اگر شما از آن دسته افرادی هستید که به دفعات در مقابل چنین درخواستهایی، تسلیمشده و با آنها موافقت میکنید و دائماً از این بابت احساس ناخوشایندی دارید، ممکن است بخواهید بدانید که چرا شما هنگامی که «نه»گفتن را ترجیح میدهید «بله» میگویید.
همه ما بارها و بارها در موقعیتهایی قرارگرفتهایم که گفتن کلمه «نه» برایمان دشوار بوده است. برای مثال شما برای تعطیلات نوروز با گروهی از دوستانتان یک سفر زیارتی سیاحتی، ترتیب دادهاید و والدین شما در نامهای ابراز میدارند که چه قدر از حضور شما در خانه برای عید نوروز خوشحال خواهند شد. رئیس شما، انجام کارهای بیشتری را در یک مقطع زمانی طلب میکند، حال آنکه شما برای آن ساعت برنامهای از قبل تعیین کردهاید.
استاد از شما میخواهد که اگر میتوانید روی یک طرح تحقیقی که خودش روی آن کارکرده است، به او کمک کنید. شما یک لباس پشمی خریدهاید و دوست شما میخواهد در صورت امکان آن را قرض کند. شخصی، شما را برای ناهار به منزلش دعوت میکند، حال آنکه شما مایل به رفتوآمد با او نیستید. اگر شما از آن دسته افرادی هستید که به دفعات در مقابل چنین درخواستهایی، تسلیمشده و با آنها موافقت میکنید و دائماً از این بابت احساس ناخوشایندی دارید، ممکن است بخواهید بدانید که چرا شما هنگامی که «نه» گفتن را ترجیح میدهید «بله» میگویید.
شما ممکن است نگران از دست دادن ارتباطات موثر یا نگران وارد آمدن آسیبی به روابط باشید؛ بنابراین، ارتباطات خود را مانند شی شکننده تلقی میکنید که البته به اطاعتهای دائمی شما وابسته است. شما همانند بسیاری از افراد چه بسا از نه گفتن احساس گناه میکنید، چون شما آموختهاید برای اجتناب از آسیب واردکردن به احساسات دیگران، خواستههای خود دست بکشید. بنابراین احساس مسئولیت شما در قبال احساسات شخصی دیگران به حق جلوه میکند، گویی شادی آنها در گرو موافقت شماست. بدین ترتیب ممکن است شما احساس کنید با نفی آنها به دلیل خودخواهی و خودمداری انسان بدی هستید زیرا به شما یاد گرفتهاید که باید فداکار باشید و خود را نادیده انگارید؛ بنابراین، شما بیش از خودتان دلواپس و متوجه دیگران هستید و وقتی از شما تقاضائی میشود ممکن است احساس کنید مورد لطف وموهبت قرار گرفتهاید. این امر سبب میشود تا احساس مهم بودن کنید و نگران آن باشید که در صورت مخالفت هرگز دوباره چنین تقاضایی از شما نشود. اینها، نمونههایی از احساسات دست و پا گیر هستند که میتوانند در آزادی عمل شما مداخله کنند.
● راههایی که گفتن «نه» را آسان تر میسازد؟
اولین کاری که باید انجام داد، تشخیص احساسات دست و پاگیر یا باورهایی است که در سر شما وجود دارند. برای مثال اگر دوستتان میخواهد اتومبیل شما را برای رفتن به سفر قرض کند، با گفتن کلمه نه چه نتایج منفی را پیشبینی میکنید؟
آیا میترسید به کارفرمای خود پاسخ منفی بدهید، آیا از برکنار شدن از کارتان در هراسید؟ اگر به استاد خود پاسخ منفی بدهید، آیا انتظار دارید نمره پایین را در آن درس کسب کنید؟ پس شما در ابتدا انتظار فاجعهآمیزی از «نه گفتن» تشخیص دادهاید و در گام بعدی آن انتظارات را با واقعنگری بیشتری بیان میکنید. برای مثال ممکن است به خودتان بگویید اگر پاسخ منفی بدهم چه بسا دوستم از این که اتومبیل را به او قرض ندادم از من ناراحت بشود، ولی دوست شما به خاطر اینگونه مسایل ناراحت نیست او احتمالاً به خاطر آن که کلمه «نه» را به صراحت بهکاربردهاید، احترام بیشتری برایتان قائل خواهد شد.
