در تفاسیر آمده است كه بنى اسرائیل به پیامبر اسلام صلى اللَّه علیه و آله اشكال مى كردند كه اگر تعالیم او موافق تعالیم انبیاى پیشین همچون ابراهیم، موسى و عیسى علیهم السلام است، پس چرا گوشت و شیر شتر را حرام نمى داند؟!
این آیه 93 سوره آل عمران در جواب آنها نازل شد، كه تمام غذاها براى بنى اسرائیل حلال بوده است و تنها حضرت یعقوب بعضى از غذاها را بر خود تحریم نموده بود و دلیل این تحریم نیز چنان كه در بعضى تفاسیر آمده، آن است كه وقتى حضرت یعقوب گوشت شتر را استفاده مى نمود، موجب ناراحتى جسمى او مى شد، او از این غذا پرهیز مى كرد (تفسیر عیّاشى، ج 1، ص 184) و بنى اسرائیل گمان مى بردند كه این یك تحریم شرعى و ابدى است.
كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلاًّ لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ إِلاَّ مَا حَرَّمَ إِسْرَائِیلُ عَلَى نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُواْ بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ (آل عمران ـ 93)
فَمَنِ افْتَرَىَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ مِن بَعْدِ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (آل عمران ـ 94)
همه خوراكی ها بر فرزندان اسرائیل حلال بود جز آنچه پیش از نزول تورات اسرائیل [=یعقوب] بر خویشتن حرام ساخته بود بگو اگر [جز این است و] راست مى گویید تورات را بیاورید و آن را بخوانید.
پس كسانى كه بعد از این بر خدا دروغ ببندند آنان خود ستمكارانند.
پیام های آیه:
1ـ حلال بودن غذاها، یك اصل ثابت در ادیان آسمانى است. «كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلًّا»
2ـ بدون دلیل و تحریم شرعى، حلال ها را حرام نپندارید. «حَرَّمَ إِسْرائِیلُ عَلى نَفْسِهِ»
3ـ بهترین نوع استدلال، استدلال بر اساس عقاید و كتاب آسمانى طرف مقابل است. «فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ»
قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُواْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِینَ (آل عمران ـ 95)
بگو خدا راست گفت پس از آیین ابراهیم كه حق گرا بود و از مشركان نبود پیروى كنید.
پیام های آیه:
1ـ اهل كتاب كه خود را پیرو ابراهیم مى دانند، باید موحّد باشند، زیرا او مشرك نبود. «فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِیمَ»، «وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِینَ»
2ـ حق گرایى ابراهیم، آیین او را پایدار و استوار ساخت. «فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً»
شأن نزول آیات:
از روایات و نقل مفسران استفاده مى شود كه یهود، دو ایراد دیگر در گفتگوهاى خود به پیامبر صلی الله علیه و آله كردند:
نخست این كه چگونه پیامبر اسلام گوشت و شیر شتر را حلال مى داند با این كه در آئین ابراهیم علیه السلام حرام بوده، و به همین دلیل یهود هم به پیروى از ابراهیم آنها را بر خود حرام مى دانند، نه تنها ابراهیم بلكه نوح هم اینها را تحریم كرده بود با این حال چگونه كسى كه آنها را حرام نمى داند دم از آئین ابراهیم مى زند؟!
دیگر این كه چگونه پیامبر اسلام خود را وفادار به آئین پیامبران بزرگ خدا مخصوصاً ابراهیم علیه السلام مى داند در حالى كه تمام پیامبرانى كه از دودمان اسحاق فرزند ابراهیم بودند "بیت المقدس" را محترم مى شمردند، و به سوى آن نماز مى خواندند، ولى پیامبر اسلام از آن قبله روى گردانده و كعبه را قبله گاه خود انتخاب كرده است؟!
آیات فوق به ایراد اول پاسخ گفته و دروغ آنها را روشن مى سازد، و آیات آینده به ایراد دوم پاسخ مى گوید.
تفسیر:
كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلاًّ لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ إِلاَّ مَا حَرَّمَ إِسْرَائِیلُ عَلَى نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ
این آیه با صراحت تمام تهمت هاى یهود را در مورد تحریم پارهاى از غذاهاى پاك (مانند شیر و گوشت شتر) رد مى كند و مى گوید: در آغاز، تمام این غذاها براى بنى اسرائیل حلال بود، مگر آنچه اسرائیل (اسرائیل نام دیگر یعقوب است) بر خود تحریم كرده بود.
