انسان فطرتاً اجتماعی آفریده شده است و زندگی با نوع انسان های دیگر مایه رشد و شکوفایی و پیشرفت او می باشد. اما همین زندگی ، گاهی اوقات طاقت فرسا می گردد. یکی از مشکلاتی که همیشه با آن سرو کار داریم این است که در مسیر زندگی ظلم و ستم دیگران به ما بسیار آسیب می زند.
آیا می شود از ظلم و ستم دیگران در امان ماند؟ آیا می توانیم دیگران را تغییر دهیم؟ چه کار کنیم آزار نبینیم و از صدمات رفتاری نادرست دیگران مصون بمانیم؟
در انتخاب دو راه حل ساده پیش رو داریم:
1- یا با همه قطع رابطه کرده ، قهر کنیم و راه انزوا و گوشه گیری را انتخاب کنیم که بسیار سخت و جانفرساست.
2- و یا اینکه مهارت و هنر ارتباط موثر را بیاموزیم و از لحظات عمرمان نهایت لذت را ببریم. انتخاب با شماست. دوست دارید همیشه در قهر و کینه و کدورت و جنگ و جدال باشید یا زندگی سراسر آرامش را تجربه کنید؟
اصل اول: تغییر از درون آغاز می شود
إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ (رعد/ 11)
شما به هیچ عنوان در تغییر زندگی ، نمی توانید دیگران را تغییر دهید. اولین و مهم ترین مرحله، تغییر خود است. سبک زندگی و سرنوشت هیچ انسانی تغییر نمی یابد مگر اینکه خود او تغییر کند. این همان اصل مهم یعنی تغییر نگرش است.
نوع نگرش و تفکر هر انسانی ارتباط بسیار مهم با رشد و کمال روح او دارد. حال آیا همه انسان ها در مشکلات، ارتباط و مسیر زندگی به یک اندازه آسیب می بیند؟
در آسیب پذیری، انسان چه نقشی می تواند داشته باشد؟ آیا می توان درصد آسیب پذیری افراد را تغییر داد؟
اصل دوم: سوء عمل به خود انسان بر می گردد
(110- 111/ نساء) قرآن کریم مکرّراً بیان می دارد که جز خود انسان ، هیچ کس دیگری توانایی آسیب زدن را به او را ندارد.
همه ی سوء عمل های انسان از خود اوست و آثار اعمالش نیز به خودش باز می گردد. یعنی اگر همه عالم و آدم دست به دست هم دهند تا به کسی آسیب برسانند ، تا خود شخص نخواهد ذره ای صدمه نمی بینند. شاید بتوانند به او ظلم و ستم کنند ، اما درصد آسیب پذیری حاصل از این ظلم و ستم دست خود انسان است.
آری این ضعیفان و ناتوانان هستند که با کمترین بی احترامی، مجادله و جنگ و جدال از کوره در می روند. آتش می گیرند و همه جا را در آتش خود می سوزانند. اهانت ها، توهین ها و جنگ و جدال های بی حاصل زمانی به روح و روان و اعصاب انسان صدمه می زند که خود او میدان را برای آن ها باز گذارد. اگر روح ضعیف و آسیب پذیر داشته باشیم در مقابل رفتار جاهلانه دیگران صدمه می بینیم.
در صورت تقوا و ایمان واقعی انسان نرم خو، با ظرفیت، مهربان می شود زیرا غرایز حیوانی خام فقط در پرتو نور ایمان تعدیل می شود و شخصیت اصیل انسانی فعال می گردد و به ظهور و تجلی می رسد.
روح بزرگ و بلند انسان های کامل ، هنگام برخورد با جاهلان کمترین صدمه ای نمی بینند، آنان کریمانه و بزرگوارانه عبور می کنند. (فرقان / 63)
ناپلئون می گوید:
اگر تو خود را نشکنی ، کسی نمی تواند تو را شکست دهد. اگر تو خود را نابینا نکنی ، کسی نمی تواند تو را کور کند.
اگر تو خود را فانی و نابود نسازی ، هیچ عاملی قدرت نابود ساختن تو را ندارد و اگر بخواهی حرکت کنی ، هیچ عاملی نمی تواند تو را ساکن نماید.
اصل سوم: اگر هدایت یافته شوید ، دیگران نمی توانند به شما آسیب بزنند.
(آل عمران / 120) (مائده / 105)
قید و شرط های منیت و خودخواهی ، سنگین بارترین زنجیری است که به دست و پای انسان زده می شود و او را محدود می سازد و روح و روان او را در زندگی با قوانین دست و پا گیر، آزرده می سازد.
شما به هیچ عنوان در تغییر زندگی نمی توانید دیگران را تغییر دهید. اولین و مهم ترین مرحله، تغییر خود است. سبک زندگی و سرنوشت هیچ انسانی تغییر نمی یابد مگر اینکه خود او تغییر کند این همان اصل مهم یعنی تغییر نگرش است.
بالعکس وقتی از منیت رها شدی و بزرگوارانه فکر و عمل کردید ، آزادی لذت بخشی به ارمغان می آورد که حاصلی جز رضایت و لذت ندارد. زیرا وقتی به درجه و مرتبه ایده آل انسانی رسیدید ، آن وقت این تنش ها برای شما بازیچه های کودکانه ای می شود که نه تنها شما را آزار نمی دهد ، چه بسا قدرت روحی و آستانه ی تحمل شما را در مقابل دیگران بالا می برد.
پذیرش انسان ها در هر موقعیت و درجه و رتبه ای که هستند ، نشان دهنده ی توانایی روح بلند است.
انسان های وارسته با همه ی افراد به خوبی ارتباط برقرار می کند زیرا قدرت این را دارند که نقاط مثبت و خوب دیگران را ببینند و از همین نقاط قوت ، در جهت بر طرف کردن نقاط ضعیف و منفی یاری بگیرند. اما آنان که فقط بدی ها و نقص ها و معایب را می بینند ، بالواقع خودشان پر از نقص و عیب هستند و این درجه و رتبه انسانی حاصل نمی شود مگر با تقوای الهی، خویشتن داری و به درجه ی طهارت رسیدن. زیرا در صورت تقوا و ایمان واقعی انسان ، نرم خو، با ظرفیت، مهربان می شود .
فراموش نکنیم غرایز حیوانی خام فقط در پرتو نور ایمان تعدیل می شود و شخصیت اصیل انسانی فعال می گردد و به ظهور و تجلی می رسد.