تردیدی نیست در اینکه از دیدگاه اسلام علم و دانش یکی از ارزش های والای دینی محسوب می گردد و عالمان از نگاه قرآن کریم منزلتی بس رفیع و والا دارند:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِیلَ انشُزُوا فَانشُزُوا یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ»
اى كسانى كه ایمان آورده اید چون به شما گفته شود در مجالس جاى باز كنید پس جاى باز كنید تا خدا براى شما گشایش حاصل كند و چون گفته شود برخیزید پس برخیزید خدا [رتبه] كسانى از شما را كه گرویده و كسانى را كه دانشمندند [بر حسب] درجات بلند گرداند و خدا به آنچه میكنید آگاه است.
با این حال باید توجه کرد که دانش اگر همراه با عمل نباشد، صرفا حفظ کردن اصطلاحات است و علاوه بر آنکه سبب قرب به خدا و ارزش معنوی نیست، و بال گردن دانشمند نیز میگردد.
دانش در صورتی که به ارزش نیانجامد همانند دورخیزی است که به پریدن پایان نیابد.
از دیدگاه اسلام اگر علم مقرون به عمل نباشد نه تنها زحمتی است مضاعف و بی حاصل بلکه در بسیاری موارد وزر و وبالی بر گردن عالم خواهد شد.
چه بسا دانشمندان بزرگی که به جای خدمت خیانت کردند و اخلاق را زیرپا گذاشتند.
ما در اینجا به برخی از آیاتی که دیدگاه قرآن کریم را در این زمینه تبیین میسازد اشاره مینماییم:
مورد اول داستان عالمی از بنی اسرائیل است:
«وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِیَ آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِینَ وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ یَلْهَث ذَّلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ كَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُونَ»
و خبر آن كس را كه آیات خود را به او داده بودیم براى آنان بخوان كه از آن عارى گشت آنگاه شیطان او را دنبال كرد و از گمراهان شد.
و اگر مى خواستیم قدر او را به وسیله آن [آیات] بالا مى بردیم اما او به زمین [=دنیا] گرایید و از هواى نفس خود پیروى كرد از این رو داستانش چون داستان سگ است [كه] اگر بر آن حمله ور شوى زبان از كام برآورد و اگر آن را رها كنى [باز هم] زبان از كام برآورد این مثل آن گروهى است كه آیات ما را تكذیب كردند پس این داستان را [براى آنان] حكایت كن شاید كه آنان بیندیشند.
اگرچه قرآن کریم نامی از این فرد نیاورده است اما از بسیارى از روایات و سخنان مفسران استفاده مىشود كه منظور از این شخص مردى به نام "بلعم باعورا" بوده است كه در عصر حضرت موسى علیه السلام زندگى مىكرد و از دانشمندان و علماى مشهور بنى اسرائیل محسوب مى شد.
تعبیر "انسلخ" كه از ماده "انسلاخ" و در اصل به معنى از پوست بیرون آمدن است، نشان مى دهد كه آیات و علوم الهى در آغاز چنان به او احاطه داشت كه همچون پوست تن او شده بود، اما ناگهان از این پوست بیرون آمد و با یك چرخش تند، مسیر خود را به كلى تغییر داد.
حتی از تعبیر فاتبعه الشیطان ممکن است استفاده شود که عالم بدکار به جایی می رسد که شیطان به دنبال او می افتد. چرا که او با علم فراوانش نیازی به تبعیت از شیطان که ندارد هیچ، بلکه ممکن است مراد و معلم او هم بشود!
تعبیر سگ برای این افراد تعبیر بسیار تندی است که شاید اشاره به این مطلب باشد که عالمی که به عمل نیک التزامی ندارد، ضرر و اسیبش دامنگیر افرادی هم که به او کاری ندارند اما به نحوی اطراف او هستند می رسد.
مورد دوم آیاتی است که مربوط به علما و دانشمندان بزرگ یهود نازل شده است و آنها را با داشتن علم به کتاب آسمانی به علت عمل نکردن به شدت مذمت کرده است.
«مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ كَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»
مثل كسانى كه [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مكلف گردیدند] آنگاه آن را به كار نبستند همچون مثل خرى است كه كتاب هایى را بر پشت مى كشد[وه] چه زشت است وصف آن قومى كه آیات خدا را به دروغ گرفتند و خدا مردم ستمگر را راه نمى نماید.
علامه درباره این آیه می فرماید:
«منظور از اینكه فرمود: "مثل آنهایى كه تورات بر آنان تحمیل شد" به شهادت سیاق این است كه تورات به آنان تعلیم داده شد. و مراد از اینكه فرمود: "ولى آن را حمل نكردند" این است كه به آن عمل نكردند.»
چقدر نیکو فرموده است حکیم شیرین سخن پارسی جناب سعدی: دو رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند: یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگری آن که اموخت و نکرد.
علم چندان که بیشتر خوانی چو عمل در تو نیست نادانی
نه محقق بود نه دانشمند چارپایی بر او کتابی چند
آن تهی مغز را چه علم و خبر که بر او هیزم است یا دفتر
و در ادامه می فرماید:
علم از بهر دین بروردن است نه از بهر دنیا خوردن.
هر که پرهیز علم و زهد فروخت خرمنی گرد کرد و باک بسوخت
تعبیر چارپایی بر او کتابی چند، از همین آیه مبارکه گرفته شده است.
در آیه قبلی تعبیر به سگ گزنده و در این آیه تعبیر به الاغ، تندترین تعابیری هستند که در متن مقدس قرآن برای عالم غیر عامل بکار رفته است.
یادمان نرود که از دیدگاه قرآن کریم، خشیت الهی از اوصاف عالمان راستین است: «وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذَلِكَ إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ.»
و از مردمان و جانوران و دام ها كه رنگ هایشان همان گونه مختلف است [پدید آوردیم] از بندگان خدا تنها دانایانند كه از او مىترسند آرى خدا ارجمند آمرزنده است.
و در حدیث بسیار مهمی از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر همین آیه مى خوانیم: یعنى بالعلماء من صدق قوله فعله و من لم یصدق قوله فعله فلیس بعالم: منظور از علما كسانى هستند كه اعمال آنها هماهنگ با سخنان آنها باشد كسى كه گفتار و كردارش هماهنگ نباشد عالم نیست".
خود همین مساله خشیت، یک نشانه مهمی می تواند باشد برای شناخت عالمان عامل و حقیقی از عالمان غیر عامل.
اگر عالم به دانشش ملتزم بود آثار خدا باوری و خدا پروایی در رفتار و گفتار او متبلور می شود. اگر خدای ناکرده عالمی اهل غیبت بود اهل بدگویی و تهمت بود هرگز نمی توان به بهانه علمش او را در نزد خدا مقرب دانست.