درباره این كه یعقوب چه نوع غذایى را بر خود تحریم كرده بود و علت آن تحریم چه بود؟ توضیحى در آیه ذكر نشده است، ولى از روایات اسلامى بر مى آید كه هنگامى كه یعقوب گوشت شتر مى خورد بیمارى عرق النسا ("عرق النسا" یك نوع بیمارى عصبى است كه امروز به آن "سیاتیك" مى گویند و بر اثر آن، اعصاب كمر و پاها به شدت ناراحت مى شود به طورى كه گاهى قدرت حركت از انسان سلب مى شود) بر او شدت مى گرفت.
و لذا تصمیم گرفت كه از خوردن آن براى همیشه خوددارى كند، پیروان او هم در این قسمت به او اقتدا كردند و تدریجاً امر بر بعضى مشتبه شد و تصور كردند این یك تحریم الهى است، و آن را به عنوان یك دستور دینى به خدا نسبت دادند.
قرآن در آیه بالا علت اشتباه آنها را تشریح مى كند و روشن مى سازد كه نسبت دادن این موضوع به خدا یك تهمت است.
بنابراین قبل از نزول تورات هیچ یك از غذاهاى پاكیزه بر بنى اسرائیل حرام نبوده كه با جمله "مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ" در آیه فوق به آن اشاره شده است، اگر چه بعد از نزول تورات و آمدن موسى بن عمران بر اثر ظلم و ستم یهود پارهاى از غذاهاى پاكیزه به عنوان مجازات، بر آنها تحریم شد.
قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ
خداوند در این جمله به پیامبرش دستور مى دهد كه از یهود دعوت كند همان تورات موجود نزد آنها را بیاورند و آن را بخواند تا معلوم شود كه ادعاى آنها در مورد تحریم غذاها نادرست است، ولى آنها حاضر به انجام این كار نشدند چون مى دانستند در تورات چنین چیزى وجود ندارد.
فَمَنِ افْتَرَىَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ مِن بَعْدِ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ
اكنون كه آنها حاضر به آوردن تورات نشدند و افترا بستن آنها بر خدا مسلم شد، باید بدانند كسانى كه بر خدا دروغ مى بندند ستمگرند، هم بر خود ستم مى كنند كه خویش را گرفتار مجازات و كیفر الهى مى سازند، و هم به دیگران كه آنها را با دروغ و نیرنگ از راه راست منحرف مى سازند.
تورات كنونى و تحریم پارهاى از گوشت ها:
در تورات كنونى در سفر "لاویان" فصل یازدهم ضمن بیان گوشت هاى حرام و حلال چنین مى خوانیم: "از نوشخوار كنندگان و سم چاكان (منظور مثل گوسفند و گاو است که بین صم انها چاک دارد) اینها را نخورید، شتر را با وجودى كه نوشخوار مى كند اما تمام سم چاك نیست آن براى شما ناپاك است".
از جمله هاى فوق استفاده مى شود كه یهود گوشت شتر و سایر سم چاكان را حرام مى دانستند، ولى هیچ گونه دلالتى بر تحریم آنها در آئین ابراهیم و نوح ندارد ممكن است این قسمت از آنها باشد كه به عنوان مجازات بر یهود تحریم شده بود.
قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُواْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِینَ
اكنون كه مى بینید من در دعوت خود صادق و راستگویم، پس از آئین من كه همان آئین پاك و بى آلایش ابراهیم است پیروى نمائید زیرا او "حنیف" بود یعنى از ادیان باطل، متمایل به حق شده بود و در دستورات او حتى در مورد غذاهاى پاك یك حكم انحرافى و تحریم بى دلیل وجود نداشت.
او هرگز از مشركان نبود و این كه مشركان عرب خود را بر آئین او مى دانند كاملاً بى معنى است، "بت پرست" كجا و "بتشكن" كجا؟
قابل توجه این كه در قرآن كراراً روى این جمله تكیه شده است كه ابراهیم از مشركان نبود. (تعبیر وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِینَ در سوره آل عمران 67- 95 و انعام 161 و نحل 124 و بقره 135 دیده مى شود.)
زیرا بت پرستان جاهلیت مدعى بودند كه بر آئین ابراهیم هستند و آن قدر در این ادعا پیش رفته بودند كه دیگران، آنها را "حنفا" (پیروان ابراهیم)! معرفى مى كردند، لذا قرآن مكرر این موضوع را نفى مى كند.
بحث لغوی:
1ـ «الطَّعامِ» به چیزى گفته مى شود كه به ذائقه ى انسان طعم دارد و كلمه ى «حِلًّا» در برابر «عقد»، به معناى آزادى و رهایى است.
2ـ «حنیف» كسى است كه از گمراهى فاصله گرفته و به هدایت و راه راست، روى آورده است. (حنیفا: حنیف: مایل به حق، جنیف: مایل به باطل. مراد از آن در اینجا موحد است.)
3ـ حل: (بكسر اول) حلال. اصل كلمه به فتح اول به معنى باز كردن است.