جدا شدن در هر مرحله ای از رابطه می تواند اتفاق بیفتد و در هر مرحله ای هم درد زیادی دارد. هر قدر رابطه ای را با امید بیشتری شروع کنید، پایان دادن به آن دشوارتر می شود و درباره یک رابطه رسمی، نامزدی یا حتی قول و قرار خواستگاری، این وضعیت تلخ و گزنده است.
اگر به هر دلیلی رابطه شما و کسی که قرار بوده همسر آینده شما باشد از هم پاشیده، این مطلب به درد شما می خورد. شما امروز فرد رنج کشیده ای هستید که مثل یک انبار باروت می توانید منفجر شوید و به خود و دیگران آسیب برسانید. می توانید افسرده شوید یا حتی خطر کارهای عجیب و لجبازانه در شما وجود دارد. بنابراین، باید یاد بگیرید که چطور با اندوه این جدایی کنار بیایید و خود را برای یک زندگی شاد و فرصت ازدواج با فردی که واقعا مناسب شما است آماده کنید.
واكنش افراد نسبت به جدایی و دلیل سختی آن در افراد فرق دارد. دلایلی دارد كه از ریشه های قدیمی كه تجربه انحصاری آن شخص است، آب می خورد. اما در یك دسته بندی كلی چرا جدایی برای عده ای سخت می شود؟ از جایی كه رابطه به سمت یك عشق شورانگیز پیش می رود، الگویی شبیه وسواس پیدا می كند. فرد از جایی به بعد دیگر قادر نیست از فكر آن رابطه و آن شخص خودش را خلاص كند. این تفكر دائمی صرفا غریزی و جنسی یا صرفا عاطفی نیست.
یكی از ریشه های دردناك جدایی در واكنش كودكانه انسان به طردشدگی است. اینكه از رابطه كنار گذاشته شده، تعبیر به دوست داشتنی نبودن می شود. گسستن از رابطه ای كه روی آن سرمایه گذاری هنگفت عاطفی شده است، بسیار سخت و دردناك است.
روزهای بعد از خداحافظی
به طور معمول هفته اول و دوم حال فرد بسیار بد است و تا دو ماه بعد، به یك حال بد می رسد و در این مدت زندگی روزمره فرد كاملاتحت تاثیر حال او مختل می شود.تا شش ماه بعد از جدایی به مرور بازگشت به زندگی روزمره صورت می گیرد، حتی با دلی غمگین. تا یك سال بعد بازگشت اتفاق می افتد. ممكن است برای عده ای این اتفاق در زمان كوتاه تری رخ دهد و موفق شوند سریع تر آن سرمایه عاطفی را آزاد كنند. احساسی كه این افراد در این مدت بیان می كنند، غم و اندوه، میل به گریه، عدم تمایل به ایجاد رابطه جدید، تمایل به قطع ارتباط یا عدم توانایی برقراری علاقه و ارتباط به جهان پیرامون است.
تا جای ممكن خود را از هرگونه تماسی دور نگه دارید و بعد این راجع به رابطه و ایرادات آن فكر كنید. رابطه ای كه عاشقانه شروع شد، بدون این خشم و دلخوری ها در نهایت به این نقطه بن بست رسید. خب حالابا این حجم از دلخوری قرار است به كجا برسد؟ این سوالی است كه باید از خود پرسید.
چطور باور کنید تمام شد؟
می شود پذیرفت كه بله این رابطه تا جایی زیبا بود اما حالا نیست و تمام شده است. ممكن است این نگاه شما را به سمت مطالعه بیشتر یا مشاوره هم بكشاند. چه بهتر، اگر هم نبود دست كم این دوره هجران را تا این حد دردناك یا طولانی نمی كند. تفكری كه در شرایطی كه فرد به یك بن بست رسیده، دست او را به آرزو بلند می كند و منتظر معجزه می ماند. قطعا نمی تواند نویدبخش گذر طبیعی دوران ماتم و حتی ایجاد رابطه یی سالم در آینده باشد.
