وقتی در دعوایی بخواهیم کسی را وادار کنیم که در مقابل حرفهای درشت و تند و تیز طرف مقابلش، خویشتنداری کند، میگوییم: «آسیاب باش، درشت بگیر و نرم پس بده.«
هر نگاه بستگی به احساسی که در آن نهفته است، سنگینی خاص خودش را داردو نگاهی که گرمای عشق در آن نهفته باشد، بدون آن که احساس کنی، تنت را می سوزاند.
پیرمرد سالخورده و متمولی در بستر بیماری افتاد. روزی تک فرزند پسر خود را بر بالینش خواست و به او گفت: دیگر عمر زیادی از من باقی نمانده است. من میخواهم علاوه بر تمام دارایی و ثروتم، تنها دوست خود را برای تو به یادگار گذارم.
مجموعه داستان «صد میدان» نوشتهی یوریک کریممسیحی با زیرعنوان صد قصه از میدانهای صدگانهی نارمک، به همت نشر هرمس چاپ و منتشر شده است. داستانهای این مجموعه بر اساس میدانهای صدگانهی نارمک، نامگذاری شدهاند. در پشت جلد از زبان مولف درج شده است: «نارمک تهران صد میدان دارد و هر میدان آن بیشمار قصه. من در این مجموعه از هر میدان آن یک قصه گفتهام.»
در زندگی، با مسائل و مشکلات متعددی روبرو شده ام. در این بین، چیزهای زیادی یاد گرفتم که از جمله آنها پاسخ به همین سوال است.
روزی بزرگان ایرانی و موبدان زرتشتی از کوروش بزرگ خواستندکه برای ایران زمین دعای خیر کند.
این داستان درباره پسر بچه لاغر اندمی است که عاشق فوتبال بود.