برخی از اصول عقلانی و اخلاقی است که نمی توان به سادگی از کنار آنها گذشت؛ زیرا بنیاد و محور بسیاری از اصول دیگر اخلاقی است که جامعه بر مدار آن می گردد و سامان می یابد.
از جمله این اصول وفای به وعده است؛ زیرا وفای به قول و قرارهای گفتاری و پایبندی به آنها نشانه راستگویی و صداقت و عامل اساسی در اعتمادسازی است. جامعهای که از بیاعتمادی رنج میبرد، هرگز به امنیت اخلاقی و رفتاری نمیرسد.
همان اندازه که اعتماد، بزرگترین سرمایه جامعه است، بیاعتمادی عامل نابودی و فروپاشی جامعه است از اینرو در آموزههای اسلامی، به بسترهای اعتمادساز و عوامل آن توجه شده و از بسترها و موانع تحقق آن به شدت برحذر داشته شده است. همچنین وفای به وعده جزیی از ایمان دانسته شده و یکی از راههای شناخت ایمان و صداقت اشخاص، سربلندی در آزمون وفای به وعده معرفی گردیده است.
جامعه انسانی بر مدار اخلاق و قانون سامان مییابد. وعدهها از مسایل اخلاقی است که در کنار عهدها و پیمانها قرار میگیرد که از مسائل قانونی شمرده میشود. از اینرو، تفاوتی جوهری میان وعده و عهد وجود دارد.
درحقیقت وعدهها، قول و قرارهایی برای انجام کاری در آینده است و آدمی به صرف اعتماد به صداقت و قول دیگری است که به آن توجه داشته و لوازم آن را میپذیرد.
(وعده) و (عهد و پیمان) هرچند در ظاهر یکسان مینمایند، ولی به سبب اینکه از مسایل دو حوزه متفاوت میباشند، آثار و پیامدهای متفاوتی در زندگی دنیوی و اخروی آدمی به جا میگذارند.
براساس فرهنگهای عربی و قرآنی این معنا استنباط میشود که وعده، اختصاص به نویدهای خوب و خیر ندارد، بلکه واژه وعده در خیر و شر به کار رفته است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 875؛ القاموس المحیط، ج 1، ص 470) از اینرو برخی گفتهاند: اصل در ماده وعد، تعهد امری اعم از خیر و شر است و این معنا در تمامی مشتقات این کلمه جاری است. (التحقیق، حسن مصطفوی، ج 13، ص 143)
براین اساس، وعید نیز تنها اختصاص به وعده شر ندارد، بلکه در هر دو معنای خیر و شر به کار میرود؛ زیرا این واژه نیز یکی از مشتقات اصل (و-ع-د) است.
اما در کاربردهای عربی، واژه وعد در خیر و وعید در شر به کار میرود؛ چنانکه ایعاد به معنای وعده به شر دادن است. (الفروق اللغویه، ابو هلال عسکری)
تخلف از وعده، عامل بیاعتمادی
روابط انسانی فراتر از حقوق و قانون تعریف شده است؛ زیرا روابط انسانی، بیش از آنکه پاسخگوئی به نیازهای مادی و جسمی و حتی دنیوی باشد، به هدف پاسخگویی به نیازهای عاطفی، معنوی و اخروی میباشد؛ زیرا انسان پیش از هر چیزی میخواهد تا نیازهای احساسی و عاطفی خود را با ارتباط با دیگر همنوعان خود برآورده سازد؛ اما از آنجایی که انسانها دارای خواستههای نفسانی هستند، تضادهایی میان اینان رخ میدهد؛ اینجاست که قانون برای مدیریت بحران و جلوگیری یا حل آن وضع میشود تا به اعمال قدرت و زور از هرگونه تجاوز خواسته و ناخواسته جلوگیری به عمل آید. بخش اعظم قوانین حقوقی و کیفری، قوانین بازدارنده هستند تا روابط انسانی بیرون از عدالت و انصاف، ساماندهی شده و نظم پیدا کند.
به هرحال، آنچه روابط انسانی را ایجاد میکند و باقی و برقرار میدارد، همان اصول اخلاقی است که خاستگاه عاطفی دارد.
در هر جامعهای بیش و پیش از آنکه قانون حکومت کند، اصول اخلاقی است که حکومت میکند و روابط انسانی را مدیریت مینماید.
