رفتن و بستن کوله بار سفر این روزها دارد ته ذهن خیلی از ما وول می خورد. می رویم برای ساختن زندگی بهتر، رفاه و آزادی بیشتر. می رویم تا به خواسته هایمان برسیم و آن زندگی ایده آلی که حق خودمان می دانیم به دست بیاوریم. اما آیا قبل از رفتن به این فکر کرده ایم که چه سنگ هایی سر راه مان هست؟!
شما به عنوان مهاجر و بعد از ترک وطن، شبکه ی مناسبات و دوستی هایی که در آن زندگی کرده و با آن ها آشنا بوده اید را از دست می دهید؛ مناسبات و روابطی که از جنبه های گوناگون عاطفی، اجتماعی، اقتصادی و تامین نیازمندی ها و امکانات زندگی، شما را پشتیبانی می کرد و به واسطه آن ها احساس قدرت می کردید. مطمئنا تحمل چنین موقعیتی برای هرکسی آسان نیست. حالا اگر شما از آن دسته افرادی هستید که مقدمات رفتنتان را آماده کرده و تصمیمتان برای رفتن قطعی است، ما در این مطلب سعی داریم مروری کنیم بر اساسی ترین مشکلات پیش رویتان و این که چه طور می توانیم با این سختی ها کنار بیاییم.
1- زبان بدان!
تا وقتی در ایران زندگی می کنید، در مقایسه با دیگران فکر می کنید زبانتان خیلی خوب است، اما به محض رسیدنتان به مقصد، تازه متوجه می شوید آن قدرها هم که فکر می کردید زبانتان خوب نیست و شما دارید با لهجه فارسی، انگلیسی یا فرانسوی صحبت می کنید. علاوه بر این تا مدت ها مغز فارسی شما جملات و اصطلاحات فارسی را کلمه به کلمه به زبان مورد نظر ترجمه می کند. مسئله اینجاست که مخاطبتان اصلا نمی فهمد منظور شما دقیقا چیست. لطفا قبل از رفتن، سعی کنید حسابی روی یادگیری زبان جدید وقت بگذارید. هر چه قدر هم که بر زبان کشور مقصدتان تسلط داشته باشید کم است. زبان بزرگ ترین وسیله ارتباطی شماست و تسلط شما بر زبان کشور مقصد، تحمل خیلی از مشکلات احتمالی را آسان می کند.
2- برای احساس تنهایی آماده باشید
حس تنهایی و دلتنگی خیلی زود به سراغتان می آید. دلتان برای اعضای خانواده و دوستان و آشنایان تنگ می شود. مخصوصا اگر عضو آن دسته از خانواده های عاطفی و پررفت و آمد باشید. اگر خودتان هم فردی برون گرا باشید که وقت زیادی را با دوستانتان می گذراندید و محیط جدیدتان در جایی باشد که هیچ آشنا و یا هم زبانی نزدیکتان نباشد، که دیگر بدتر.
برای غلبه بر این مشکل می توانید قبل از رفتن و انتخاب مکان مهاجرت یک یا دو دوست پیدا کنید. حالا اگر آشنا و دوستی ندارید، نگران نباشید. این روزها در اکثر کشورها و شهرهای دنیا ایرانی ها زندگی می کنند. کافی است بدانید به قول معروف پاتوق ایرانی ها کجاست. البته امروزه شبکه های اجتماعی هم به شما کمک می کند تا در هر گوشه از دنیا که هستید هموطنان خود را به آسانی پیدا کنید.
3- تفاوت های فرهنگی را جدی بگیرید!
شما با نوع خاصی از فرهنگ، مذهب و آداب و رسوم بزرگ شده اید. به طور مستقیم و غیرمستقیم از آن تاثیر گرفته اید و به خیلی از کارها و آداب رفتاری، عادت کرده اید. حالا آمده اید در جایی که تفاوت زیادی با سرزمین خودتان دارد. اینجا از نحوه سلام کردن و لباس پوشیدن و غذاخوردن گرفته تا روابط دوستانه و... همه چیز متفاوت است. برای این که خیلی شوکه نشوید، سعی کنید قبل از رفتن در مورد آداب، رسوم، فرهنگ و حتی روان شناسی مردم کشور مقصدتان اطلاعات کافی داشته باشید.
مثلا ممکن است در کشور خودمان با دیدن یک بچه کوچک خوشگل بروید دستی به سرش بکشید و حتی ببوسیدش، بعد مادرش واکنشی مثبت نشان دهد و از تعریفی که شما از فرزندش می کنید، خرسند هم باشد، اما اگر این کار را در یک کشور دیگر انجام دهید، با واکنشی کاملا متفاوت از سمت والدینش مواجه شوید.
