می گویند اگر از شرایطی که داری راضی نیستی، جایت را عوض کن، تو که کوه نیستی، جوردی کلمبی، آرشیتکتی که در بارسلونا بی کار مانده بود، راههای پیش رویش را سبک و سنگین گرد تا زندگی جدیدی را برای خود انتخاب کند. دو ماه پیش با دو چمدان و یک دستور پخت املت اسپانیای، که دل تنگی در غربتش را کم می کند، وارد سرزمین فرصت ها شد. البته جدیدترین سرزمین فرصت ها؛ آلمان!
طبق گزارش سالانه «برند ملی» (Nation Brand Index) آلمان محبوب ترین و محترم ترین کشور دنیاست. آلمان سال 2014 قهرمان بی بدیل، آمریکا، را کنار زده و حالا سرزمین آئودیَ، مرسدی، زیمنس و بوش لقب سرزمین فرصت ها را از آمریکا ربوده.
قبل از این که درباره برند ملی صحبت کنم، باید تعجب خودم را از این که تا پیش از این برای پنج سال آمریکا در صدر این جدول بوده ابراز کنم. با وجود این همه آمریکاستیزی که در جهان شایع است، توقع می رود سوئد، سوییس یا یک کشور ثروتمند، ولی بی آزار نفر اول باشد.
بنابراین فکر کنم برند ملی چیز بااهمیتی باشد، چرا که کشورها می توانند بدنامی خود را با ترفیع برند ملی جبران کنند.
برند ملی مفهوم تقریبا جدید است که شامل طیف گسترده ای از ویژگی های یک کشور و ملت است. اما برای نظم این ویژگی ها به شش دسته تقسیم شدند؛ توریسم، مرد، صادرات، حکومت، فرهنگ و میراث فرهنگی و سرمایه گذاری خارجی و مهاجرپذیری. با وجود رقابت تنگاتنگ میان کشورها برای جذب بازارهای خارجی و داخلی برند ملی برای یک کشور اهمیت بالایی دارد.
برای همین است که سیاستمداران هوشیار تمام تلاش خود را برای برندسازی کشورشان انجام می دهند. درشت ترین میوه های این تلاش ایجاد محیطی امن برای جذب سرمایه گذاری خارجی و حتی داخلی، ثبات پول ملی، افزایش صادرات، ارتقای جایگاه و اعتبار بین المللی و جذب توریست است. مردم کشوری که برند ملی شان بالاست، اعتماد به نفس، غرور و عِرق ملی بالا دارند. از اهداف برندسازی ملی در کشورهایی که با رشد جمعیت منفی رو به رو هستند، جذب مهاجر و نیروی کار ماهر و بااستعداد است.
کشورهای بلوک شرق و اروپای مرکزی هم می خواهند با بهبود برند ملی، تصویری را که در ذهن جهان از اقتصاد بسته و سیاست قدیمی این کشورها بوده، تغییر دهند و خود را به دنیای باز و مدرن نزدیک کنند.
همان طور که یک مدیر باهوش سعی می کند برند محصولش را در بازار خوش نام کند، یک دولت زیرک باید رویکردی دقیق برای خوش نامی کشورش اتخاذ کند. قضیه این است که وقتی نام یک کشور به زبان می آید، بلافاصله چه چیزی در ذهن جهان ایجاد می شود؟ مثلا وقتی صحبت از پاسکتان می شود، یاد انفجار می افتیم، ولی وقتی نام هلند به میان می آید، لبخندی به لب می نشیند و تصویر گل در ذهنمان می آید. برندسازی ملی می تواند تصورات و ذهنیات غلطی را که نسبت به یک کشور وجود دارد، متحول کند.
تغییر شهرت
نسل آلمانی های متولد بعد از جنگ جهانی دوم که نسل انفجار جمعیت (Baby Boomers) نام گرفتند، وقتی از کشور خود خارج می شدند، برای پنهان کردن ملیت خود، به زبان انگلیسی صحبت می کردند. جوان های المانی هرجا می رفتند، خود را طردشده احساس می کردند. مثلا وقتی برای سفر به لندن باشکوه می رفتند، مردم برای تمسخر به آن ها سلام نازی می دادند. پس چگونه آلمان و آلمانی که آن سال ها جرئت نداشت سرش را بالا بگیرد، حالا تبدیل به محبوب ترین شده؟ چه راهی برای این پیشرفت می بایست طی شود؟
اندازه گیری امتیاز کشورها براساس برند ملی ایده آقایی به نام سایمن آنهولت بود. پیمایش اولیه او، شاخص برند ملی آنهولت، اولین بار در سال 2005 استفاده شد. برای رده بندی کشورها از بیش از 20 هزار نفر در 20 کشور درخواست می کنند که به تعدادی سوال پاسخ دهند. این سوال ها درباره 23 خصوصیت کشورها در شش بعد پرسیده می شود؛ صادرات (کیفیت کالاها)، حکومت (تعهدی که حکومت ها برای حل کردن مشکلات جهانی نشان می دهند)، فرهنگ و میراث فرهنگی، مردم (لایق بودن، خون گرمی، سواد و انعطاف)، صنعت گردشگری، سرمایه گذاری و مهاجرت.
