دریغا كه نزد بعضی از مورخان این تصور خطا، شایع است كه پیشوایان شیعه امامیه از فرزندان امام حسین علیه السلام مردمی مظلوم و ستمكش بوده اند که پس از كشتاری كه در كربلا روی داد، از سیاست كناره گرفتند و به ارشاد و عبادت و انقطاع از دنیا پرداختند و بر این گفته خود، به تاریخ زندگانی امام سجاد علیه السلام استناد می كنند و جدایی ظاهری او را از رهبری در كار سیاست، حجت نظر خود میدانند. بدیهی است كه سبب این تصورات خطا كه دامنگیر مورخان شده است این است كه آنان پنداشته اند عدم اقدام پیشوایان به قیام مسلحانه بر ضد وضع حكومت روز، و تفویض جنبه رهبری سیاسی به دیگری، به معنای خودداری آنان از رهبری بوده است.
یک عمر تجربه تلخ
باید توجه داشت که امام سجاد علیه السلام، در بدترین زمان از زمانهایی كه بر دوران رهبری اهل بیت علیهم السلام گذشت می زیست. چه، او با آغاز اوج انحرافی معاصر بود كه پس از وفات رسول اكرم صلی الله علیه وآله روی داد و از زمان امام سجاد علیه السلام كم كم شكلی آشكار به خود گرفت. امام چهارم با همه محنتها و بلاها كه در روزگار جدّ بزرگوارش امیرالمومنین علی علیه السلام روی داده بود همزمان بود. او سه سال پیش از شهادت امام علی علیه السلام متولد گردید. وقتی به جهان دیده گشود، جدش امیرمومنان علیه السلام در خط جهاد جنگ جمل غرق گرفتاری بود و زان پس، با امام حسن علیه السلام در محنت و گرفتاری های فراوان او می زیست و پس از آن نیز در فاجعه عظیم کربلا و قیام خونین پدر بزرگوارش امام حسین علیه السلام حضور داشت. او همه این رنج ها را طی كرد تا خود به طور مستقل رویاروی گرفتاری ها قرار گرفت.
امام تنها
امام سجاد علیه السلام به این امر ایمان داشت كه تا وقتی از طرف پایگاه های مردمی و آگاه پشتیبانی نشود، تنها در دست گرفتن قدرت برای تحقق بخشیدن به عمل دگرگون سازی اجتماع اسلامی كافی نیست. پایگاه های مردمی نیز باید به هدفهای این قدرت آگاه باشند و به نظریه های او در حكومت ایمان داشته باشند، و در راه حمایت از آن حركت كنند و مواضع آن را برای توده مردم تفسیر نمایند و در برابر تندبادها با استواری و قدرت بایستند.
امام سجاد علیه السلام این مقدورات را نداشت و این واقعیت را در تحلیلی جالب و دقیق برای ما بیان می كند و می فرماید:
«پروردگارا، در پیشامدهای ناگوار روزگار به ناتوانی خویش نگریستم و درماندگی خود را از جهت یاری طلبیدن ازمردم در برابر كسانی كه قصد جنگ با من داشتند دیدم و به تنهایی خود در برابر بسیاری كسانی كه با من دشمنی داشتند، نظر كردم».
بنابراین مشاهده می كنیم كه امام سجاد علیه السلام موضع خود را با آگاهی از دشمنان خویش تعیین كرده است و در این موقعیت اسفناک، از دو راه عملی، با امت و پیروان خود روبرو می گردد.
مدرسه بزرگ اسلامی
یكی از این دو راه عملی پیشوای چهارم، تهیه برنامه فكری و آگاهی عقیدتی و روانی امت بود. امام علی بن حسین علیهماالسلام در حقیقت دومین موسس مدرسه بزرگ اسلامی بود. خانه و مسجد، مدرسه او بود و طلاب در آن جا و در پیرامون وی جمع می شدند و بعدها شاگردانش، سازندگان تمدن اسلامی شدند و مردان تفكر و قانونگذاری و ادب اسلامی گردیدند . امام سجاد علیه السلام در دورانی پر اهمیت برای افزودن بر دانشمندان و راویان احادیث خود در علوم و فنون گوناگون قیام نمود. صحیفه سجادیه كه انجیل آل محمد علیهمالسلام است از آثار اوست. این اثر از ثروت های فكری است كه با وضع قواعد اخلاقی و اصول فضایل و علوم توحید و غیر آن، از سایر آثار متمایز است.
