سمیه قاسمی چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۳:۰۰

گردشگری ورزشی در چند دهه اخیر رشد فراوانی داشته است و بسیاری از کشورها در این زمینه اقدام به پژوهش، برنامه ریزی، سرمایه گذاری و به ویژه بازاریابی می کنند و از این محل توانسته اند گردشگری را در کشور خود توسعه داده و از فواید زیاد آن در زمینه های اقتصادی بهره برداری کنند.

لذا پژوهش حاضر در نظر داشت با بررسی نظرات مدیران و دست اندرکاران در امر گردشگری و ورزش در ارتباط با بازاریابی گردشگری ورزشی و نیز مرور یافته های حاصل از پژوهش های مختلف انجام شده در زمینه گردشگری ورزشی و تطبیق این یافته ها با شرایط و ویژگی های ایران، راهکارهایی را برای مدیریت بازاریابی گردشگری ارائه دهد.

وقتی استراتژی یک کسب وکار وارد مرحله توسعه می شود و متولیان آن سعی در افزایش مشتری و بسط یا کشف بازارهای جدید دارند، تمامی پارامترهای توسعه بررسی و تحلیل می شود و راه های ایجاد یا ورود به بازارهای جدید مورد مطالعه قرار می گیرد. گاه لازم است از نو بسترسازی شود. گاه ناچاریم تغییراتی ایجاد و در پاره ای مواقع نیز باید به خلق نیازهای ناشناخته برای مشتریان اقدام کنیم تا با برآورده کردن آنها مشتریانی جدید داشته باشیم.

در سال 1896 که اولین المپیک عصر جدید با تنها 245 ورزشکار و با حضور 15 کشور در آتن برگزار شد و وقتی که هتل ها و اقامتگاه ها در یک بازه زمانی کوتاه با ورزشکاران و علاقه مندانی روبه رو شدند که باید به عنوان توریست از آنها استقبال می شد، بازار جدیدی را پیش روی خود یافتند که می توانست یک معضل مقطعی را تبدیل به یک فرصت دائمی کند. از همان روزها بود که گردشگری ورزشی به مرور زمان موقعیت مهمی در بین انواع گردشگری برای خود دست و پا کرد تا جایی که امروز برخی مسابقات ورزشی همچون جام های جهانی و مسابقات المپیک می تواند کشورها را از خطر ورشکستگی نجات دهد و سود سرشاری را نصیب آنها کند.

به همین منظور، برای دریافت حق میزبانی، تمامی ارکان دولتی و خصوصی یک کشور به تکاپو افتاده و شرایط را برای میزبانی مهیا می کنند. سیاستمداران وارد عمل می شوند و پول ها و فرصت های زیادی برای رسیدن به چنین موقعیتی جابه جا می شود. بخش دیگری از گردشگری ورزشی مربوط به ورزشکاران آماتور یا حرفه ای است که برای ورزش و استفاده از جاذبه های ورزشی سفر می کنند؛ مانند کسانی که برای صعود به هیمالیا، به تبت می روند.

 

گردشگری ورزشی در ایران

اما در ایران، گردشگری ورزشی همچون بسیاری دیگر از انواع گردشگری با مشکلات مختلف دست به گریبان است. اگر گردشگری ورزشی را به دو بخش داخلی و خارجی تقسیم کنیم، بخش داخلی، مربوط به مسابقات و برنامه های ورزشی است که بین تیم های ایرانی اتفاق می افتد و رویدادهای داخلی را شامل می شود و به نظر می رسد که هنوز برنامه جامعی برای این بخش از گردشگری در نظر گرفته نشده است. هر سال تقویم های ورزشی داخلی مملو از رویدادهایی است که می تواند با خود هزاران گردشگر داشته باشد که در این میان اگر تنها ورزش پرطرفدار فوتبال و لیگ برتر فوتبال ایران را بررسی کنیم، در هر هفته هشت مسابقه فوتبال برگزار می شود و هرکدام به طور میانگین سه تا پنج هزار نفر تماشاگر دارد که هرچند معمولا کمتر از بیست و چهار ساعت در مقصد ورزشی اقامت دارند و درآمدهای اقتصادی زیادی ایجاد نمی کنند، اما همگی توریست محسوب می شوند.