ممکن است کارفرمای شما از این که حاضر به اضافهکار نشدم خوشحال نباشد; اما وقتی در آن روز، اضافهکاری برای من مایه دردسر بود، امتناع امری موجه بوده است. وقتی با کاری که مایل به انجامش نیستید، موافقت میکنید، احتمالاً از خودتان ناراحت میشوید.
همچنین ممکن است از دیگری برنجد و یا از او خشمگین شوید در اینگونه موارد کلمه «نه» به صورت غیرکلامی، سکوت، فکر کردن راجع به مسائل دیگر به هنگام حضور در جمع، ظاهر میگردد. خود را نادیده انگاشتن سبب تحمیل رفتارهای ناخواستهای است که دیگران از ما میخواهند و این امر سبب میشود آنها نسبت به ابراز درخواستهای غیرمنطقی خود تشویق شوند.
پس از آنکه باورها و اعتقادات خود را به شیوههای منطقی تر مرتب کردید، برای گفتن کلمه «نه» آمادگی پیدا میکنید و از این امر احساس خوبی به شما دست میدهد. قدم بعدی، گفتن کلمه «نه»، به شیوهای مستقیم به طرف مقابل است، به گونهای که قاطعیت در صدا و رفتار شما موج بزند. مطمئن شوید پیامهای غیرکلامی هم سنگ کلمات هستند.
آیا ارتباط چشمی برقرار میکنید؟ آیا لحن کلام شما خالی از پوزش و عذرخواهی است؟ به خاطر آنکه از سنین کودکی اجتماع شما را به تسلیم شدن و مطیع بودن وادار کرده است، گفتن کلمه «نه» در دفعات نخست، بدون شرم کار بسیار دشوار خواهد بود. برای آسانتر ساختن این مرحله، در موقعیتهایی که خطر پایین دارند، گفتن پاسخهای منفی را آغاز کنید.
به خصوص زمانی که، کاملاً مطمئن هستید که حق گفتن کلمه «نه» را دارید. با این تمرین اطمینان به خود را بنا خواهید کرد و نیز توانایی گفتن کلمه نه را در موقعیتهای مشکل تر به دست خواهید آورد؛ و بالأخره در مواقعی که از درون به خود مطمئن نیستید این تمرین سبب بروز اطمینان میشود. به طور معمول، گفتن نه به برخی افراد آسانتر از دیگران است احتمالاً این افراد برای شما، دوستان نزدیک، غریبهها و خانواده هستند. وقوع یک موقعیت را پیشبینی کنید و تمرین کنید که در آن موقعیت چه خواهید گفت. گفتن کلمه نه را به طریقی مستقیم و صریح تمرین نمایید.
نسبت به کلیه رفتارهای خود و لحن کلامتان به هنگام گفتن جمله منفی آگاه باشید. در موقعیتهای مشکل تری که نسبت به ماهیت و چگونگی پاسخ خود مطمئن نیستید، با گفتن این جمله به دیگران: «می توانم درباره اش فکر کنم» مقداری زمان در اختیار خود بگیرید. سپس احساسات خود را بررسی کنید چه عقاید و انتظارات نامعقولی شما را به گفتن «نه» وامیدارد. وقتی کلمه «نه» را بکار بردید و طرف مقابل همچنان بر خواسته اش اصرار ورزید و اولین کلمه نه شما را نشنیده گرفت.
شما باید بر مخالفت خود پافشاری کنید. آیا از آن دسته افرادی هستید که به آسانی تسلیم میشوید؟ یا آمادگی عصبانی شدن را دارند؟ شما احتمالاً باید توجه آنها را به طور موثری جلب کنید و به آنها بگویید، اما من مخالفت کردهام و واقعاً منظورم مخالفت است. به رغم اینگونه پیام ها چون بسیاری از ما با سازگاری و انعطافپذیری بزرگ شدهایم، به خاطر دیگران از خواستههای خود میگذریم. تشخیص این نکته مهم است که در این جا رفتار خودخواهانه سالم وجود دارد.
شما حق دارید که «نه» را به کار ببرید و از این کار احساس خوبی داشته باشید. هر قدر به احساس شخصی و خواستههای خود توجه کنید. از گفتن «بله» به دیگران احساس رضایتمندی بیشتری خواهید کرد.