تعریف اعتیاد به رابطه
اعتیاد به رابطه یکی از اعتیادهای رفتاری است که شکلی از اختلال صمیمیت است. اختلال صمیمیت یک سبک رفتاری مشکل ساز در نزدیک شدن یا نزدیک ماندن به فرد دیگری است. این اختلالات به چهار شکل دیده می شوند.
* بی میلی جنسی
* اجتناب از عشق
* اعتیاد به روابط جنسی
* اعتیاد به عشق
یک رابطه اعتیادی موقعیتی است که در آن فرد برای توجه و حضور شخص دیگر به صورت غیرطبیعی دچار وسوسه می شود. او برای کامل شدن، کاملا به این فدر وابسته است. وقتی این شخص در کنار او نیست، احساسی درست شبیه احساس یک معتاد به مواد مخدر در زمان خماری دارد؛ به عبارت دیگر به هر قیمتی می خواهد رابطه را حفظ کند و هر زمان که به پایان دادن به این رابطه می اندیشد، احساس می کند قرار است زندگی او به پایان برسد و بدون آن دچار افسردگی، اضطراب و پوچی می شود.
فرد در این مورد اعتماد به نفس ندارد و رابطه اش سرشار از ناکامی و عزت نفس پایین است. معتاد به رابطه احساس تهی بودن، کامل نبودن، یأس و غم می کند و درصدد برطرف کردن آن از طریق ارتباط با فردی دیگر برمی آید. رابطه وسیله ای برای برطرف کردن نیاز یک نفر به عشق، توجه و امنیت در نظر گرفته می شود، نه یک تجربه مشترک. رابطه اعتیادی به عرصه ای برای تلاش جهت حل موضوعات ناتمام گذشته تبدیل می شود.
روابط عاطفی در فرد با هم زمانی نبودن عشق و عشق مفرط مشخص می شوند. همچنین عشق زیاد همراه با توجه وسواسی به دیگری ارزانی می شود؛ در حالی که میزان عشقی که دریافت می شود، کافی نیست. فرد اغلب اوقات به شریک خود فکر کرده و در مورد رابطه با او خیالپردازی می کند. او زمان و انرژی زیادی صرف می کند و به ادامه رابطه امید دارد و مرزهای بین فردی سالم به دلیل، کارهایی که فرد برای ادامه یافتن رابطه انجام می دهد، ناپدید می شود و در نهایت «خود» به خاطر فردی دیگر ترک می شود.
ارتباط زیستی، اعتیاد به رابطه شبیه اعتیاد به مواد است. عاشق شدن می تواند حس سرخوشی را در فرد به وجود بیاورد. زمانی که رابطه ای شکل می گیرد، دنیا مکانی شادتر و روشن تر به نظر می رسد. این مسئله ممکن است به دلیل عوامل شیمیایی طبیعی باشد، عشق باعث فعال شدن بخش هایی از مغز می شود که آزادسازی دوپامین را کنترل می کنند.
این نواحی مغز با اعتیاد به مواد نیز در ارتباط هستند. افرادی که به عشق معتادند ممکن است به احساسات مرتبط با سطوح بالای دوپامین معتاد باشند. برخی مواد نیز تاثیری مشابه دارند. طبق نظر دکتر هلن فیشر که شیمی عشق را مطالعه کرده است، شیدایی شبیه تجربه اوج کوکائین است. از سوی دیگر ترک یک رابطه نیز می تواند بر قسمت هایی از مغز که با وسوسه نیکوتین و کوکائین در ارتباط هستند، تاثیر بگذارد.
معمولا یک معتاد به رابطه از ترک شدن و بی وفایی (خیانت) می هراسد و با چنین ترس هایی زنگی می کند؛ بنابراین به این دلیل که نمی خواهد دوباره تنها شود، هر رابطه مشابهی را که به آن وارد می شود، در همه عمر حفظ می کند. از نشانه های آسیب که در افراد مبتلا به اعتیاد به رابطه دیده می شود، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
* فرد نمی تواند به تنهایی شاد باشد؛ چون برای شاد بودن به یک رابطه نیاز دارد. اگر درگیر یک رابطه نباشد، احساس افسردگی کرده و حس می کند که به طور کامل از دست رفته است. هنگامی که فرد درگیر رابطه ای می شود، این افسردگی از بین می رود؛ به عبارتی از نظر او، هر رابطه ای بهتر از نداشتن رابطه است.
* شخص به شدت به سمت فردی دیگر کشیده می شود، حتی اگر بداند حضور چنین فردی ممکن است برای او آسیب زا باشد. نیاز اساسی او فقط بودن با طرف مقابلش است، چه آن شخص خوب باشد، چه بد. حتی زمانی که رابطه دردهای زیادی را برای فرد به وجود می آورد، او درمی یابد که پایان دادن به رابطه اش سخت است.
