مهدی خاکپور شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۰:۰۰

ضرب‌المثل گونه‌ای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آن‌ها نهفته است. بسیاری از این داستان‌ها از یاد رفته‌اند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست؛ با این‌حال، در سخن به‌کار می‌رود.


مهدی خاکپور دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۶:۰۰

خانم معلم چن در دفتر تنها بود که پسر کوچکی آرام درِ دفتر را باز کرد و با لحن پر احتیاطی او را صدا کرد.


مهدی خاکپور يكشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۰

یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا، مرد دنیا دیده ای بود که در خانه اش به روی دوست و دشمن باز بود. عقیده داشت که مهمان، حبیب خداست و به همین دلیل شب و روزی نبود که یکی دو نفر در خانه اش مهمان نشده باشند.


مهدی خاکپور جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۰۰

وقتی کسی به شخصی یا اشخاصی مدیون می شود یا به دلیل محبتی که دیده، نمی خواهد کار ناشایستی در حق آنها بکند، این ضرب المثل را به کار می برد و می گوید: من نمک گیرشان هستم.


سمیه قاسمی سه شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۹:۰۰

روشنفکران خودساخته آنچه را که طبیعت به دیگر نویسندگان نازپرورده ارزانی داشته است به بهای جوانی شان به دست می آورند. آستین ها را بالا بزن و داستانی درباره پسر سرفی بنویس، فروشنده اخراجی، دکانکی تنگ و ترش، عضو دسته کر، دبیرستان تمام کرده و دانشگاه رفته که با دست بوسی کشیش ها تایید و تمجید عقیده دیگران و شکر لقمه ای نان بزرگ شده است.


سارا قاسمی پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۲:۰۰

«کتاب اصفهان» شامل داستان های کوتاه جمعی از نویسندگان و داستان نویسان کشور درباره شهر اصفهان به تازگی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب چهل و نهمین مجموعه داستان ایرانی و اولین عنوان از مجموعه «داستان شهر» است.


سمیه قاسمی دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ - ۰۲:۰۰

داشتم از گرما می مُردم. به راننده گفتم دارم از گرما می میرم.راننده كه پیر بود گفت: «این گرما كسی رو نمیكشه.» گفتم: «جالبه ها، الان داریم از گرما كباب می شیم، شش ماه دیگه از سرما سگ لرز می زنیم.»



شارژ سریع موبایل