اخراج شدن و از دست دادن کار واقعا دردناک است و شاید بتوان گفت میتواند یکی از بدترین اتفاقاتی باشد که ممکن است در زندگی هر فردی پیش بیاید، اما ممکن است همیشه بدترین اتفاق نباشد و خودش مقدمه یک اتفاق خاص در زندگی و کار حرفهای باشد؛ اتفاقی که زندگی را زیر و رو و فرد را تبدیل به یک آدم موفق میکند، گاهی یک تلنگر درست و حسابی لازم است تا یاد آدم بیاورد كه چه تواناییهایی دارد و میتواند چه کارها بکند. در اینجا ماجرای زندگی 9 تا از آدمهایی که از کارشان اخراج شدند و همین اخراج باعث شد دست به کار بزرگی بزنند را آوردهایم؛ 9 نفری که هرکدام نهتنها توانستند به فردی مشهور و موفق تبدیل شوند بلکه از ثروتمندترین مردمان جهان هم محسوب میشوند.
خانم رولینگ شما اخراجید!
کارفرمایان خانم جی.کی .رولینگ عقیده داشتند او بیش از اندازه روی ایدههای داستانی وقت میگذارد و خوب به کارش نمیرسد. خانم رولینگ به عنوان منشی در یک دفتر بینالمللی در لندن کار میکرد، اما همیشه رویای نویسنده شدن در سر داشت. او وقتی پشت کامپیوتر سر کارش نشسته بود پنهانی مینوشت و در رویاهایش بهدنبال یک نوجوان خاص بهنام هریپاتر میگشت. اما درنهایت کارفرمایانش شاکی شده و او را اخراج کردند. او توانست تا 2 یا 3 سال با کار کردنهای پراکنده زندگیاش را بگذراند تااینکه تصمیم گرفت روی نویسندگی متمرکز شود. امروز او بهعنوان خالق هریپاتر یکی از میلیاردرها و یكی از موفقترین نویسندگان جهان است.
والت دیزنی بیاستعداد در انیمیشن!
آقای والتدیزنی شما به اندازه کافی برای خلق شخصیتهای کارتونی خلاقیت ندارید و ما نمیخواهیم با شما کار کنیم. با این جمله بود که آقای والت جوان و البته معروف نشده از کار خود اخراج شد.کارفرمایان او در کانزاس سیتی استار عقیده داشتند او کمبود قدرت تخیل دارد و نمیتواند ایدههای خوبی ارائه دهد.البته این اخراج، آخرین شکست او نبود؛ به استخدام یک شرکت ساخت انیمیشن به نام« او.گرام» درآمد و باعث برشکستگی آنها شد. تا اینکه خودش تصمیم گرفت دیدگاههایش را به یک فضای پرسود یعنی هالیوود وارد کند؛ او و برادرش به کالیفرنیا نقل مکان كرده و شروع به ساخت سری کارتونهای موفق خود کردند.
برای عشق به نوشتن چندبار اخراج شد
مجله معروف نیویورکر، ترومن کاپوتی را بعد از اینکه به شاعر معروف رابرت فراست توهین کرد با فضاحت بیرون کرد. اما این اولین اخراج ترومن کاپوتی نبود. او از دبیرستان هم بهدلیل بردن مجلات اخراج شده بود. یکی از آرزوهای کاپوتی جوان این بود که در یک مجله معروف کار کند و وقتی به نیویورکر پیوست این آرزوی خود را محقق شده دانست اما یک روز در یک جلسه شعرخوانی شاعر معروف رابرت فراست، کاپوتی بهخاطر سرماخوردگی، جلسه را ترک کرد، فراست این کار او را توهین به خود دانست و از مسئولان نیویورکر درخواست کرد که ترومن کاپوتی را اخراج کنند.اما این اخراج کاپوتی را ناامید نکرد و او شروع به چاپ داستانهای کوتاه در مجله هارپربازار و مادمازل کرد. تااینکه چند سال بعد اولین رمان خود را منتشر كرد و تبدیل به یکی از نویسندگان برجسته دنیا شد.
سلطان موسیقی راکاندرولیا، راننده کامیون؟!
مد یر برنامه رادیویی گراند اول به الویس میگوید او بهتر است به جای پرداختن به موسیقی، راننده کامیون شود.جملهای که میتواند روحیه هر هنرمندی را نابود کند. درست است که الویس پریسلی را سلطان راکاندرول میدانند اما او برای رسیدن به این جایگاه سختیهای بسیاری را تحمل کرد. بعد از یک اجرای موسیقی در برنامه معروف نشویل در رادیوی گراند اول؛ مدیر برنامه به الویس میگوید بهتر است موسیقی را رها کرده و به شهر خود ممفیس و شغل قبلیاش یعنی راننده کامیون بودن بازگردداما رویاهای الویس بزرگتر از آن بودند که به این راحتی از راه خود دست بکشد. او همچنان به اجراهای خود ادامه داد و بعد از چندی توانست با تور شوی هنک همراه شود و همین استعداد او را به همگان شناساند.
