سارا قاسمی جمعه ۶ فروردين ۱۳۹۵ - ۰۳:۰۰

در یک عصر طوفانی همه ی چراغ ها به ناگاه خاموش شدند و چشم هایم به سختی به تاریکی عادت می کرد؛ به این فکر افتادم که به راستی زندگی با کم بینایی چگونه است؟

دنبال کردن صداها و اعتماد به سر انگشتانی که اشیایی را لمس می کنند؛ تجربه ی بی نظیری است نه از این جهت که خوب است یا وحشتناک بلکه حس جدیدی برای من است که این تجربه را نداشته ام.

به هر حال می خواهم بدانم که افراد روشن دل و یا کم بینا چگونه زندگی می کنند  و محیط اطراف برای آنها چه معنا و مفهومی دارد. این مقاله در راستای شناخت محیط پیرامون از دید روشندلانه ی آنهاست.

1- آنها علیرغم نداشتن نوربصر اما نوعی دریافت از محیط دارند.  نداشتن بینایی مساوی با نداشتن دید کامل نیست. در واقع مطابق تعریف سازمان جهانی بهداشت    15/88% از مردم که به معلولیت از ناحیه ی چشم ها دچار هستند، با تاریکی مطلق مواجه اند و یا به اصطلاح نابینا (کور) هستند. بقیه ی این افراد( 84/12%) به درجاتی مختلف از کم بینایی دچارند که شامل کوررنگی، دریافت اندک نور، یا دید حرکت است. بنابراین به طور مطلق صفر و یک یا بهتر است بگوییم نور و تاریکی نیست بلکه درجاتی دارد.

2- آنها بخاطر معلولیت شان خجالت نمی کشند. یعنی نابینایان یا کم بینایان هرگز این کمبود را پایان راه نمی دادند و به عبارت دیگر آن را مانع لذت شان از زندگی تلقی نمی کنند. این گروه از مردم چنان قوی، محکم، و توانا هستند که گاهی برای انسان های دیگر باورپذیر نیست. بنابراین دفعه ی دیگر که با یکی از این افراد بزرگ برخورد کردید و با خودتان گفتید: " طفلک بیچاره ! نابیناست" بهتراست دیدتان را تغییر دهید! و بگویید: "چه انسان توانایی!"

3- آنها در اغلب موارد نیازی به ناظر و کمک ندارند. روشندلان آن قدر داده های محیطی دریافت می کنند که به خوبی از محیط اطرافشان آگاهند. هنگامی که به مکانی جدید وارد می شوند مانند سایر انسان ها به خوبی با آن آشنا می شوند فقط شکل آشنایی آنها با محیط با سایرین متفاوت است. یادمان باشد که آنها بهتر از ما از سایر حس های پنج گانه شان استفاده می کنند. بنابراین اگر نیازی به کمک شما داشته باشند؛ از شما خواهند خواست.

4- با کمک های نابجا ، ناراحت شان می کنید! برخی از کم بینایان اغلب آرزو می کنند که ای کاش با آنها نیز مانند یک فرد عادی رفتار شود تا این که به عنوان فردی متفاوت و با شرایط خاص به آنها نگاه شود. کمک های زیادی و نا به جا گاهی آنها را کوچک می کند. بنابراین اگر خواستید به آنها کمک کنید از آنها بپرسید که آیا نیاز به کمک دارند یا خیر.

5- آنها دارای سوپر حس نیستند. به باور عام، روشندلان دارای حس ششم هستم ؛ اما لازم است بگوییم که این گونه نیست. بلکه نداشتن حس بینایی باعث شده آنها از سایر حواس بهتر بهره برداری کنند و حافظه ی آنها برای ضبط داده های دریافت شده از سایر حواس پرورش یافته است.

6- بهتراست با زبان طبیعی با آنها صحبت کنیم. برخی تصور می کنند  که در هنگام مکالمه با روشندلان نباید از واژه هایی مانند : ببین! نگاه کن! دیدی ؟؟! استفاده کرد. درحالی که این گونه نیست. آنها از شنیدن چنین کلماتی ناراحت نمی شوند؛ اجازه دهید آنها در تجربه ی دیدن شما به شیوه ی خودشان شریک باشند.

7- روشندلان مانند سایرین با محیط اطراف شان درگیر می شوند. آنها به کنسرت می روند؛ علاقمندند به سینما بروند و می روند و دوست دارند رستوران جدیدی را تجربه کنند. بنابراین آنها هم تحت تأثیر محیط قرار می گیرند از آن لذت می برند و یا ناراحت می شوند.

