هنر و سیاست در طولِ تاریخِ ایران زمین ، همواره در کنار هم مشاهده می شدند و حاکمانی که در جنگ ها و کشورگشایی ها ملزم به اِعمال خشونت و خونریزی های گسترده ای می شدند ، دارای ابعاد شخصیتی هنری و هنردوستی نیز بوده اند.
سیاست (Policy) و هنر (Art) دو مقوله ی خاص با ابعادی گسترده می باشند که در دوران مدرن ، ارتباط وسیعی با یکدیگر پیدا کرده اند ، البته در دوران تاریخی پیش از مدرنیته یعنی ؛ قرون وسطای مسیحی و دوران اسلامی ، سیاست تا بدین حد درگیر هنر و فرهنگ نبود اما فارغ از آن هم مشاهده نشده است.
در این راستا "ژاک رانسیر" (فیلسوف فرانسوی) یکی از نظریه پردازانی است که سعی برآن دارد تا دو حوزه سیاست و هنر را به هم پیوند دهد. رانسیر منکر خشونت در حکومت حکام گذشته نبود اما ارتباط هنر و حکمرانان را در طول تاریخ مطالعه کرده بود. وی برای اثبات نظریه خود به بررسی و واکاوی هزاران اثر (آثاری در زمینه ی هنر و سیاست در طول تاریخ) از گذشتانِ کشورهای مختلف پرداخت و در نهایت این ارتباط را به صورت مستند و مستدل به ثبت رساند.
هنر و سیاست در ایران
هنر و سیاست در طول تاریخ ایران باهم آمیخته بوده ، حال آن که نباید از خشونت های خاص کشورگشایانه ی پادشاهان صرف نظر کرد.
مهدِ تمدن ، ایران عزیز نیز از روند قرابت هنر و حکمرانی ، مستثنا نبود به طوری که اولین تصاویر از تهران قدیم با دستان ناصرالدین شاه قاجار و دوربین عکاسی که شخص او از فرنگ همراه خود به ایران آورده بود گرفته شده ؛ عکس های با هدف واگویی زندگی مردم ایران ، بناها ، زندان ها ، شکارگاه ها
البته ماجرا آنجا جالب می شود که بفهمیم خود ناصرالدین شاه عکس ها را ظاهر و به چاپ می رسانده، زیرا در دوران پادشاهی شاهان ایرانی ، حتی برای انجام کوچکترین امور شخصی نیز از خدمه استفاده می کردند.
اکثر عکس هایی که ناصرالدین شاه از زندانیان سیاسی آن زمان گرفته بود ، هم اکنون در آلبوم خانه کاخ موزه گلستان نگهداری می شود و جمله "خودمان انداختیم" در کنار آنها دیده می شود.
از ایران زمین همواره در طول تاریخ و بین اقوام مختلف ، تحت عنوان مهدِ تمدن ، هنر و فرهنگ یاد شده است. تمدنی اصیل و هنری ژرف. و این روند تنها به مردم و هنرمندان خاص منسوب نبوده زیرا کشور ما پادشاهان هنرمند نیز فراوان داشته ایم.
حائز اهمیت آن است که هنر و سیاست در طول تاریخ ایران باهم آمیخته بوده ، حال آن که نباید از خشونت های خاص کشورگشایانه ی پادشاهان صرف نظر کرد.
ماجرا به اینجا ختم نمی شود ، کمی دورتر می رویم ، به حدود 900 سال قبل تر از ناصرالدین شاه قاجار ؛ یعنی زمان شاه طهماسب صفوی اول ، پادشاهی صاحب کمال و هنردوست بود که خود نیز در خوشنویسی و نقاشی دستی توانا داشت. وی شاگرد استاد سلطان محمد مصور (نقاش بنام زمان صفوی) بوده است.
"قاضی احمد منشی" (مورخ دوره صفوی) در کتاب گلستانِ هنر، از هنر تصویرسازی شاه طهماسب به طور مفصل یاد کرده است ، اما اثر چندان ممتازی از وی مشاهده نمی شود و تنها تصویر رقم دارِ (امضا شده) به جامانده از او تصویر مجلس بزمی است که در موزه توپ قاپو سرای ترکیه زینت بخش مرقع بهرام میرزا (خوشنویس سبک نستعلیق) می باشد.
زمان شاه طهماسب صفوی اول ، پادشاهی صاحب کمال و هنردوست بود که خود نیز در خوشنویسی و نقاشی دستی توانا داشت
علاوه بر ناصرالدین شاه و شاه طهماسب صفوی یکم ، شاه عباس اول (عباس میرزا) معروف شاه عباس کبیر به هنر علاقه ی وافری داشت و با آنکه خود دستی در هنر نداشت اما برای آثار هنری از جمله : معماری ، موسیقی ، نقاشی و شعر اهمیت واژه ای قائل بود و میدان نقش جهان ، عالی قاپو ، بخش هایی از عمارت چهل ستون، چهارباغ و پل های خواجو و سی وسه پل از آثار به جای مانده از دوران سلطنت وی می باشند.
کلام آخر
از آنچه گفته شد در می یابیم که هنر و سیاست در طولِ تاریخِ ایران زمین ، همواره در کنار هم مشاهده می شدند و حاکمانی که در جنگ ها و کشورگشایی ها ملزم به اِعمال خشونت و خونریزی های گسترده ای می شدند ، دارای ابعاد شخصیتی هنری و هنردوستی نیز بوده اند و این دو ، به گواه مورخان منافاتی با یکدیگر نداشته اند. از این رو ، علاقه به هنر نه تنها بین حاکمان کشورِ هنر دوست ایران زمین مشهود بوده بلکه با تورق تاریخ گذشتگان مبرهن می گردد که این روند در کشور ما ، بیش از دیگر کشورها رواج داشته است.