برگشت فایده ای دارد؟
درد جدایی یا حتی ندامت، حس انتقام، ترس از آبرو و تلاش برای نشان دادن توانایی تان ممکن است شما را وادارد که دوباره رابطه را از سر بگیرید. اما این اشتباه بزرگی است. به ویژه اگر در 6ماه اول جدایی اتفاق بیفتد. از این گذشته به هیچ وجه نباید یک رابطه مشکل دار را که یک بار آزمون خود را پس داده، بدون همراهی درمانگر دوباره شروع کنید. توجیه هایی مثل بی تجربه بودیم و این بار بهتر عمل می کنیم، یا این که شاید این بار سرش به سنگ خورده باشد و غیره هیچ وقت کارساز نخواهد بود. شاید واقعا رابطه ایرادی داشته باشد كه قابل حل نیست. روان درمانگر باید این ایراد را پیدا كند و به هر دو طرف نشان بدهد و آنها را قانع كند كه شروع دوباره آنها محتوم به شكستی دوباره خواهد بود یا می تواند موفقیت آمیز باشد.
كسانی می توانند شروع دوباره داشته باشند كه هم به رابطه قبل، هم به دوره جدایی فكر كرده باشند و حالا بخواهند مشكلاتی را كه دیده یا موفق به دیدن آن نشده اند، به واسطه یك روان درمانگر حل كنند.
اینطور از خشمتان بگذرید
پایان دادن یک رابطه خواه ناخواه شما را دچار خشم می کند. دلتان می خواهد طرف مقابل را مجازات کنید یا عامل این پایان را از پا در آورید. برای گذر از این خشم خطرناک، می توانید شروع به نوشتن نامه کنید. باید 3نامه بنویسید. نامه احساسی، نامه پاسخ، نامه تکمیلی. هر نامه به ما فرصت میدهد احساساتمان را در مورد این جدایی بیان کنیم، اطلاعاتی که شایستگی آن را داریم، بپرسیم و پاسخ بگیریم و روند پایاندهی به این فصل مهم زندگی را شروع کنیم.
مرحله اول
یک نامه احساسی بنویسید که 4 احساس در آن بیان شود. این 4 احساس مهم شامل عصبانیت، غم، ترس و اندوه است. شما باید هر کدام از این موارد را در یک پاراگراف مجزا بیان کنید. جملات خود را با این عبارات شروع کنید: «من عصبانی هستم چون...»، «وقتی... را به یاد میآورم غمگین میشوم»، «من از بروز... احساس وحشت دارم» و «من از بروز... بسیار متاسفم».
به این ترتیب ترس و نگرانیهای خود را از کل ماجراهای قبل، حین و بعد از این رابطه را بیان میکنید و از ذهنتان بیرون میریزید.
مرحله دوم
حالا در همان نامه نیازها، خواستهها و آرزوهایتان را بنویسید. هدف از نوشتن «نامه بخشش» گذر از ورای دردی است که فعلا تمام وجود ما را فرا گرفته است. وقتی در مورد امیدها و آرزوهایتان مینویسید آنچه را که امروز در زندگیتان قرار است به آن برسید به تصویر میکشید. این پاراگراف را با عبارت «من میخواهم...» شروع کنید و بعد در ادامه با عبارت «من امیدوارم...» ادامه دهید.
مرحله سوم
در این مرحله نامهای بهعنوان «نامه پاسخ» بنویسید و در آن جوابی دوستانه، عاشقانه و حاکی از درک واقعیت را که دوست دارید از طرف نامزد سابقتان دریافت کنید، برای خودتان بنویسید. توجه کنید هیچکدام از این نامهها قرار نیست برای او یا هیچ فرد دیگری پست شود اما هدف خوب شدن حال شماست.
در این نامه هر آنچه را که احساس میکنید دوست دارید بشنوید و با شما رفتار شود، بنویسید. مثلا بنویسید: «برای... متشکرم»، «برای... متاسفم»، «لطفا برای.... من را ببخش» و «تو شایستگی.... را داری». در اصل در این نامه شما پاسخهایی را که در طول رابطه در جستجوی آن بودید و هیچوقت آنها را نشنیدهاید، دریافت میکنید.
مرحله چهارم
در نهایت بخشش، درک، احترام و اعتماد را در نامه تکمیلی بیان کنید. هدف از این نامه سوم و نهایی خداحافظی همراه عشق و احساسات پاک است و نباید در آن اثری از سرزنش دیده شود. در همان اول نامه از او برای نوشتن نامه پاسخ در مرحله قبلی تشکر کنید، بعد درکتان را از موضوع به این صورت بیان کنید که دیگر زمان فراموش کردن تمام اتفاقات است و باید از همه این حرفها گذشت. حالا وقت آن است که از اتفاقات و خاطرات قابلاحترام یاد کنید و در نهایت بنویسید: «من برای.... تو را میبخشم». با این کار به خودتان فرصت میدهید بدون تنفر و سرزنش از نامزد سابقتان خداحافظی کنید و سراغ زندگی تازهای بروید.