از قرآن و احادیث استفاده می شود كه مرگ، نیستی و نابودی نیست، بلكه انتقال از عالمی به عالم دیگر است و حیات انسان در این انتقال رو به كمال است، یعنی از این حركت و انتقال نقص و ضرری به او نمی رسد، و چیزی از او كاسته نمی گردد، بلكه در این حركت و انتقال مرتباً تكامل و ترقی پیدا می كند.
قرآن می فرماید: «وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ» و براى نیل به آمرزشى از پروردگار خود و بهشتى كه پهنایش [به قدر] آسمانها و زمین است [و] براى پرهیزگاران آماده شده است بشتابید.
پس همانطور كه طفل در شكم مادر است و ما نمی توانیم حقیقت دنیا را به او تفهیم كنیم و بدو گفت كه خورشید، ماه، ستارگان، كهكشان ها، كوه های سر به فلك كشیده، چشمه سارها و لاله های رنگارنگ همه زیبا هستند، فهماندن حقیقت آخرت و بهشت و جهنم نیز برای ما انسانها میسر نیست.
تنها یك دورنمایی از آن را میتوان تصور كرد، زیرا حقیقت آخرت، چیز شگفتی است. نه خورشیدش چون خورشید این دنیاست نه فضایش به فضای دنیا می ماند. نه غذا و آبش هیچكدام با این دنیا قابل تشبیه نیست، بلكه آنجا حیات جاویدان است.
همه چیز عالم اجلی دارد!
- «مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّى؛ [ما] آسمانها و زمین و آنچه را كه میان آن دو است جز به حق و [تا] زمانى معین نیافریدیم ...» (احقاف/3)
در بسیاری از آیات بیان شده است که هر چه در این جهان هست اجلی دارد.
اجل یعنی مدت معین؛ و درباره ی انسان، یعنی مدت مقرر شده برای زندگی او. از این رو به مرگ اجل می گویند که بر دو قسم است:اجل معلق و مبهم.
اجل مسمی و حتمی، که در نزد خدا معین است و عبارت است از پایان استعداد جسم برای بقا؛ اما اجل معلق مشروط به چیزی است که اگر آن چیز تحقق یابد، اجل در آن زمان فرا می رسد.
قرآن در این باره می فرماید: ایمان به دعوت انبیاء و عمل به برنامه های آن ها جلوی اجل معلق را می گیرد و سبب ادامه یافتن زندگی انسان تا اجل مسمی می شود. [ابراهیم/10]
آنچه که اجل معلّق را، دور می کند:
1ـ ترک گناه
ـ امام صادق (علیه السّلام) میفرماید:
مردم بیش از آن که به سبب فرا رسیدن اجل (طبیعی) خود بمیرند، بر اثر گناهان خویش در میگذرند. [میزان الحکمه، ج1]
2ـ صدقه
ـ امـام عـلی (علیه السّلام) می فـرمایند:
با صـدقه دادن، عـمـرها طـولانی می شود. [همان، باب أجل]
3ـ صلهی ارحام
امام رضا (علیه السّلام) می فرمایند:
ما برای زیاد شدن عمر، وسیلهای جز صلهی ارحام نمی شناسیم. چه بسا مردی که 3 سال از عمرش باقی مانده، امّا به خاطر صلهی رحم، خداوند آن باقی مانده را سی سال اضافه می کند. (یعنی 33سال)
و خداوند آنچه را که می خواهد انجام می دهد و کسی که از عمرش 33 سال باقی مانده است و به واسطهی قطع رحم خداوند سی سال از عمرش بر می دارد و آن را به 3 سال کاهش می دهد. [اخلاق عملی، ص 544، اصول کافی، ج2، ص 150]
ـ امام باقر یا امام صادق (علیهماالسّلام) (تردید از راوی است) به میسر فرمود: گمان میکنم به خویشاوندان خود نیکی می کنی؟
عرض کرد: آری
من در نوجوانی در بازار برای کسی کار می کردم و تنها دو درهم مزد می گرفتم. یک درهم را به عمّهام و یک درهم را به خالهام می دادم.
امام (علیه السّلام) فرمود: به خدا سوگـند دو بار مرگـت نزدیک شـد، ولی به خاطر این صلهی رحم به تأخیر افتاد. [همان]
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: گاهی انسان گناه می کند و از اعمال نیکی چون نماز شب باز می ماند؛ آنگاه فرمودند: بدانید که کار بد در فنای انسان از کارد در گوشت سریع تر اثر می کند. [بحار،ج1،ص488]
نتیجه گیری:
پس این که در روایات فراوانی آمده است که انفاق یا صله ی رحم عمر را طولانی و بلاها را برطرف می کند بدین معناست که اجل معلق را مانع می شود.