شاید شما هم این روزها در اطرافتان با اخبار ناخوشایندی درباره مرگ نابهنگام جوانان یا قهرمانان رشتههای مختلف ورزشی به دلیل سكته قلبی روبهرو شده باشید. جوانانی كه لب به دخانیات نمیزدند و البته حتی آمپول یا مكمل مجاز یا غیرمجازی هم مصرف نكرده بودند، اما ناگهان سكته میكنند. این قهرمانان بدون هیچ سابقه بیماری یا مصرف موادی ناگهان فوت میكنند و اطرافیان خود را در بهت و حیرتی عمیق فرو میبرند.
در پروندههایی كه برای این افراد در پزشكی قانونی تشكیل میشود هم نمیتوان تشخیص داد دلیل سكته قلبی چه بوده است، زیرا پای هیچ دارو و مكملی وسط نیست. قاتل این جوانان مادهای است كه با ترشح طبیعی و طولانیمدت در خون ورزشكاران حرفهای و افرادی كه عادت به خطر كردن دارند در نهایت باعث سكته قلبی و مرگ آنها میشود.
در ادامه نوشت: تپش قلبش هی بالا و بالاتر میرود، عرق سردی روی صورتش مینشیند، نفسهایش به شماره میافتد، جوری كه انگار میخواهد خفه شود. اگر چند ساعت در این حالت باقی بماند احتمال سكته كردنش به هزار میرسد، اما این حالتها برایش خوشایند است. آنقدر خوشایند كه دوست دارد به هر دری بزند و هر كاری بكند تا هر روز این حال برایش تكرار شود. میگوید به ترشح آدرنالین معتادم! زندگی برایم مثل یك معتاد فقط شامل صحنههای تكراری و خستهكننده است مگر اینكه موقعیتی پیش بیاید كه در آن احساس خطر كنم. این خطر را به جان میخرم و حتی به استقبال آن میروم.
رفتن داخل قفس شیرها
نخستین بار خیلی اتفاقی این موقعیت برایش پیش آمد. ورزشكار بود و از دود و دم متنفر! یك شب كه تا دیر وقت با دوستانش بیدار بوده وقتی میخواسته از منزل دوستش در جایی دور از شهر به خانه برگردد ماشینش خراب شده و وقتی میخواسته پیاده به مسیر ادامه دهد، تحت محاصره و حمله چند سگ ولگرد قرار میگیرد. او برای نخستین بار در این موقعیت احساس میكند انرژیاش به طرز وحشتناكی زیاد شده، به نحوی كه مسافتی چند كیلومتری را ظرف چند دقیقه میدود و خسته هم نمیشود.
وقتی از این موقعیت خلاص میشود میلی در درونش قوت میگیرد تا این حالت برایش تكرار شود تا اینكه به مرور دستش میآید باید خودش را در چه موقعیتهایی قرار دهد كه این احساس برایش ایجاد شود. سقوط از ارتفاع، رفتن داخل قفس شیرها و حتی رانندگی با چشمان بسته! همه این كارها را بارها و بارها به شكلی جنون آمیز تجربه میكند و البته مغز فرد به مرور به دلیل اینكه بدن به ترشح این هورمون عادت میكند برای ترشح مجدد آن فرد را تحت فشار قرار میدهد.
حس پرواز با خودروی شخصی
بدنش مثل دفتر یادگاری است. با انواع و اقسام جای بخیه و جراحت از دوران كودكی تا امروز! یكی از چشمانش را در تصادف رانندگی از دست داده و شنوایی یكی از گوشهایش را هم. او نه جزو اراذل و اوباش است و نه میتوان او را در دسته زورگیرها و شرخرها جای داد. او در خانوادهای مطرح و اسم و رسمدار بزرگ شده و همیشه پول و هر چیزی كه خواسته در اختیارش بوده است با این وجود از كودكی عاشق خطر كردن و به قول خودش شر بوده است. نخستین تجربه اعتیاد به آدرنالین او در سن 13 سالگی و هنگام راندن موتورسیكلت رخ داد. میگوید سعی میكردم با حركات نمایشی در كوچه و خیابان توجه همه را جلب كنم. كل مسیر یك خیابان را تك چرخ میزدم آن هم با چشمان بسته!
بعد از اینكه با موتور حركات نمایشی میكردم احساس هیجان و ترس از زمین خوردن و تصادف باعث لذت زیادی در من میشد مخصوصا وقتی میدیدم میتوانم بر این موقعیت غلبه كنم. دیگر دستم آمده بود چه شرایطی باعث میشود این حس در من ایجاد شود و با تست همه آنها سعی میكردم خودم را بیشتر در این شرایط قرار دهم. او خودش را معتاد آدرنالین میداند و میگوید: وقتی 18 سالم شد رسما معتاد آدرنالین شدم!
آدرنالین هورمونی است كه هنگام ترس و اضطراب شدید در مغز افراد ترشح میشود و من به اینكه چنین اتفاقی در بدنم بیفتد عادت عجیبی پیدا كردم. او میگوید: رانندگی عجیب و غریب و دیوانهوار برای من و دوستانم عادی بود و برای اینكه توانایی هایمان را به رخ هم بكشیم هرچند وقت یك باردور هم جمع میشدیم و تكنیكهایی مانند دستی كشیدن در سرعت بالای 120 یا مو به مو رد كردن و حتی پرواز با ماشین را با هم تمرین میكردیم.