انقلاب عظیم روانی
دومین راه، برانگیختن وجدان انقلابی افراد مسلمان و متمركز ساختن و برانگیختن احساسشان به گناه و ضروری بودن جبران آن گناه بود. قیام پدر بزرگوار آن امام و پایان فاجعهآمیز آن در كربلا، توجه مردم را به گناهكاری شان جلب كرد و كینه و نفرت آنان را به بنی امیه برانگیخت. این مطلب را پس از قیام امام حسین علیه السلام و شهادت او آشكارا در ملت اسلام مشاهده می كنیم و می بینیم كه بسیاری از مسلمانان از آن واقعه احساس گناه كردند و ملت در جهت تكفیر امویان به حركت درآمد و كینه و نفرتش به بنی امیه روزافزون گردید.
این احساس گناه، عاملی بود پیوسته شعله ور، كه مردم را برای شورش و انتقام خواهی، دایم به جلو می راند. امام علی بن الحسین علیهماالسلام كوشید، این احساس گناه را شعله ور سازد و بر مهیب آن بیفزاید. ایشان توانست هر وقت فرصتی به دست می آمد، مردم را به انقلاب بر ضد امویان برانگیزد و پیوسته این كار را از سر می گرفت، و آن شعله، نه فرو می نشست نه خاموش میشد.
در این راستا امام سجاد علیه السلام اعلامیه های عمومی صادر می فرمود و هر مسلمانی را كه علیه زمامداران منحرف به شورش دست می زد، می ستود و از او به گرمی استقبال می كرد و او را سپاس میگفت. چنانکه وقتی محمد بن حنفیه با فرستاده مختار ثقفی نزد امام آمد تا در باب قیام مختار با او ایشان مشاوره كند، امام با سخنی كلی كه فقط به مختار اختصاص نداشت، تقاضای محمد حنفیه را پذیرفت. سخنان او شامل همه مسلمانان و به گونه ای بود كه مردم را وامیداشت رویاروی ستم بنی امیه و زمامداران منحرف آن بایستند.
منشور مبارزاتی
آن جوّ ناآرام و لبریز از شورش و اضطراب، بنی امیه را واداشت تا جنبشهای امام سجاد علیه السلام و كارهای او را زیر مراقبت شدید قرار دهند و هر حركتی كه از او سر می زد به شورشی نو تفسیر میشد كه ناچار حكومت منحرف بنی امیه هدف آن بود. از گذرگاه آن محیط ناآرام و مضطرب، امام بایستی راه و روشی نو می یافت تا با آن محیط و شرایط بسیار دشوار، بتوان روبرو شد.
بنابراین امام دید كه باید سخنان و آراء خود را در جامه خشونت انقلابی نپوشد. اگر چه در واقع مفاهیم آن گفتارها شدیدتر از خشونت و شورش بود. او تعابیر آن را در جامه اشارات و تحریك مستقیم بیاراست. او مشاهده كرد كه نظریات اسلام و راه ها و روش های آن، حرمت خود را از دست داده و متروك گردیده است، پس سخنانش در صورت شكایت و دعا شكل گرفت و در آن، هر چه از شورش و تحریك به قیام كه می خواست گنجانید. دعاهای او دارای نوعی معانی است كه رویدادهای عصر او را تفسیر می كند و از مفاهیم تبلیغ و پی ریزی بنای امت لبریز است.
سیاست به روز
بنابراین با نگرشی به اوضاع دوران امامت حضرت سجاد علیه السلام كه سرتاسر مقارن با آشوبها و بحرانهای گوناگون اجتماعی بود و با توجه به وجود زمامداران ستمگر و جنایتكار و مراقبتهای شدید آنان از امام، و نیز با توجه به نبودن یاران با ایمان و مجاهد و فداكار، به این نتیجه می رسیم كه آن گرامی جز مبارزه منفی و پرورش شاگردانی ممتاز و نشر آثار علمی و اخلاقی چاره دیگری نداشت ولی با این حال می بینیم که آن امام همام، اگرچه از قیام مسلحانهی مستقیم بر ضد حاكمان منحرف كناره جویی فرمود و آن را با رهبری مدبرانه غیرمستقیم، به كلیه مسلمین انقلابی واگذاشت تا با فداكاری خود وجدان و اراده اسلامی را از خطر سقوط و نابودی حفظ كنند اما چنانکه گفته شد، آن حضرت در جنبه سیاسی، از رهبری خودداری نفرمود و تنها به عبادت روی نیاورد.
در واقع این مطلب، اختلاف شكل عمل سیاسی است كه شرایط اجتماعی كه هر امام در طی آن زیست می كند، آن را محدود می سازد. به عبارت دیگر، وضع اجتماعی كه هر امام در آن زیست می كرد، شكل كار سیاسی او را محدود می ساخت و امام سجاد علیه السلام نیز همچون اجداد طاهرین خود، وجودش، بقایش و اسارتش عامل بقای اسلام گردید.