دانشمندان برای چندین دهه بر روی این موضوع بحث کردهاند که آیا ارتباطی میان پرتوهای کیهانی و پوشش ابری که به نوبه خود موجب بروز تغییراتی در آبوهوا میشود وجود دارد یا نه؟
اکنون دو فیزیکدان جوشناس در انگلستان بر اساس یافتههای خود به این نتیجه رسیدهاند که الکتریسیتهی جو سراسری، ارتفاع پایهی انواع معینی از ابرها را تحت تاثیر قرار میدهد؛ این الکتریسیته توسط پرتوهای کیهانی٬ آبوهوای فضا و النینیو (El Niño) تغییر مییابد.
گیلز هریسون (Giles Harrison) که به همراه مارتن آمبائوم (Maarten Ambaum) این مطالعه را در دانشگاه Reading انجام دادهاند توضیح میدهند:
تاریکی قطبی
با این تصور٬ این دو دانشمند نوع معروفی از ابرها موسوم به «ابرهای لایهیی» را در طول تاریکی قطبی مورد تحقیق قرار دادند؛ تاریکی قطبی به زمانی گفته میشود که بسیاری از اثرات دیگری که در این پدیده دخالت دارند یا کاهش یابند و یا حضور نداشته باشند.
بر اساس اندازهگیریهایی که توسط یک ارتفاعسنج ابری (ceilometer) لیزری در سودانکایلو (Sodankylä) در فنلاند و هالی در قطبجنوب انجام شده٬ به ازای یک درصد افزایش چگالی جریان الکتریکیِ هوای بدون ابر٬ ارتفاع پایهای ابری٬ به طور متوسط چهارمتر افزایش مییابد؛ این یعنی جابجاییهایی حداکثر تا ۲۰۰ متر در روز نیز ممکن است.الکتریسیته جو سراسری از یک چرخه روزانه برخوردار است که حدود ساعت ۳:۰۰ به کمینه مقدار خود و در حدود ساعت ۱۹:۰۰ به وقت گرینویچ – زمانیکه نقاط حساس رعدوبرق همانند آفریقا و آمریکای شمالی٬ در فعالیت بالایی قرار دارند- به اوج خود میرسد.
این فعالیت چرخشی در اوایل قرن بیستم بر روی بُرد یک کشتی که توسط موسسهی کارنیگ (Carnegie) واشنگتن راهاندازی شده بود٬ کشف شد. این تغییرات به منحنی کارنیگ معروف است و یا همان طور که هاریسون به شکل شاعرانهای بیان کرده:«ضربان قلب الکتریکیِ بنیادینِ زمین» است.هاریسون و آمبائوم دریافتند که ارتفاع پایهیی ابرهای لایهیی که آنها به دنبال آن بودند٬ چرخهی مشابه منحنیِ کارنیگ را طی میکند. آنها معتقدند که این اثر ممکن است ناشی از بارگذاری ریزذرات در پایهی ابری باشند که آنها را تشویق میکند تا این دو را به هم ارتباط بدهند.
رعدوبرق و آبوهوای فضا
به گفته ی هاریسون «استنباطی که وجود دارد این است که عواملی همچون رعدوبرق٬ پرتوهای کیهانی و دماهای اقیانوس آرام٬ که شارش جریانهای جو را تحت تاثیر قرار میدهند٬ اثرات دوری بر روی خواص ریزقطرات در ارتفاع ابرها داشته باشند.» «موضوع قابلتوجه و ویژهی دیگری که وجود دارد این است که تغییرات آبوهوای فضایی بتواند سبب تغییر آب وهوا در جو پائینتر شود.»به بیان هاریسون٬ همانطور که در مورد تغییراتی که سریعاً رخ میدهند دیده شده است٬ این نتایج هیچچیزی را در رابطه با اثرات بلندمدت به دست نمیدهد. به گمان او اثبات اینکه این جریانهای الکتریکی ابرها را تحت تاثیر قرار میدهد٬ چشمانداز دیگری را بر روی فرآیندهای جفتشده در داخل جو میگشاید.
آمبائوم میافزاید:«تحقق این امر که ضربان قلب الکتریکی سیاره زمین در تشکیل ابرهای لایهای نقش بازی میکند نشاندهندهی آن است که مدلهای موجود در مورد ابرها و آبوهوا هنوز از چنان مولفههای پتانسیلدار مهمی برخوردار نیست.» «درک چنان عناصر مهمی برای بهبود دقت پیشبینی های آبوهوایمان و پیشگویی تغییرات اقلیمی حیاتی است.»
به دام انداختن و انعکاس انرژی
ابرهای لایهیی در حدود ۴۰ درصد از زمین را میپوشانند، گرما را در شب به دام انداخته اما در طول روز موجب انعکاس تابش خورشیدی میشوند. برخلاف ابرهای صاعقهدار چنین ابرهایی قادر به ایجاد برقرسانیِ قوی از درون خود نیستند.
کار پیشبینی که هاریسون انجام داده بود، روشهای آزمایشگاهی جدیدی را با استفاده از بالنهای هوا برای آشکارسازی چگونگی باردار شدن ریزقطرات نزدیک لبههای بالایی و پائینی ابرهای لایهیی- به عنوان نتیجهای از جریانهای شارش یافته در جو- توسعه داده بود.به گفته وی با استفاده از این تکنیکها به شکل نظری نشان داده شده که چگونه بارهای ایجاد شده رفتار ریزقطرات ابر را تحت تاثیر قرار میدهند. اثبات ضربان قلب الکتریکی زمین در ابرهای قطبی٬ گام جلوتری در نشان دادن این بود که آیا ریزقطرات واقعاً با گردش این جریانها تحت تاثیر قرار میگیرند یا نه.