4- آماده غم غربت باشید
در محیط تازه، همه چیز فرق دارد. از ماشین ها و خانه ها گرفته تا درخت های کنار خیابان، سنگ فرش پیاده رو، آدم ها و قیافه ها همه و همه تازه هستند. حتی هوایی که تنفس می کنید، گرما و سرما و خلاصه همه چیز متفاوت است. برای بعضی ها اوایل این تفاوت ها تازگی دارد اما کمی بعد حس دلتنگی به سراغتان می آید. دلتان هوای شهر و دیار خودتان را می کند. دلتان می خواهد هنگامی که در شهر قدم می زنید، یک نشانه ی آشنا ببیند، اما در اکثر موارد خبری از این ها نیست. این حالت در اوایل مهاجرت، شدیدتر است اما هیچ وقت به طور کامل از بین نمی رود، فقط شدتش کم می شود و گاه به گاه به سراغتان می آید.
5- یادتان باشد شهروند درجه دو خواهید بود
در همه جای دنیا بومی بودن یک امتیاز است و شما هر چه قدر هم از لحاظ کاری و موقعیت های دیگر عالی باشید باز هم یک بیگانه محسوب می شوید. پس منتظر نباشید برایتان فرش قرمز پهن کنند و همه با آغوش باز به استقبالتان بیایند و شما را قبول کنند. حتی اگر شما به خوبی هم کار کنید باز هم در میان اهالی بومی کسانی را می بینید که به شما به چشم فردی نگاه می کنند که آمده اید و دارید جای آن ها را می گیرید و از امکانات و خدماتی که متعلق به آن هاست، بهره مند می شوید. البته شدت این احساس از کشوری به کشور دیگر متفاوت خواهدبود. صادقانه بگویم، تنها راهکارتان برای غلبه بر این مشکل، شاید پذیرش این واقعیت باشد.
6- شاید بیکار بمانید و کار ایده آل پیدا نکنید
شاید سخت ترین جای کار این باشد که در غربت بیکار و بی پول باشید و کاری که انتظارش را داشتید پیدا نکنید. در این شرایط، ممکن است، فشار بی پولی مجبورتان کند تن به کاری سخت و طاقت فرسا بدهید. کاری که به هیچ وجه حاضر نبودید در کشور خودتان انجام دهید. برای پیشگیری از این مشکل هنگام مهاجرت در مورد کار و حرفه، بی گدار به آب نزنید. خوب بررسی کنید، ببینید آیا می توانید آن جا کار مناسبی پیدا کنید؟ ببینید تخصص و حرفه ای که بلد هستید آن جا به کارتان می آید؟! اگر هم تخصص و مهارت خاصی ندارید، سعی کنید حتما مهارتی را یاد بگیرید؛ چون با داشتن مهارت احتمال پیدا کردن کار برای شما بیشتر می شود.
7- از بی پولی پیشگیری کنید
ممکن است زمانی که برای پیدا کردن کار پیش بینی کرده بوده اید، درست از آب درنیاید و یا درآمد کاری که پیدا کرده اید، خیلی کم باشد. بهترین راه برای کم کردن فشار بی پولی این است که هنگام ورود به مقصد، نهایت صرفه جویی را در هزینه ها داشته باشید. مسکن ارزان تری برای خود تهیه کنید. اگر در شهر بزرگی زندگی می کنید، برای صرفه جویی در وقت و هزینه ها چگونگی استفاده از مسیرهای رفت و آمد کوتاه تر و وسایل نقلیه عمومی را سریع تر یاد بگیرید. ممکن است اوایل به شما سخت بگذرد، ولی این شرایط با پیدا کردن کار مناسب رفع می شود و این صرفه جویی ها شما را از تنش بزرگی به نام بی پولی در غربت، در امان نگه می دارد.
8- با قوانین کشور میزبان آشنا شوید
یکی از چیزهایی که شاید خیلی ها نادیده بگیرند، همین مورد است. دقت کنید که هر کشور تابع یک سری قوانین و مقررات خاص خود است. برای فردی که مهاجرت کرده و به عنوان مهاجر وارد کشور تازه شده عدم آشنایی با قوانین می تواند دردسرساز باشد. بنابراین سعی کنید کمی هم در مورد قوانین کشور میزبان اطلاعات جمع کنید.
9- خودتان را برای مشکلات بلند مدت آماده کنید
تا اینجا درباره ی مشکلاتی گفتیم که در سال های اولیه مهاجرت به سراغتان می آید؛ هنگامی که به قول معروف هنوز صفر کیلومتر هستید و مهر پاسپورتتان خشک نشده است. کم کم با ماندگار شدنتان در کشور تازه و بالارفتن سن و تشکیل خانواده و فرزنددار شدن این مشکلات جای خود را به مشکلات تازه ای می دهد. مثلا اگر مجرد رفته باشید، سختی در پیدا کردن همسر مناسب در غربت است. بعد از آن هم باید با مشکلات احتمالی در چگونگی برخورد و تربیت فرزندان دست و پنجه نرم کنید. مثلا به احتمال قوی فرزندتان بیشتر خودش را اهل کشور میزبان می داند تا ایرانی.