* او سعی می کند طرف مقابل را تغییر دهد تا دلیلی برای قطع رابطه نداشته باشد.
* فرد پس از قطع رابطه به سرعت وارد رابطه ای دیگر می شود یا به طور جدی آماده است تا رابطه بعدی را آغاز کند. حتی احساس نمی کند که باید کمی صبر کند.
* معمولا این رابطه با افرادی برقرار می شود که از فرد (به طور هیجانی) دور هستند یا ازدواج کرده اند.
* روابط تمام شده هنوز بر افکار فرد مسلط هستند.
* فرد مدام در حال رفت و آمد در رابطه است. اول قهر کرده و دوباره آشتی می کند؛ زیرا اراده قوی برای اتمام رابطه ندارد. (اودیگو، 2013)
مثلث وابستگی (کاپمن)
کارپمن روانشناسی که بر روی وابستگی کار کرده است، عنوان می کند یک فرد وابسته همیشه در یکی از سه حالت زیر است:
- ناجی
- قربانی
- خشم
1- ناجی
یک فرد وابسته همیشه نقش نجات دهنده را بازی می کند. از خودگذشتگی افراطی دارد و اصطلاحا روی خود خط قرمز می کشد. برای لطف به معشوق جانفشانی می کند و نیازهای خود را در نظر نمی گیرد. متاسفانه این نگرش غلط در جامعه ایرانی در بین عموم مردم رواج دارد؛ طوری که تمایزی بین از خودگذشتگی در عشق و نادیده گرفتن خویشتن قائل نیستند و در این کار بسیار افراط می کنند.
2- قربانی
معمولا شما وقتی به طور افراطی به معشوق لطف می ورزید، انتظار رفتاری متقابل و مناسب با رفتار خود دارید غافل از اینکه این کار عملا برای طرف6 مقابل امکانپذیر نیست و اینجاست که در این معامله، شما خود را مغموم و قربانی می بینید.
3- خشم
وقتی در چنین رابطه ای علی رغم همه الطاف شما، انتظارات شما از طرف مقابل برآورده نمی شود و شما احساس قربانی را تجربه کردید، خشمگین شده و تبدیل به یک تانک مخرب می شوید که نگاهی به بعضی از موسیقی های پاپ در سال های اخیر که اصطلاحا ضد عشق (deslove) نامیده می شوند، شاهد این ادعاست.
عشق سالم
حال که از اعتیاد به عشق و بیماری وابستگی حرف شد، در انتها بد نیست نگاهی داشته باشیم به عشق کامل. استنبرگ روانشناسی که سال ها روی عشق سالم کار کرده است، عشق را محصول سه بخش اساسی می داند که به مثلث عشق معروف است:
- تعهد
- صمیمیت
- برانگیختگی
1- برانگیختگی
اولین رأس این مثلث، برانگیختگی فیزیولوژی است. بدن تعارف نیاز جنسی یکی از عالی ترین نیازهای انسانی است که خداوند به دلایل مختلف در انسان قرار داده و اولین چیزی که در یک ارتباط باعث جذب ما به فرد مقابل می شود، همین موضوع است. ما با فردی که هیچ جاذبه ای برای مان ندارد، نمی توانیم یک رابطه موفق را شروع کنیم.
2- صمیمیت
این بُعد هیجانی رابطه است؛ در واقع یکی از نیازهای اساسی بشر این است که بتواند با فرد دیگری رابطه صمیمی برقرار کند. فرد می تواند در رابطه صمیمی بدون ترس و نگرانی، خود واقعی اش باشد. ما معمولا در تعاملات اجتماعی، خود واقعی مان را مخفی می کنیم ولی با فردی که رابطه صمیمی داریم، می توانیم به راحتی خودمان باشیم. یکی از علامت های صمیمیت این است که افراد بدون هیچ ترسی با هم گفتگو می کنند.
3- تعهد
برای داشتن یک رابطه عاشقانه کامل، غیر از برانگیختگی و صمیمیت، رأس سومی هم لازم است تا یک رابطه کامل شکل بگیرد و آن، تعهد نام دارد. تعهد در همه حوزه های زندگی و برای این کار باید از خودخواهی دست برداشت و مسئولانه عمل کرد. مسئولیت پذیری در یک رابطه، بسیار اهمیت دارد و این به معنی نادیده گرفتن خود نیست.
در پایان به چند تفاوت عشق و وابستگی اشاره می کنیم:
1- عشق، رهایی و آزادی به ارمغان می آورد ولی اسارت و محدودیت، محصول وابستگی است.
2- عشق موجب اعتماد شده، ولی وابستگی موجب کنترل می شود.
3- عشق حال خوبی به انسان می دهد، اما وابستگی حال بد و عذاب را نصیب فرد می کند.
4- عشق محرک رشد است، ولی وابستگی باعث پس رفت می شود.