8- آنها هم رویا دارند. تجربه ی خواب روشندلان به همان شکلی است که زندگی جاری آنها روی می دهد؛ ترکیبی قوی و اثرگذار از داده های حسی.

در مطالعه ای که در دانمارک ( 2014 ) بر روی پنجاه روشندل انجام شد، نشان داد، 18% از روشندلان شرکت کننده حداقل یک رویا در طی هر خواب شبانه می چشند. تقریباً 30 % از روشندلان بوی یک رویا را در طی خواب شبانه حس کرده اند. 70% رویای خود را لمس کرده اند و 86% رویایی را شنیده اند. اما سوژه و موضوع خواب های آنها هم مانند سایر انسان هاست. تنها شکل تجربه ی آن متفاوت است.

9- آنها رنگ ها را به شیوه ی خاص خودشان درک می کنند. برخی از بزرگ سالانی که مدتی بینا بوده اند وسپس بینایی شان را از دست داده اند، رنگ ها را مانند سایر انسان ها درک می کنند. اما برای روشندلانی که هرگز رنگ ها را ندیده اند؛ سعی می کنند آن را یاد بگیرند مثلا با دانستن این که آسمان آبی است و آتش زرد وسرخ است. آنها از طریق ارتباط دادن رنگ ها به انرژی آنها را می فهمند: به این شکل که آبی = سرما، سفید= انجماد، قرمز=حرارت.  یادگیری و درک برخی رنگ ها و تفکیک مثلا رنگ صورتی از سفید برای آنها دشوار است. اما به هر حال رنگ ها معنایی برای همه ی انسان ها دارد و روشندلان نیز درک خود را دارند.

10- آنها کابوس های بیشتری نسبت به انسان های دیگر دارند. به علت دریافت های ذهنی یا فشارها و اضطراب هایی که شرایط محیطی برای آنها ایجاد می کند، دچار کابوس هایی بیش از سایر افراد هستند. کابوس های آنها شامل درکِ افتادن در یک چاله یا چاه، برخورد یک ماشین با آنها هنگام عبور از خیابان و یا برخورد با یک درخت است. دکتر امانی که این پدیده را به طور دقیق مورد بررسی قرار داده است،معتقد است این کابوس های شبانه اثری بر کیفیت زندگی روشندلان ندارد اما شاخصی صحیح و حقیقی از تجربیاتی است که آنها دارند.

11- همه ی روشندلان از عصای سفید استفاده نمی کنند. با توجه به میزان و درجه ی نابینایی که دچار آن هستند برخی از عصای سفید و برخی از عصای قرمز رنگ استفاده می کنند. در کشورهای دیگر از سگ هایی که برای راهنمایی روشندلان تربیت شده اند نیز استفاده می شود که در کشورما رایج نیست.

12- آنها در مورد سوالاتی که در رابطه با شرایط شان مطرح می شود باز برخورد می کنند. احتمال دارد شما ندانید که چگونه با روشندلان برخورد کنید تا بهتر درک شان کنید. بنابراین بهتر است از خودشان بخواهید در مورد زندگی، شرایط  و تجربیات شان برایتان بگویند. این مساله را در نظر داشته باشید که انها به هیچ وجه شرایط شان را خاص تلقی نمی کنند و برای آنها روشندلی پدیده ای عادی است.

13- موفقیت شان به چگونگی دید شما نسبت به آنها بستگی دارد. روان پزشکان معتقدند که موفقیت در زندگی، تحصیل و شغل روشندلان مستقیماً تحت تاثیر انتظارات اطرافیان آنها و دید مثبتی که به آنها دارند است. آنها قطعاً تواناتر از آن چیزی هستند که شما تصور کنید؛ و هرچه به آنها به عنوان فردی توانمند تر نگاه کنید بیشتر می درخشند. چون اعتماد به نفش و تصویر ذهنی فرد از خودش از طریق تعاملات اجتماعی ایجاد و تقویت می شود ؛ پس مواجه شدن با افرادی که به آنها قدرت حرکت می دهند بسیار مهم است.

این مبحث را با جملاتی از هلن کلر به پایان می بریم : " من می توانم ببینم و به همین خاطر است که می توانم راضی و خوشحال و خوشبخت باشم، آن چیزی که شما به عنوان تاریکی می خوانیدش، برای من طلایی است. من قادرم جهانی ساخته ی دست خدا را ببینم، نه جهانی ساخته ی دست بشر."



شارژ سریع موبایل