عقل هر انسانی، تخلف از وعده را امری قبیح میشمارد و در هنگام ارزشگذاری اعمال و رفتار، اینگونه اعمال را ضد ارزشی دانسته و از آن بیزاری میجوید. خداوند در آیات بسیاری باتوجه به همین قباحت عقلانی، مردم را به وفاداری نسبت به وعدهها دعوت میکند و از آنان میخواهد تا با مراجعه به وجدان بیدار و فطرت سالم خویش، نسبت به وعدههایی که دادهاند، پایبند باشند؛ چراکه عقل انسانی خود به خود، وفای به وعده و عدم تخلف از آن را اثبات میکند و هرکسی با مراجعه به عقل و وجدان خود میتواند این معنا را درک و فهم کند. (آل عمران، آیات9 و 194؛ توبه، آیات77 و 114؛ رعد، آیه31؛ ابراهیم، آیه47)
از آنجایی که خداوند هرگز خلاف آنچه را به عقل آدمی آموخته انجام نمیدهد، در آیاتی به عدم تخلف خود از وعدههایش اشاره میکند تا اینگونه به مردم بیاموزد که هرکسی میبایست به آنچه وعده داده عمل کند. (آل عمران، آیات9 و 194؛ اعراف، آیه44؛ رعد، آیه31؛ حج، آیه27؛ روم، آیه6)
خلف وعده، رفتاری شیطانی است (ابراهیم، آیه22) و افراد منافق به تبعیت از شیطان اینگونه عمل میکنند (توبه، آیه77) زیرا بر خلاف قول و قرار خود عمل کرده و پایبند به وعده خویش نیستند و اینگونه دورویی و نفاق پیشه میکنند. از اینرو خداوند هرکسی را تخلف از وعده کند، مغضوب دانسته و به دوزخ وعده میدهد. (صف، آیات2و 3)
امام صادق(علیه السلام) میفرماید: وعده مومن به برادر مومن خویش، نذری است که کفاره ندارد، ولی کسی که خلق وعده کند، نخست با خدا خلف وعده کرده و خود را در معرض خشم او قرار داده است.
خداوند میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردید، چرا چیزی را که میگویید، بدان عمل نمیکنید. در نزد خداوند گناه بزرگی است که چیزی را بگویید و عمل نکنید. (الکافی، ج2، ص363؛ تفسیر نورالثقلین، ج5، ص310)
به هرحال، صداقت و عدم تخلف از وعده مهمترین عامل در اعتمادسازی جامعه است. اعتمادسازی در جامعه، بزرگترین سرمایه هر جامعهای برای بقا و رشد است. اما اگر افراد جامعه نسبت به وعدهها و قول و قرارهایی که دادهاند، عمل نکنند یا بر خلاف آن عمل کنند، این سرمایه بزرگ اجتماعی از میان میرود و بیاعتمادی چنان گسترش مییابد که حتی قانون و زور نمیتواند از آن حفاظت کند و جامعه را به آرامش و امنیت برساند و موجب رشد اقتصادی و شکوفایی آن شود.
جامعهای که به وعدههای خود عمل میکند، جامعه ارزشی است؛ زیرا صداقت، مهمترین رکن اخلاقی در آن حضور جدی دارد. اما جامعهای که خلف وعده میکند، جامعهای نفاقآمیز است که دروغ و دغل و دورویی، آن را به فساد کشانده است.
پاکیزه ترین شغل در بیان پیامبر
پیامبر (صل یالله و علیه وآله) میفرماید: پاکیزهترین شغل، شغل بازرگانانی است که چون سخنی گویند، دروغ نگویند و هرگاه امانتی به آنها سپرده شود، خیانت نکنند و هرگاه وعده دهند، خلف وعده نکنند و وقتی چیزی میخرند، از آن نکوهش نکنند و وقتی چیزی میفروشند، تعریف و تبلیغ نکنند و هرگاه بدهکارند در پرداخت بدهی خود تعلل نورزند و هرگاه طلبکار باشند برای گرفتن حق خود فشار نیاورند.» (میزان الحکمه، ح 17622)
بدقولی، نشانهای از فسق
خداوند در آیه 27 سوره بقره نقض پیمان و بدقولی را نشانهای از فسق میشمارد. فسق در معنای اصلی آن به معنای بیرون شدن از پوست است. وقتی میگویند (فسقت التمره) معنایش این است که خرما از پوستش بیرون آمد.
فاسق در این آیه به کسی اطلاق میشود که عهدی را که بسته، میشکند.
بنابراین میتوان گفت نقض عهد و بدقولی به معنای نوعی بیرون شدن از پوست است که شخص حقیقت باطنی خویش را آشکار میکند. از همین رو در آخر آیه، فاسقین را به زیانکاران توصیف میکند.