در رویدادهایی که گردشگران خارجی از آن دیدن می کنند، شرایط اندکی متفاوت است. این گردشگران اقامت بیشتری خواهند داشت و در عین حال ممکن است انگیزه های دیگری که معمولا در سفرهای توریستی دنبال می شود را نیز درنظر داشته باشند. از این رو است که می توان آنها را به گونه ای هدایت کرد که به مشتریان وفادارتری تبدیل شوند و در برنامه های آتی و به سبب انگیزه های دیگر از شهر مقصد دیدن کنند.

به طور مثال زمانی که تیم ستارگان جهان برای دیدار با ستارگان ایران وارد ایران شدند برنامه ای برای نشان دادن ظرفیت های گردشگری تهران و ایران برای ستاره های بزرگی چون فیگو ، کاناوارو و ..... نداشتیم.  در حالی که با این اتفاق می توانستیم چهره های مطرح شده جهان که خود دارای صفحات مختلفی در شبکه های مجازی هستند را به عنوان سفیر انتخاب کنیم و آنها با انتشار تصاویر زیبای ایران، کشورمان را به عنوان کشوری مناسب برای گردشگری معرفی کنند.

اما نکته اینجا است که چرا کشور ما نمی تواند در خصوص گردشگری ورزشی توسعه مناسبی داشته باشد و از فرصت های موجود استفاده کند؟ به نظر می رسد مشکل اصلی، عدم سرمایه گذاری مناسب است. اگر باز هم ورزش پرطرفدار فوتبال را در نظر بگیریم، نباید توقع داشته باشیم که با وجود تنها چهار ورزشگاه استاندارد، میزبانی مسابقات بزرگی به ایران واگذار شود. عدم دریافت میزبانی مسابقات بزرگ مانع از شناخت ایران به عنوان یک برند در مقاصد ورزشی شده است و فرآیند اجرایی و بازاریابی برای جذب توریست ورزشی را کند و پرهزینه می کند. از طرفی کماکان محدودیت هایی از جهت جذب تماشاگران و استفاده از تمام امکانات قابل استفاده وجود دارد. علاوه بر این عدم وجود یک مدیریت یکپارچه و یک برنامه توسعه ای می تواند مزید بر علت باشد.

هماهنگی لازم بین ارکان مختلف تصمیم گیری و اجرایی وجود ندارد و استراتژی سازمان های متولی ورزش با دست اندرکاران گردشگری همخوان نیست. به همین دلیل است که خدمات مناسبی به میهمانان ورزشی ارائه نمی شود و برنامه مدونی نیز تدارک دیده نشده است. نبود چنین بستری برای توسعه گردشگری ورزشی سبب می شود که گروه های مختلف کسب وکار گردشگری نتوانند برنامه بازاریابی مناسبی را تدوین کنند (همان گونه که مثلا برای جام های جهانی در تمام دنیا تورهایی برگزار می شود) و شرایط را تغییر دهند.

به عنوان نمونه چندی پیش مسابقات بیسبال غرب آسیا در ایران برگزار شد. از آنجایی که این ورزش در ایران چندان شناخته شده نیست، برنامه ای هم برای جذب تماشاگر خارجی آن درنظر گرفته نشده بود و عملا تماشاگری نداشت؛ درحالی که در برخی از کشورهای همسایه بیسبال ورزش بسیار پرطرفداری است و تماشاگران مشتاقی دارد.

در خصوص گردشگران ورزشکار نیز هنوز برنامه مناسبی برای شناساندن موقعیت های ورزشی برای ورزشکاران ترتیب داده نشده است که البته در این بخش، موسسات گردشگری فارغ از سیاست ها و برنامه های کلان، می توانند قدرت مانور بیشتری داشته باشند؛ موسساتی که با چشم انداز جذب این گونه مسافران قادر خواهند بود جاذبه های ورزشی را بیش از پیش شناسایی و در جهت تبلیغ داخلی یا خارجی آنها گام بردارند.



شارژ سریع موبایل