ترس مىتواند ریشههاى گوناگونى داشته باشد، كه با بیان یك مثال، موارد آن را بیان مىكنیم:
در دیدگاه اسلام دنیا محل عبور است و انسان عابر و اموال دنیا وسیله مىباشد، و ترس از مرگ همانند ترس یك راننده در شرایط مختلف است:
1- گاهى راننده مىترسد، چون مىبیند ماشین او در آستانه سقوط و رو به نابود شدن است.
افرادى كه ایمان به معاد ندارند و مردن را نیست شدن مىدانند، باید از مرگ هم بترسند چون مرگ در چشم آنها یك نوع سقوط و نابودى است.
2- گاهى رانندهاى كه ماشین خود را با خون دل تهیه كرده و علاقه زیادى به آن دارد، مىترسد كه مبادا كسى وسیله او را بگیرد و از تصوّر جدایى آن رنج مىبرد و خیال مىكند بهتر از این ماشین چیز دیگرى نیست.
كسانى كه علاقه زیادى به دنیا دارند، جدایى آنها از دنیا بزرگترین شكنجه است، ولى اگر انسان در دنیا زاهد باشد و نسبت به آن دلبستگى و وابستگى نداشته باشد، مردن و جدا شدن از آن براى او آسان و راحت وبدون ترس است.
شخصى از پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله پرسید: چرا از مرگ مىترسیم؟ حضرت فرمود: آیا مال و ثروت دارى؟ گفت: بله، فرمود: آیا چیزى از آن را در راه خدا انفاق كردهاى؟ گفت: نه، فرمود: به همین خاطر است كه از مرگ مىترسى.
نظیر همین سؤال را شخصى از امام حسن علیه السلام كرد امام جواب داد: «اِنّكم اَخرَبتُم آخرتَكُم و عَمّرتُم دُنیاكم فَأنتم تَكرَهونَ النَّقلَة مِنَ العُمرانِ الىَ الخَراب» شما تمام كوشش خود را صرف آبادى دنیاى خود كردهاید و براى آخرت كار نیكى انجام ندادهاید و به همین خاطر از مرگ مىترسید كه از جاى آباد به جاى خراب منتقل مىشوید.
3- گاهى ترس راننده بخاطر آن است كه جاده را نمىشناسد و این ناآگاهى او را زجر مىدهد.
امام هادى علیه السلام به عیادت یكى از یاران كه مریض بود رفت، دید آن مریض گریه مىكند و از مردن مىترسد. امام هادى علیه السلام فرمود: «تَخافُ مِنَ المَوتِ لانّك لاتَعرِفُه» تو از مرگ مىترسى، چون نسبت به آن شناخت ندارى.
نا آگاهى و بىخبرى و شناخت ناقص نسبت به مرگ و معاد، یكى از عوامل ترس از مرگ است.
4- گاهى ترس راننده بخاطر از دست دادن ماشین و یا ناآگاه بودن از جاده نیست، بلكه چون جاده بسیار طولانى است و او سوخت كمى همراه دارد یا آنكه وسیله او قدرت و استحكام چندانى ندارد، مىترسد.
در مورد آخرت نیز بعضى از طولانى بودن راه وكمى زاد و توشه مىترسند.
حضرت على علیه السلام در نهج البلاغه مىفرماید: «آه من قِلَّةِ الزّادِ و طُولِ الطَّریقِ و بُعدِ السّفَر و عَظیمِ المَورِد» آه كه توشه راهم كم است و راه طولانى و سفر دور و جایگاه و مقصد بس بزرگ است.
5 - گاهى وسیله دارد و از كمبود سوخت و سالم بودن لاستیك و موتور هم دلهرهاى ندارد، ولى باز راننده ترس دارد. زیرا او در گذشته تخلّفاتى مرتكب شده و پا به فرار گذارده است و اكنون مىترسد كه در جلو راهش پلیس باشد آن هم پلیسى كه پرونده تمام تخلّفاتش را در دست دارد. به علاوه خود عقربك ماشین و كیلومترشمار نشان مىدهد كه طبق قوانین عمل ننموده است، حرارت ماشین، خستگى مسافران نیز گواه دیگرى بر تخلّف اوست، قهراً این راننده خود را باخته كه باید پاسخگوى تمام فرارها و تخلّفات خودش باشد.
در مورد مرگ نیز بعضى چنین هستند، چنانكه در سوره جمعه مىخوانیم: «ولایَتمنّونَه أبَداً بما قَدّمتْ أیدیهِم» حتّى كسانى كه خیال مىكنند از اولیاى خدا هستند، بخاطر تخلّفات خود هرگز آرزوى مرگ نمىكنند.