شمس لنگرودی شاعر و پژوهشگر ادبیات معاصر است و علاوه بر کتابهای شعر، دو رمان «رژه بر خاک پوک» و «آنها که به خانهٔ من آمدند» را در کارنامه آثار خود دارد.
زندگینامه شمس لنگرودی
محمدتقی جواهری گیلانی معروف به محمد شمس لنگرودی شاعر و پژوهشگر معاصر ایرانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران ، در ۲۶ آبان ۱۳۲۹ در محلۀ آسید عبدالله لنگرود به دنیا آمد. شمس لنگرودی در خانوادهای مذهبی بزرگ شد. پدرش، آیتالله جعفر شمس لنگرودی ، از روحانیان لنگرود بود که مدت ۲۵ سال امام جمعه لنگرود بود.
محمد شمس لنگرودی در سال 1336 وارد دبستان کورش در سبزه میدان لنگرود شد و در سال 1342 هم در همان شهر، وارد دبیرستان امیر کبیر شد. شمس لنگرودی سال بعد از آن ( 1343 ) به دبیرستان ملی محمدیه رفت. در سال 1346 در دبیرستان خیام برای تحصیل در رشته ریاضی، ثبت نام کرد و در سال 1348 موفق به دریافت دیپلم در این رشته شد.
شمس لنگرودی پس از گرفتن دیپلم ریاضی، به مدرسه عالی بازرگانی رشت رفت و در سال 1353 مدرک لیسانس خود را در رشته اقتصاد از این دانشگاه گرفت. شمس لنگرودی از سال 1352 در مدارس رشت، ادبیات فارسی تدریس می کرد.
شمس لنگرودی در سال 1353 به مدت 1 سال به تهران آمد و در آن جا به تدریس ادبیات فارسی در دبیرستان خوارزمی تهران پرداخت. پس از آن دوباره به رشت بازگشت و در اداره ی کل کشاورزی رشت با سمت کارشناس اقتصاد کشاورزی، مشغول به کار شد. شمس لنگرودی در سال 1356 برای کار در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به تهران بازگشت. محمد شمس لنگرودی به مدت 2 سال در این کانون فعالیت کرد و سرانجام اخراج شد و دوباره کار تدریس را پیش گرفت.
از سال 1371 سفر های بین کشوری شمس، و سخنرانی های وی در سراسر دنیا آغاز شدند. در حال حاضر محمد شمس لنگرودی سال هاست که در مؤسسه رخداد تازه تدریس میکند.
زندگی مشترک شمس لنگرودی
محمد شمس لنگرودی در سال 1358 با فرزانه داوری ازدواج کرد. حاصل این ازدواج ، الیانا است که در سال 1367 متولد شد.
شمس لنگرودی در زندان:
محمد شمس لنگرودی در جوانی به چپ مذهبی گرایش یافت. اما هیچگاه مبارز سیاسی فعالی نشد. با انتشار «جنگ بیداران » به همراه رضا علامه زاده، نسیم خاکسار، بتول عزیزپور، فریدون فریاد، امیرحسن چهل تن و... در سال 1360، و پس از آن انتشار نمایش نامه « قانون » در آن، در سال 1361 به اتهام فعالیت سیاسی به زندان اوین افتاد.
پدر محمد شمس لنگرودی توانست او را پس از حدود یک سال از زندان نجات دهد. زندان شمس لنگرودی را متحول کرد و عقیده دارد که زندان برای او مثل زخمی زیر پایش بوده که زیر و بم زندگی را به او آموختهاند. در «قصیده لبخند چاک چاک » شاعر از درون زندان به زندگی نگاه میکند.
آثار شمس لنگرودی:
شمس لنگرودی از سالهای ۵۰ آغاز به سرودن شعر کرد. اولین اشعار محمد شمس لنگرودی در مجلات زن روز، تهران مصور، جوانان، فردوسی و ... چاپ شدند.
اما نام شمس لنگرودی از سال ۱۳۶۵ بر سر زبانها افتاد که شعر بلند « خاکستر و بانو » منتشر شد. این شعری است که از زبان مادری درباره فرزند شهیدش سخن میگوید و اشک هر خوانندهای را در میآورد. "حدیث نفس زنی است که باخاکستر پسرش حرف میزند. زنی که نمیتواند باور کند پسرش را کشتهاند.
مجموعه شعرهای شمس لنگرودی:
♦ رفتار تشنگی (1355)
♦ در مهتابی دنیا (1363)
♦ خاکستر و بانو (1365)
♦ جشن ناپیدا (1367)
♦ قصیده لبخند چاک چاک (1369)
♦ نتهایی برای بلبل چوبی (1379)
♦ پنجاه و سه ترانه عاشقانه (1383)
♦ باغبان جهنم (1383)
♦ ملاح خیابانها(861386)
♦ لبخوانیهای قزلآلای من (1389)
♦ رسم کردن دستهای تو (1389)
♦ از جان گذشته به مقصود میرسد
♦ میمیرم به جرم آنکه هنوز زنده بودم(1389)
♦ تعادل روز بر انگشتم
مجموعه اشعار انتشارات نگاه شمس لنگرودی:
* هیچ کس از فردایش با من سخن نگفت گزیده شعرها با انتخاب و مقدمه آزاده کاظمی.
* ۲۲ مرثیه در تیر ماه؛ شامل اشعاری مرتبط با رویدادهای پس از انتخابات ۱۳۸۸.
* مرا ببخش خیابان بلندم گزیده شعرها با انتخاب غلامرضا بروسان.
* لب خوانیهای قزل آلای من انتشارات آهنگ دیگر.
* رسم کردن دستهای تو انتشارات آهنگ دیگر.
* می میرم به جرم آن که هنوز زنده بودم نشر چشمه.
* چوپانی سایهها گزیده شعرها با انتخاب کریم رجب زاده.
* شب نقاب عمومی است انتشارات نگاه.
رمان های شمس لنگرودی:
- رژه بر خاک پوک.
- آنها که به خانهٔ من آمدند.
قصه های کودکانه شمس لنگرودی:
- شبی که مریم گم شد
- رومی و بومی
اشعار کوتاهی از شمس لنگرودی:
«تو خواهی آمد اثر شمس لنگرودی»
امشب
دریاها سیاه اند
باد زمزمه گر
سیاه است
پرنده و گیلاس ها
سیاه اند
دل من روشن است
تو خواهی آمد.
**********************************************
«نوروز منی تو»
نوروز منی تو
با جان نو خریده به دیدارت می دوم
شکوفه های توام من
به شور میوه شدن
در هوای تو پر می کشم.
**********************************************
«امشب»
امشب
دریاها سیاه اند
باد زمزمه گر سیاه است
پرنده و گیلاس ها سیاه اند
دل من روشن است
تو خواهی آمد
**********************************************
«من اگر نباشم»
غمگین مشو عزیز دلم
مثل هوا در کنار توام
نه جای کسی را تنگ می کنم
نه کسی مرا می بیند
نه صدایم را می شنود
دوری مکن
تو نخواهی بود
من اگر نباشم.
**********************************************
«دوستت دارم»
دوستت دارم
و پنهان کردن آسمان
پشت میله های قفس
آسان نیست.
آن چه که پنهان می ماند خون است
خون است و عسل
که به نیش زنبوری
آشکار می شود.
دوستت دارم
و نقشه ایی از بهشت را می بینم
دورادور
با دو نهر از عسل
که کشان کشان
خود را به خانه من می رسانند.