آلمان نمره خوبی برای صداقت و صلاحیت، برابری اجتماعی و محیط امن برای سرمای گذاری گرفته است. (یک جمله، حتی بدون عمل، که از زبان سیاستمداران خارج می شود، می تواند معادلات را به نفع یا زیان ملت تمام کند.) نقش قوی ای که اقتصاد آلمان در اروپا دارد و احساس مسئولیتی که در قبال امور بین الملل دارد نیز تاثیر خودش را گذاشته. و صد البته قهرمانی تیم فوتبال آلمان در جام جهانی 2014 (ورزش یکی از زیرشاخه های فرهنگ و میراث فرهنگی محسوب می شود) بار آلمان را بست.
جهان آلمانی ها را لایق، سخت کوش، منظم، موفق، مسئولیت پذیر و عالی در زمینه فوتبال می بیند. اما هم زمان بی حال و خسته کننده، وقتی صحبت از خلاقیت هنری، فرهنگ معاصر و کیفیت تحصیلی می شود.
آزمون و خطاهای رئیس جمهوری آمریکا کار را برای آلمان راحت کرده یا بهتر است بگوییم در این رقابت به ضرر آمریکا تمام شده. در بعد حکومتی آمریکا امیتازهای زیادی را در زمینه صلاحیت و تعهد به صلح و امنیت جهانی از دست داده. البته شاید سوال های این پایش خیلی کارا نباشند، چون هرچه باشد، بالاخره سال 2014 آمریکا جنگیدن با داعش را گردن گرفت. ولی آلمان در این زمینه کار زیادی انجام نداده است.
اما سوال های این نوع مسابقه مهم نیستند، احتمالا آن 20 هزار داور خیلی پیش از این آزمون، قضاوتشان را در ذهنشان شکل داده اند.
رویای آلمانی
دولت آلمان فرش قرمزی زیر پای مهاجران انداخته؛ از تسهیل روند، شرایط و قوانین مهاجرت تا تخصیص بودجه برای کلاس های زبان رایگان و گشایش «مراکز ارائه خدمات به مهاجرین». بلکه تازه واردها بتوانند طعم رویای آلمانی را بچشند. آموختن زبان آلمانی برای مهاجران بسیار ضرروی است، چون کسانی که به زبان آلمانی صحبت می کنند، راحت تر کار پیدا می کنند و با برخورد تبعیض آمیز کمتری مواجه می شوند.
در رده بندی شکوفاترین کشورهای جهان، این قدرت اقتصادی با 82 میلیون جمعیت کانادا، انگلیس، ایتالیا و اسپانیا را پشت سر گذاشته و بعد از آمریکا تبدیل به اولین مقصد مهاجران جهان شده است.
به دلیل رشد منفی زادوولد، این سوال اساسی پررنگ تر می شود که چه کسی قرار است اقتصاد عظیم آلمان را در سال های آینده بچرخاند؟ اگرچه بعضی کشورها که با مشکلاتی مشابه دست و پنجه نرم می کنند، مانند ژاپن، از واردات نیروی کار اکراه دارند، آلمان روی مهارت و استعداد مهاجرانش حساب کرده.
معمار 36 ساله اسپانیایی، جوردی کلبی، قسمتی از تجربه جهانی در زمینه وارد کردن نیروی مهاجر است.
جایی که استخدام شده، منطقه ویژه ساخت و ساز، در حاشیه شمالی شهر برلین نمونه ای سمبولیک از جامعه پذیرا برای افراد خارجی است. انگلیسی زبان میانجی در این جاست، برای ارتباط میان کارگران تخریب بلغاری، مدیران ایتالیایی، بناهای آلمانی و کارگران روزمزد آفریقایی. آرشیتکت لاغر و رنگ پریده با ریش ون گوگی از وضعیت جدیدش می گوید: «زندگی ام از دو ماه پیش که این جا رسیدم، متحول شده. برای خودم شغلی دارم، آپارتمانی و زندگی جدیدی، هنوز از غذا و هوای این جا بدم می آید، اما این زندگی من است.»
روزی روزگاری هلموت کوهل، صدراعظم پیشین آلمان، رسما اعلام کرده بود که آلمان کشوری برای مهاجران نیست، شاید بد نباشد در گفته اش تجدیدنظر کند.