بهاء الدین محمد عاملی مشهور به شیخ بهایی از دانشمندان بنام عهد شاه عباس صفوی است. وی در سال ۹۵۳ هجری قمری در بعلبک متولد شد.
وی تألیفاتی به فارسی و عربی دارد که مجموعهٔ آنها به ۸۸ کتاب و رساله بالغ میشود. از آثار او میتوان به کشکول، دیوان غزلیات، جامع عباسی (در فقه)، خلاصةالحساب، تشریح الافلاک و دو مثنوی معروف " نان و حلوا" و "شیر و شکر" اشاره کرد.
وی در سال ۱۰۳۰ هجری قمری در اصفهان دار فانی را وداع گفت. جنازهٔ او را به مشهد انتقال دادند و در مسجد گوهرشاد دفن کردند.
هر که را توفیق حق آمد دلیل
عزلتی بگزید و رست از قال و قیل
عزت اندر عزلت آمد، ای فلان
تو چه خواهی ز اختلاط این و آن؟
پا مکش از دامن عزلت به در
چند گردی چون گدایان در به در؟
گر ز دیو نفس میجویی امان
رو نهان شو! چون پری از مردمان
از حقیقت بر تو نگشاید دری
زین مجازی مردمان تا نگذری
گر تو خواهی عزت دنیا و دین
عزلتی از مردم دنیا گزین
گنج خواهی؟ کنج عزلت کن مقام
واستتر واستخف، عن کل الانام
چون شب قدر از همه مستور شد
لاجرم، از پای تا سر نور شد
اسم اعظم، چون که کس نشناسدش
سروری بر کل اسما باشدش
تا تو نیز از خلق پنهانی همی
لیلةالقدری و اسم اعظمی
رو به عزلت آر، ای فرزانه مرد!
وز جمیع ماسوی الله باش فرد
عزلت آمد گنج مقصود ای حزین!
لیک، گر با زهد و علم آید قرین
عزلت بی«زای» زاهد علت است
ور بود بی«عین» علم، آن زلت است
عزلت بی«عین»، عین زلت است
ور بود بی«زای» اصل علت است
زهد و علم ار مجتمع نبود به هم
کی توان زد در ره عزلت قدم؟
علم چبود؟ از همه پرداختن
جمله را در داو اول باختن
این هوسها از سرت بیرون کند
خوف و خشیت، در دلت افزون کند
«خشیة الله» را نشان علم دان!
«انما یخشی»، تو در قرآن بخوان!
سینه را از علم حق آباد کن
رو حدیث «لو علمتم» یاد کن