نخست باید دانست برخی اسماء و اوصافی كه برای خداوند به كار می رود با رعایت چند مطلب است به طور اختصار اشاره می شود.
1. تشبیه معقول به محسوس: مانند آیه شریفه «یدالله فوق ایدیهم؛ دست خداوند برتر از دست هایشان می باشد» (فتح، آیه 10).
كه منظور از دست، نماد قدرت و یا نماد عهد و پیمان است و در بسیاری از موارد استعمال به منظور پنجه دست نیست و از آنجا كه به دلیل علمی و سایر دلایل ثابت شده كه خداوند جسم ندارد و اعضا ندارد به جهت نزدیكی مفهوم به ذهن از آنچه نزد شنونده محسوس است برای بیان یك مفهوم عقلی استفاده شده است.
2. آثار و فرایند صفات؛ مانند «باء بسخط من الله؛ به خشمی از خدا گرفتار گردید» (آل عمران، آیه 162).
كه منظور از خشم، برافروختگی صورت و تغییر حالت از سوی خدا نیست، بلكه منظور قطع رحمت و فرود عذاب و تنبیه بر تبهكاران است، لذا آنچه مهم است انجام پذیرفتن نتیجه است اگر چه این نتیجه از سوی انسان ها با برافروختگی و هیجان همراه است. اما خداوند جلیل و اعلی منزه از برافروختگی و هیجان درونی است.
با توجه به آنچه گفته شد نام «نور» برای خداوند نیز مفهوم «هستی بخشی» دارد چنان كه با روشنایی همه چیز پیدا می شود علاوه بر این كه «نور» حجم فیزیكی در فضا اشغال نمی كند و می تواند محدود به مكانی نباشد، بنابراین مفهوم «نور» می تواند از طریق تشبیه معقول به محسوس ما را در شناخت خدا كمك كند بدون این كه «فوتون»ها و ذرات معلق نور را به خداوند نسبت دهیم.
برای توضیح بیشتر توجه شما را به مطالب زیر جلب می كنیم:
1ـ معناى نور: «نور» عبارت است از آنچه كه در ذات و كون و خود، ظاهر و روشن باشد، و از نظر اثر بیرونى هم، مظهر و روشن كننده غیر خود باشد. این مفهوم مصادیق گوناگونى دارد كه در شدت و ضعف صدق مفاد آن بر آنها، متفاوت مى شوند؛ مثلاً مى توان بر خورشید، اطلاق نور كرد و بر یك لامپ روشن نیز مى توان اطلاق نور كرد؛ زیرا هم خورشید و هم لامپ، در ذات و گوهر خود ظاهر و روشن بوده و هم روشن كننده غیر خود مى باشند؛ ولى روشنى و روشنگرى خورشید كجا و روشنى و روشنگرى لامپ كوچك كجا؟!
گفتنى است هر چه كه در ذات خود، ظاهر و روشن است و هر چیزى را ظاهر و روشن مى سازد ـولو این كه روشنگر یك مجهول، سؤال، راه معنوى و بازنمودن یك حقیقت باشد نور است و بر آن نور اطلاق مى شود. به همین دلیل گفته مى شود: علم نور است، زیرا هم در ذات خود ظاهر است و هم در پرتو علم است كه مى توان بسیارى از راه ها را شناخت و مجهولات را كشف كرد، چرا كه علم روشنگر نیز هست. بنابراین، نباید پنداشت كه واژه «نور»، تنها بر امور حسی و چیزى كه داراى فوتون هاى به خصوصى است و در علم فیزیك از كم و كیف آن بحث مى شود، اطلاق مى گردد، بلكه این تنها یكى از مصادیق بارز و روشن این واژه است.
با توجه به این توضیح، مى توان بر «وجود» نیز «نور» اطلاق كرد؛ زیرا وجود در ذات خود امرى ظاهر و روشن بوده و با تعلق «وجود» به اشیا، آنها نیز ظاهرگرى و روشنگرى مى كنند.
به هر حال، نور هم بر نور حسی، اطلاق مى شود و هم بر نور فراحسى و چه بسا كه نور حسی، از نور غیبى فروغ و نور مى گیرد.
2. حضرت حق عین نور مطلق است: «نور» یكى از اسماى حسناى الهى است (التوحید، ابى جعفر، الصدوق، تصحیح، ص 194 و 195، باب اسماء الله تعالى،ح 8)؛ چرا كه ظهور و روشنى هر چه در هستى است از او است، (رسائل توحیدى، علامه سیدمحمدحسین طباطبایى، ص 65).