او درباره پرواز با ماشین توضیح میدهد: پلی ابتدای شهرمان بود كه ما اسم آن را سكوی پرواز گذاشته بودیم. با سرعت بالای 180 كیلومتر روی این پل رانندگی میكردیم و این باعث میشد وقتی پل تمام میشود ما بین زمین و آسمان معلق بمانیم و این حس پرواز با ماشین را به ما القا میكرد. او میگوید: در یكی از همین پروازها وقتی 170 كیلومتر سرعت داشتم و دوستم هم كنارم بود وقتی میخواستم فرود بیایم متوجه شدم چند ماشین جلوی راهم هستند و من نمیتوانم از روی آنها رد شوم پس وقتی فرمان را كج كرده و به درخت برخورد كردم، چون سرعت ماشین بالا بود روی درخت رفته و از بالای تیر چراغ برق رد شده و روی زمین سقوط كردیم.
در این حادثه دوستم فوت كرد و من هم بینایی یكی از چشمانم و شنوایی یكی از گوشهایم را از دست دادم. او با وجود این تجربیات باز هم احساس میكند نمیتواند بدون هیجان زندگی كند و با وجود این اتفاق هنوز هم نمیتواند از خطر دست بكشد. او برای درمان نزد كیومرث شیبانی آمده است. روانپزشكی كه میگوید بیش از معتادان مواد مخدر در چند سال اخیر با بیمارانی مواجه شده است كه به ترشح آدرنالین اعتیاد دارند.
تحریك مصنوعی برای ترشح طبیعی هورمون غلبه بر ترس
یك روانپزشك با بیان اینكه اعتیاد به ترشح آدرنالین در بدن از دیرباز در سراسر دنیا در میان ورزشكاران رزمیكار و برخی افرادی كه كارهای محیرالعقول انجام میدهند، وجود داشته میگوید: نوع جدیدی از اعتیاد كه در اثر دستكاری مصنوعی ترشحات هورمونهای مغزی ایجاد میشود چند سالی است كه بهشدت میان جوانان ایرانی باب شده است. كیومرث شیبانی درباره این بیماری توضیح میدهد: بالا رفتن ضربان قلب حتی در حالتی كه فرد با بالاترین سرعت ممكن بدود بیشتر از 150 ضربه در دقیقه نخواهد بود، با این وجود اگر شما در موقعیتی قرار بگیرید كه بینهایت بترسید در این حالت ممكن است ضربان قلبتان به 180 ضربه در دقیقه هم برسد.
این روانپزشك عنوان میكند: وقتی ضربان قلب به این ریتم بدآهنگ و سریع میزند فعل و انفعالاتی در بدن رخ میدهد كه حتی با تزریق قویترین مواد مخدر هم این حالت ایجاد نمیشود. شیبانی عنوان میكند: بااین وجود برای افرادی كه بدنی آماده دارند و مشكلی به لحاظ جسمانی ندارند این وضعیت نه تنها ناخوشایند نیست بلكه به مرور به یك اعتیاد تبدیل میشود. این روانپزشك درباره آدرنالین توضیح میدهد: در بالای كلیهها غدههای فوق كلیوی قرار گرفتهاند، این غدهها مادهای ترشح میكنند كه آدرنالین نامیده میشود.
آدرنالین برای آمادگی بدن در انجام فعالیتهای شدید یا دفاع از خود ترشح میشود. وقتی كه بسیار هیجان زده باشید، غدههای فوق كلیوی ناگهان مقدار زیادی آدرنالین در خون ترشح میكنند. آدرنالین سبب افزایش شدت ضربان قلب و كارآیی آن میشود. این ماده، رگهای متصل به ماهیچهها را گشاد میكند و علاوه بر آن موجب افرایش غلظت قند در خون میشود. به این طریق است كه بدن خود را با شرایط تطبیق میدهد.
مرگهای خاموش و ظاهرا بیدلیل
این روانپزشك توضیح میدهد: اعتیاد مغزی حالتی است كه در آن شما با مصرف طولانیمدت یك ماده باعث میشوید بدنتان به صورت مصنوعی هورمونهایی را ترشح كند كه در حالت عادی به صورت اتوماتیك آنها را ترشح میكرده است. با قرار گرفتن در موقعیتهای ترسآور باعث میشوید دفعات بعدی مغز خودش این فرمان را صادر نكند و به ترشح هورمون به صورت تحریك مصنوعی عادت كند.
مانند عضلهای كه در اثر كار نكردن فرسوده میشود این دستور طبیعی مغز هم به مرور زمان مختل میشود. او میگوید: علاوه بر این، قرار گرفتن در موقعیتهای خیلی خطرناك و عادت دادن مغز به ترشح دائمی این هورمون درست مانند این است كه شما آمپول وریدی آدرنالین را هر روز به بدنتان تزریق كنید. این در نهایت باعث میشود سطح قند خون به دلیل ترشح دائمی این هورمون بالا و بالاتر برود و در نهایت در حالتی عادی و بدون رخداد خاص یا مصرف دارو فرد ناگهان سكته قلبی میكند. شیبانی میگوید: مرگهای خاموش و ظاهرا بیدلیلی كه این روزها در برخی جوانان شاهد آن هستیم به همین علت است.