سرکشی، رهایی، نجابت، قدرت، اندوه و چندین واژهی دیگر را میتوان با خلق تصویر یا مجسمهی یک اسب به نمایش گذاشت. این که چرا این حیوان چهارپا را نماد بسیاری از احساسات و صفات انسانی میدانند، مشخص نیست اما اسبها در طول تاریخ بارها و بارها سوژهی خلق آثار هنری شدهاند.
در گزارش پیشرو به 10 اثر نقاشی و مجسمه معروف که اسب سوژهی اصلیشان بوده پرداخته میشود:
1- «سپید درخشان شب» اثری از «هان گان»
هان گان که از بهترین نقاشان سلسله «تانک» چین بود، اغلب به اصطبل سلطنتی سر میزد و ظرافت حرکات و عضلات حیوانات را مد نظر قرار میداد. این نقاش برجسته در مشهورترین اثرش «سفید درخشان شب»، اسب محبوب پادشاه «ژوانزونگ» چینی را در حالی که سعی دارد روی پاهای عقبش بلند شود و پرانرژی میغرد، به تصویر کشیده است.
2- «شوالیه، مرگ و شیطان» اثری از «آلبرشت دورر»
تصویر گوتیگ دورر، نقاش و حکاک بزرگ آلمانی شوالیهای مسیحی را در یک سو و ماری به عنوان نمادی از مرگ و تجسمی از شیطان را در سمت دیگر این حکاکی نشان میدهد. مرکب شوالیه همچون سوارش قبراق و سرحال است، در حالی که اسب مرگ، شکسته و بیحال است و سرش به زمین میساید.
3- «اسبهای مارلی» اثری از «گیلوم کوستو»
پادشاه لویی چهاردهم بود که دستور ساخت این دو مجسمهی باشکوه مرمرین را صادر کرد. این مجسمهها که رامکنندگان اسبهای وحشی را سوژه قرار دادهاند، اکنون در موزهی «لوور» پاریس نگهداری میشوند. برخلاف هنرمندان پیشین، کوستو در نمایش اسبها به اشارات اسطورهای و استعاری نپرداخته، بلکه درگیری رامکنندگان با این اسبهای وحشی را در تمرکز بر عضلات و ماهیچههای حیوانات به تصویر کشیده است.
4 - «Whistlejacket» اثری از «جورج استابز»
استابز که از چیرهدستترین نقاشان اسب به شمار میرود، کشیدن آناتومی این حیوانات را با تمرکز بر اجساد اسبهایی که کشته و تشریح کرده بود، فراگرفت. اما خوشبختانه «ویسلجکت» چنین سرنوشتی نداشت، بلکه یکی از قویترین اسبهای مسابقه بود که با اثر استابز برای همیشه جاودانه شد. جورج استابز نقاش جانوران اهل انگلیس قرن هجدهم بود که به «نقاش اسبها» معروف شده بود.
5- «ناپلئون در حال عبور از آلپ» اثری از «ژاک لویی دیوید»
هیچکس تصور هم نمیکرد تنها چند سال پس از خلق تصویر ناپلئون بر بوم دیوید، بزرگترین امپراطور فرانسه به دستور پادشاه لویی شانزدهم به زندان بیفتد و سالهای پایانی عمرش را در تبعید سپری کند. بناپارت از دیوید خواست وی را با چهرهای آرام روی زین اسبی سرکش و جسور تصویر کند. مرکب آشفتهی ناپلئون بناپارت هم جزو اسبهای فراموشناشدنی دنیای هنرهای تجسمی به حساب میآید.
6- «مسابقات لانگچمپ» اثری از «ادوار مانه»
در مقایسه با «ادگار دگاس»، شاید مانه اسبهای کمتری را در نقاشیهایش رام کرده باشد، اما او با تصویر مدرنی که از مسابقات اسبدوانی پاریس خلق کرد به طبقهی نوظهور اجتماع که همان بورژوای تجملپسند بود، توجه نشان داد. بینندهی تابلوی «مسابقات لانگچمپ» روبروی خط پایان مسابقه قرار میگیرد و اسبهایی را پوشیده در غباری قهوهایرنگ تماشا میکند.
7- «اسب در حال حرکت» اثری از «ادوارد مویبریج»
مویبریج که از پیشگامان عکاسی اولیه به حساب میآید، از چند دوربین استفاده کرد تا بتواند ۱۲ عکس در کمتر از ثانیه بگیرد و به این ترتیب برای نخستینبار یک اسلاید نواری فیلم درست کرد. او تصویری فیلممانند از اسبی به نام «سالی گاردنر» را در حال دویدن خلق کرد.
داستان خلق این شاهکار هنری که به پیدایش هنر فیلمسازی منجر شد، نیز درخور توجه است؛ در سال ۱۸۷۸، لئونارد استنفورد، فرماندار سابق کالیفرنیا ماموریتی به ادوارد مویبریج داد تا یک نظریه را ثابت کند: اسب در حال چهارنعل رفتن، هر چهار پایش را از سطح زمین جدا میکند. وی نیز با خالق این شاهکار خدمتی بیمثال را به دنیای سینما عرضه کرد.
8 - «اسبهای بزرگ آبی» اثری از «فرانتس مارک»
مارک، نقاش آلمانی که علاقهی وافری به این موجودات نجیب داشت در کنار «واسیلی کاندینسکی» از بنیانگذاران سبک «Blue Rider» بود. اعضای این جنبش روی فرمهای آبستره و رنگهای پر که به زعم خودشان نقشی معنوی در اثر داشت، تمرکز داشتند. مارک بیشتر از به تصویر کشیدن آناتومی اسبها، به نشان دادن طبیعت این حیوانات اهمیت میداد. وی معتقد بود نقاشی حیوانات، بهتر از انسانها حسی خدایی را نمایان میکند.
9- «Two-Tone» اثری از «سوزان روتنبرگ»
دههها پس از حکمفرمایی سبک آبستره بر هنر آمریکایی، روتنبرگ نقاشی آوانگارد را با خلق مجموعهای از آثار که اسبها را در زمینهای وسیع، خالی و رنگی نشان میداد، دوباره زنده کرد. اسب برای او بیشتر یک نشانه است تا یک تصویر، اسب در آثار او چهارپایی سهبعدی است که به مجموعهای دوبعدی و ساده از خطوط بدل شده است.
10- «k36» (اسب سیاه) اثری از «برلیند دو بروکر»
«اسب سیاه» مجسمهای به یادماندنی از دو بروکر است که در دوسالانهی اخیر ونیز نمایندهی هنر کشور بلژیک بود. این اثر که از جنس پلییورتن با روکش پوست اسب است، فضایی بین رئال و سورئال را رودروی مخاطب خلق میکند. برلیند معمول از موادی استفاده میکند که از حیوانات مرده به دست آمدهاند. مخلوقات او بدون چشم، لب و نشانهای از جنسیت، به اندامی از جنس گوشت بدل میشوند که یادآور هنر هلندی قرنها پیش است.