هر کسی باید چندباری اخراج شود
آنا وینتور اعتقاد دارد که هر کسی باید در طول زندگی یک یا حتی چند بار شغلش را از دست بدهد. این سردبیر مجله معروف ووگ کار خود را به عنوان یک خبرنگار در مجله هارپر بازار شروع کرد؛ او سعی میکرد برای عکسهای مطلبهایش ایدههای خلاقانهای داشته باشد اما سردبیر کار او را بیسلیقه میدانست تااینکه بعد از حدود 9 ماه اخراجش کرد.این اخراج برای او درس بزرگی بود و باعث شد هیچگاه به آن سبک شغل برنگردد. بعد از مدتی به عنوان دبیر مد به استخدام مجله ویوا درآمد، آنجا هم چندان دوام نیاورد؛ اما در نهایت توانست با تلاشش تبدیل به سردبیر مجله معروف «ووگ» شود که معتبرترین مجله در زمینه مد و لباس در جهان است.
یک پسرفت بزرگ نقطه پیشرفت او شد
تهیهکنند ه تلویزیون بالتیمور به اپرا وینفری گفت كه او اصلا چهره خوبی برای گویندگی خبر ندارد.اپرا کار خود را به عنوان گوینده خبر عصر شروع کرد اما نتوانست در آن حرفه باقی بماند چراکه تهیهکننده او را بیاستعداد میدانست البته چون داستان دردناک زندگی اپرا را میدانست از سر دلسوزی او را به یک گروه برنامهساز ساخت شوهای روزانه معرفی کرد. قلب اپرا حسابی شکسته بود، این انتقال شغل از گویندگی عصرانه به یک شوی روزانه پسرفتی بسیار بزرگ محسوب میشد، اما باید به زندگی ادامه میداد. او در آن شوی روزانه بخشی به نام «مردم حرف میزنند» راه انداخت و همین نقطه پرتاب او شد تا اپراوینفری جایگاه خود را پیدا کند و موفقترین برنامه را اجرا کند.
خودش به کارش ایمان داشت
بلومبرگ با پول کارهای پراکندهای که میکرد در تلاش برای تاسیس شرکت خودش بود و موفق هم شد؛ امروز او هجدهمین فرد ثروتمند آمریکاست. مایکل بلومبرگ بهعنوان یک شریک تجاری در بانک سالومون مشغول به کار بود، در سال 1998 آنها مجبور شدند به خاطر رقبای قوی شرکت را بفروشند و کار را تعطیل کنند. حالا بلومبرگ با سرمایه نهچندان زیادش بیکار شده بود. او همان پول کم را برای شروع فعالیت مالیاش سرمایهگذاری کرد.امروز او یکی از ثروتمندترین مردان آمریکا و البته شهردار نیویورکسیتی است.
وقتی استیو جابز از اپل اخراج شد!
استیو جابز خودش موسس شرکت اپل بود، اما در 30 سالگی توسط هیات مدیره شرکت اپل اخراج شد؛ علت اخراج وی از اپل بر سر اختلاف در استراتژیهای آینده شرکت با کسی بود که خودش چند سال پیش او را برای اداره کمپانی استخدام کرده بود، هیات مدیره هم از آن شخص حمایت میکند و جابز اخراج میشود. درواقع فرآیند اخراج جابز با معرفی نسل دوم رایانههای مک آغاز شد. این محصول که در سال 1985 رونمایی شد در حد یک اسباببازی مورد تمسخر قرار گرفت و بدترین برخوردها نیز با جابز شد.
گرچه فکر کردن به موضوعات منفی در چند روز اول بعد از بیکاری آن هم اخراج از موسسهای که خود جابز بنیانگذار آن بوده اجتنابناپذیر و طبیعی بود، اما استیو خود را تسلیم این احساسات نکرد بلکه سعی کرد احساسی والاتر را در خود تقویت کند: احساس از نو شروع کردن!
استیو جابز طی ۵ سال بعد شرکتی جدید به اسم نکست بنیان گذاشت و پس از آن کمپانی پیکسار را تاسیس کرد، پیکسار اولین و معروفترین انیمیشن کامپیوتری دنیا را به اسم Toy Story به وجود آورد و در حال حاضر موفقترین استودیوی تولید انیمیشن در دنیاست، جالب آنکه بعد از مدتی اپل، نکست را خرید و جابز توانست دوباره در آن شرکت مشغول به کار شود و تکنولوژی ابداعشده در نکست هم انقلابی در اپل ایجاد کرد. ناگفته نماند که این اولین اخراج جابز نبود، او یکبار هم از دانشگاه اخراج شده بود.