یکی بود یکی نبود، مرد فقیر و بیچاره ای بود که به هر کار دست می زد بد می آورد و موفق نمی شد. مرد بیچاره روز به روز فقیرتر و بدبخت تر می شد و کاری از دستش ساخته نبود. یک روز دوست قدیمی اش به سراغش آمد.
معمولا وقتی که آدم دست و بالش باز است، و معمول چیزهایی که خود و یا خانوادهاش میخواهد میتواند تهیه کند، بخشش راحت تر بوده و زندگی سختی خاصی برای تحمل ندارد، بلکه زمانی که دستش خالی و توان تهیه آنچه لازمه زندگیست وجود ندارد، روشن میشود که شخص چقدر آدم صبور و با خدایی است.
موضوعات داغ