آخرش «وَ هُوَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» است نازل فرمود، پس هر که براى خداشناسى غیر از این جوید هلاک است».