قرعه اگر خوب بیفتد، خیلیها ممکن است به فینال برسند! منظور اینکه به قول آن کارشناس معروف «فوتبال عین زندگی است» و اینطوری اگر به قضیه نگاه کنی، قرعه اگر خوب بیفتد، خیلیها شاید به فینال برسند.
اصلا چرا این همه «تیکی تاکا» برای رساندن منظور؟ اینکه چه اتفاقاتی در زندگی شما رخ بدهد، چه کسانی سر راهتان قرار بگیرند و... میتواند تعیینکننده باشد در موفقیت و شکست شما.
ایده این مدلی نگاه کردن به فوتبال و اصطلاحهای رایج در این ورزش از آنجا آمد که دیدم خیلیها شیفته فوتبال هستند و حتی برای رساندن منظورشان به دیگران از فوتبال مثال میآورند. دایرهالمعارف استفاده از اصطلاحات فوتبالی در زندگی روزمره.
پاس پشت دفاع:
به فرصتی مناسب گفته میشود که روزگار یا کسی در اختیار آدم میگذارد. (موقعیت خوب در زندگی)
به داوری باختیم:
توجیه ناکامی در انجام یک کار. شکست در یک رقابت. ارجاع دادن ناتوانی های شخصی به عوامل بیرونی.
موقعیت تک به تک:
فرصتی استثنایی که در اختیار آدمها قرار میگیرد که بتوانند به هدف برسند.
تک به تک را گل نکرد یا نمیکند:
کسی که قدر موقعیت مناسبی را نمیداند و آن را به هدر میدهد.
پاس گل:
همکاری دو یا چند نفره که باعث میشود یک نفر خودش یا مجموعهای را به خواسته موردنظر برساند.
هافبک دفاعی:
حامی، پشتیبان، فدایی! در کارهای گروهی، رئیس این عنوان را به شخصی میدهد که نقش حافظ منافع او را بازی میکند.
مسی:
طرف مسی است! بی نظیر بودن، خارقالعاده بودن کسی. هم نشانه سرآمد بودن کسی در حوزه کاری خود است و هم در توصیف ویژگیهای ظاهری به کار میرود.
مهاجم هدف:
آدم شاخص. کسی که مورد توجه است؛ هم به کسی گفته میشود که گروهی پشت سرش حضور دارند و برای رسیدن به هدف خاصی روی او حساب میکنند و هم به کسی گفته میشود که عدهای از بیرون به او توجهی خاص دارند (او – مرد/زن- یک مهاجم هدف است).
محوطه جریمه:
احساس خطر! نزدیک شدن کسی یا ماجرایی به مرحلهای که میتواند باعث اتفاقی تلخ شود.
تکل از پشت:
نابود کردن کسی یا جریانی با شدت عمل قابل توجه.
دریبل زن:
رند. کسی که میتواند با تواناییهای شخصی، خودش را از تنگنا بیرون بکشد. توانایی فرار کردن از دست منتقدان یا مخالفان.
مهاجم کاذب:
کسی که در طراحی شما برای کسی یا کاری، دور از چشم است اما در زدن ضربه نهایی نقش کلیدی را بازی میکند.
دفاع آخر:
قلدر، خشک، خشن، سختگیر، انعطافناپذیر، زبان نفهم! کسی که برای رسیدن به هدف باید از او عبور کنید (یا او را توجیه کنید) ولی این کار بسیار دشوار است.
سرمربی:
رئیس. کسی که سردسته است که با تقسیم وظایف میان اعضای گروه کاری را پیش می برد. شخص مورد قبول و احترام تمام اطرافیان در یک کار یا جریان. دستوردهنده.
لیست مازاد:
افرادی که در دوستی یا کار دیگر به درد شما نمیخورند. کنار گذاشتن آدمهای ناکارآمد.
خورد به دیرك دروازه:
زمانی که به کسی سلام میکنید و او متوجه نمیشود.
هیچکس برای ما توپ را نزد تو اوت:
اصطلاحی است مترادف با «بیمعرفتی» اطرافیان. به این مفهوم که کسی در زندگی هوای ما را نداشت و وقتی حال و روزمان خوب نبود كسی به دادمان نرسید. گلایه از روند زندگی.
هافبک بازیساز:
آدم به اصطلاح آچار فرانسه، کسی که میتواند به خوبی کارها را مدیریت کند و دیگران را به هدفشان برساند.
گل به خودی:
طرف گل به خودی زد؛ انجام کاری که به خود یا دوستان لطمه بزند (خودزنی، دوستی خاله خرسه!).
