مجنون های روزگار ما کم نیستند. عاشق پیشه هایی که یک تنه به کارزار عشق می زنند و بی آنکه نصیبی از عشق لیلی ببرند، به دوست داشتن شان ادامه می دهند.
وقتی عاشق می شویم، وقتی در فرایند ازدواج می افتیم، یا وقتی در مرحله شناخت فرد دیگری هستیم، ممکن است نشانه هایی ببینیم که به دلایل مختلف آنها را نادیده بگیریم. نشانه های هشداردهنده ای که ساده از کنار آنها می گذریم و همان ها، چند وقت بعد دست و پایمان را می بندند و ما را به سمت جدایی سوق می دهند.
چند سال دیگر كه به این روزهایتان نگاه كنید، شاید احساسات متناقضی سراغتان بیاید. شاید از تصمیمی كه گرفتهاید پشیمان شوید و فكر كنید زندگی كه از آن دست كشیدید، میتوانست به شكلی بهتر و متفاوتتر ادامه پیدا كند.
اگر حرف و حدیث های خانه شما به شوهرتان ختم می شود، اگر هر برنامه و تفریحی دارید جزو علاقه مندی های شخص شخیص اوست و احساس می کند دنیا به وجود آمده تا او روی آن قدم بردارد.
من و همسرم آدم های شوخی هستیم. دیگران این طور می گویند. می گویند اصلاً جدی نیستیم. بچه نداریم. حتی آن قدر جدیت نداریم تا برویم ببینیم بعد از هفت سال، اشکال کار کجاست. دوستانی داریم که جای بچه های مان را پر کرده اند.
یکدفعه چشم باز می کنید و می بینید که بعله! چیزی که فکرش را نمی کردید اتفاق افتاده. شما عاشق شده اید. روز و شب به او فکر می کنید و دلهره دارید که آیا او هم به شما فکر می کند یا نه؟
اگر نگوییم همه، لااقل می توانیم بگوییم بیشتر ما تجربه عشق یک طرفه را داریم. در جوش و خروش های عاطفی که هر کدام تجربه می کنیم، حتما با افرادی مواجه شده ایم که یا نفهمیده اند و یا خودشان را به نفهمیدن عشق و عاطفه ما زده اند.