روشن است كه اسما و صفات خداوند، صرف و خالِص هر كمال وجودى است و استعمال آن واژه در مورد خدا، به نحو حقیقت است نه مجاز، اما غیر خداوند، چون ذات آنان به عرض وجود او موجود است، صفاتشان نیز همین گونه است. بنابراین همه صفات وجودى حقیقى وخالى از نقص، منحصرا از آن خداوند سبحان است و تمام اوصاف دیگران، بالعرض به آنها نسبت داده مى شود. از این رو، اطلاق واژه نور بر خداوند متعالى، اولى و اقدم است بر اطلاق آن بر غیر او؛ زیرا جمیع انوار از اوست و قوام همه نورهاى دیگر به او است.(كشف الاسرار، میبدى، صص 542 ـ 547؛ رسائل توحیدى، همان، صص 56 ـ 61؛ ولایت نامه، علامه طباطبائى، صص 103 ـ 104).
قرآن نیز خداوند متعال را به نور توصیف فرموده است: «الله نور السماوات و الارض» ؛ (نور، آیه 35).
و خالق نور ظاهرى و باطنى را او دانسته است (نبأ، آیه 13؛ زمر، آیه 23؛یونس، آیه 5؛ نوح، آیه 16؛ انعام، آیه 1).
به گفته محى الدین ابن عربى، وجود مطلق (خداوند متعال) نور حقیقى است؛ زیرا همه موجودات به هستى او هست شده اند. (به نقل از: رساله الانوار، شریف الدین محمدنیمدهى، ص 134).
پس وجود نور مطلق (خداوند متعال) یك اصل و ضرورت است؛ زیرا در پرتو وجود او است كه ما هستیم و در ظلّ نور است كه ما بقا و استمرار در وجود داریم. در عنایت نور او است كه نور حسی در عالم پرتوافكن گشته و براى زندگى مادى انسان، یك نیاز اساسى شده است.با تجلّى آن نور مطلق در هستى است كه انسان هاى كامل، هدایتگر بشریت گشته اند و ... (نك: نورالبراهین فى شرح توحیدالصدوق، سیدنعمت الله موسوى جزایرى، ج 1، صص 395 ـ 397).
باید توجه داشت كه نور مطلق و حقیقى از دسترس اوهام و خیال بسیار دور است.
3. نور در قرآن: این واژه پر معنا در قرآن كریم بارها به كار رفته و مصادیق گوناگونى براى آن بیان شده است:
الف) قرآن نور و ظلمت را با هم برابر نمى داند و نور را برتر از ظلمت تلقى مى كند (رعد، آیه 16؛ فاطر، آیه 20)؛
ب) خداوند خود نور است (نور، آیه 35)؛
ج) او خالق نور ظاهرى و غیبى است (نبأ، آیه 13؛ زمر، آیه 23؛ یونس، آیه 5؛ نوح، آیه 16؛ انعام، آیه 1)؛
د) او با نور خویش هر كه را بخواهد، هدایت مى كند. (نور، آیه 35)؛
ه) اگر حضرت حق به كسى از نور خویش افاضه نفرماید، از هیچ جاى دیگر نمى تواند این نور را بگیرد. (نور، آیه 240)؛
و) او است كه مؤمنان را از ظلمات خارج كرده و به عالم نور وارد مى گرداند. (بقره، آیه 257)؛
ز) خداوند متعال خود، كامل كننده نورش مى باشد (صف، آیه 8)؛
ح) خداى سبحان در این دنیا به وسیله هدایتش، مؤمن را نورانى مى كند تا بتواند به وسیله آن نور حركت كند و راه را از چاه بشناسد. (انعام، آیه 122) و در آخرت نیز همین نور ظهور مى كند و از پیش رو و سمت راست او در حركت است.(تحریم، آیه 8).
ط) كلام خداوند (وحى) نور است؛ چه قرآن، چه تورات و چه انجیل (مائده، آیات 15، 44 و 46؛ انعام، آیه 91؛ نساء، آیه 174).
ى) قرآن علاوه بر آن كه نور است، هدایتگر به نور نیز هست قرآن كریم نورى است كه انسان را از ظلمات طبیعت و انیت بیرون مى برد و به سوى نور معرفت پروردگارش، هدایت مى كند (ابراهیم، آیه 1؛ شورى، آیه 52؛ آل عمران، آیه184).
ك) ایمان به نورى كه خداوند نازل فرموده است (قرآن كریم) وزان ایمان به خدا و رسول او است، (تغابن، آیه 8).