در حد بوندس لیگا:
نشانه کیفیت چیزی یا کاری یا کسی. (اصطلاح لالیگا و در حد تیم ملی هم استفاده میشود).
بازیکن لیگ یکی:
کسی که خوب است اما نه در حد لیگ برتر!
ذخیره طلایی:
دوستی که به شکل مستقیم در کار و کاسبی یا زندگی شما نقشی ندارد اما هربار که لازم باشد وارد بازی میشود و مشکلات شما را برطرف میکند.
بازیکن خارجی:
اضافه کردن کسی به مجموعه کاری، خارج از دایره دوستان یا روابط و کانالهای همیشگی. وارد کردن چهرهای جدید در یک مجموعه کاری، بدون هیچ آشنایی مستقیم یا غیرمستقیم قبلی.
پدیده:
کسی که فراتر از تصورات شما در کاری میدرخشد. این عبارت البته معنی منفی هم دارد؛ کسی که اقدام به کارهایی عجیب و غریب میکند و رفتاری غیرقابل پیشبینی دارد.
زیرطاق! زد زیرطاق یا زدم زیرطاق:
کسی که از پاسِ پشت دفاع، موقعیت تک به تک یا پاس گل (رجوع شود به معانی این عبارتها) به خوبی استفاده کرده و گلی به یادماندنی به ثمر میرساند.
آفساید:
طرف در آفساید است. دماغش در آفساید است. عبارتی است قدیمی که بیانگر اینکاره نبودن کسی در موقعیتی خاص یا ناجور بودن عضوی از اندام یک شخص یا مناسب نبودن کسی برای کاری خاص است.
بازیکن لیگ برتری:
آدم شاخص، کسی که داشتنش با ارزش است.
این بازی بیشتر از 3 امتیاز دارد!
موفقیتی بزرگ در روابط شخصی یا کاری.
کارت زرد دوم:
کسی که یکبار بابت انجام کاری اخطار دریافت کرده و با تکرار آن از رابطه شخصی یا کاری کنار گذاشته میشود.
بازی خراب کن:
بازیکن تخریبی. کسی که همیشه نه توی کار میآورد. غرغروی جمع! ضدحال! کوفتکنندهخوشیها!
کارت قرمز مستقیم!
رفتاری آن چنان بد و غیرقابل گذشت که مستحق کنار گذاشتن آنی کسی شود.
کار تیمی:
اصطلاحی برای همکاری چند نفره در روابط شخصی یا کاری (کار تیمی خوب / افراد ناموفق در کار تیمی).
آبراموویچ!
شخص پولدار. حامی ثروتمند. کسی که پیدا شدن سروکلهاش در زندگی شما، میتواند باعث پیشرفت و انجام کارهایی شود که نیاز به سرمایه دارد. (هدایتی و اخیرا بابک زنجانی هم به کار میرود!) (کاربرد: کاش یک آبراموویچ در زندگی من پیدا میشد!).
بازی مستقیم:
لحظاتی که شما امیدتان را برای رسیدن به هدف موردنظر از دست دادهاید و بدون ترس از سنگینتر شدن شکست دست به هرکاری میزنید، بلکه از باخت جلوگیری کنید.
یک و دو:
درک متقابل، همکاری دونفره و موثر در کار یا دوستی.
زوج رؤیایی:
ازدواج/دوستی/همکاری. کنار هم قرار گرفتن دو شخص که نتیجهای ایدهآل در پی داشته باشد (رابطهای دونفره که به عنوان رابطهای ایدهآل مثال زدنی باشد).
تبانی!
وارد مذاکره شدن با کسی یا اشخاصی برای برنده شدن در یک رقابت (روابط شخصی/کاری) خارج از روند معمول.
بازیکن دوپینگی:
افراد وابسته به قرص یا دارو یا هرچیز که بدون این موارد کارایی خود (روانشناختی، اخلاقی، جسمی) را از دست میدهند. فرد معتاد!
کفشها را آویختن
پایان کار. بیرون آمدن از یک حوزه کاری یا کنار گذاشتن یک عادت شخصی. بازنشستگی. پایان.
این بازی برگشت دارد!:
کنایه از جبران یک شکست در کاری یا در یک رابطه شخصی، در فرصت بعدی.
گروه مرگ!
قرار گرفتن در جمع کسانی که کنار آمدن با آنها دشوار است یا آدمهایی هستند که موفقیت میان آنها بسیار دشوار است (دشوار بودن رسیدن به هدف، در شرایطی که برای رسیدن به این هدف ناچار به همکاری با آدمهای نامناسب هستید).