شب یلدا بلندترین شب سال و یکی از بزرگترین جشنهای ایرانیان است، این جشن هر ساله با شور و شیرینی خاصی در بین خانوادههای مردم قزوین برگزار میشود. دیر زمانی است که مردمان ایرانی و بسیاری از جوامع دیگر، در آغاز فصل زمستان مراسمی را برپا میدارند که در میان اقوام گوناگون، نامها و انگیزههای متفاوتی دارد.
در ایران و سرزمینهای هم فرهنگ مجاور، از شب آغاز زمستان با نام شب چله یا شب یلدا نام میبرند که همزمان با شب انقلاب زمستانی است.مردم قزوین همانند دیگر مردم ایران در شب یلدا، این آیین کهن را با رفتن به خانه بزرگترها میگذرانند. به عقیده بزرگترها آوردن میوههای مختلف خشک و تر و میوههای سرخ فام که به «شب چله» معروف است، همراه با خوراکیهای دیگر شگون داشته و زمستان پر برکتی را نوید میدهد.
قزوین به دلیل اینکه در شاهراه ارتباطی بین چند استان قرار گرفته است دارای چهار راه فرهنگی است و اقوام مختلفی مانند کرد، ترک و لر در این شهر زندگی میکنند و هر یک آداب خاصی را در شب یلدا برگزاری میکنند.
آیین شب یلدا در قزوین خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوههای گوناگون است که همه جنبه نمادی دارند و نشانه برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند.ولی مردم قزوین در شب چله بر خلاف عید نوروز آجیل شور و شیرین تهیه میکنند و همچنین آنان از باسلق که شیرین است در کنار تخمه شور استفاده میکنند تا شبنشینی خود را به اولین صبح زمستانی گره بزنند.
پسته در بین مردم قزوین جایگاه خاصی دارد و تکتک عناصر فرهنگی از آن به عنوان آجیل شب چله استفاده میکنند و از آنجایی که باقلوا شیرینی مخصوص قزوین است. مردم در شب چله کامشان را با خوردن آن شیرین میکنند. شبنشینى در شب چله از آداب و رسوم خاصی است که از دیرباز این سنن در بین مردم قزوین در شب یلدا اجرا میشود و در آن اعضای خانواده به خانه بزرگتر مانند مادربزرگ و پدر بزرگ میروند تا در شب چله که طولانیترین شب سال است با هم باشند و با گوش کردن به قصهگویی بزرگترها از دور هم بودن لذت ببرند.
حافظخوانی و گرفتن فال حافظ در شب چله از دیگر رسوم قزوینیها است که تاکنون زنده نگه داشته شده و در آن اعضای خانواده به ویژه جوانان با نیت کردن یک آرزو و قرائت فاتحهای برای حافظ از وی یک فال خوب طلب میکند. خوردن میوههای متنوع در شب یلدا هر یک با هدف خاصی صورت میگیرد، در قزوین نیز خوردن انار از آیین مردم این شهر در این شب است، آنان انار را دون دون میکردند و آن را داخل ظرفی میریختند تا در شب چله میل کنند.
این دانههای انار همانند یاقوت در این شب در جمع اعضای خانواده میدرخشید و قلبهای آنان را روشن میکرد.خوردن هندوانه در شب یلدا از دیگر رسوم مردم قزوین بود. از آنجایی که هندوانه در اواخر پاییز نبود، آنان هندوانه را از فصل تابستان در انبار کاه در مکانی نه سرد و نه گرم نگه میداشتند تا این میوه خوشمزه نپوسد تا آن را در شب چله در بین اعضای خانواده با یکدیگر بخورند و معتقد بودند هر فردی که در این شب هندوانه بخورد در تابستان سالآینده دچار عطش و تشنگی نمیشود.
خوردن خرمالو از میوههای دیگر مردم قزوین در آیین شب یلدا بود و از آنجایی که از قدیم این میوه به وفور در این شهر یافت میشد به همین دلیل جایگاه خاصی در بین آنان داشت و اکنون نیز تهیه کردن آن در شب یلدا از آیینهای مردم این شهر است.در گذشته بعضی از مردم قزوین در شب یلدا شام کله پاچه میگذاشتند و بعد از خوردن شام، استخوانهای آن را بیرون نمیریختند و آن را نگه میداشتند تا در فصل بهار و یا پاییز در جالیز و زمین کشاورزی بریزند و برخی دیگر استخوانهای کله پاچه را میسوزاندند و گرد آن در جالیز میریختند تا با انجام این دو روش محصولاتشان شته نزند. بعضی از مردم قزوین نیز به مناسبت شب چله آش شیر برنج درست میکردند و آن را با شیره میخوردند و عقیده داشتند که خوردن آن در این شب خاصیت فراوانی دارد.
رسم شال انداختن از رسوم گذشته شب یلدا در روستاها مردم قزوین بود، در این مراسم پسر جوانی که از دختر خانوادهای خوشش میآمد و از او درخواست خواستگاری داشت در شب چله شالش را از سقف پشت بام خانه آن دختر از درجی سران یا باجه خانه آویزان میکرد و اگر خانواده دختر تمایل به دادن دخترشان به این پسر جوان بودند به آن شال هدیهای میبستند.
معمولاً در بین خانواده دختر مرسوم بود که جورابی را به این شال میبستند و برخی دیگر هم جوراب به این شال میدوختند و داخل آن که کیسه مانند بود هدیه میگذاشتند این هدیهها در حد یک جفت جوراب و یک مشت نخود کشمش بود. البته این مراسم به صورت نمادین در روستاها برگزار میشد.
زمانی که دختر و پسر نامزد بودند، در روستاها مردم قزوین در شب چله مراسم کرسی سری را برگزار میکردند؛ در این مراسم خانواده پسر مجمعای را روی کرسی میگذاشت و دور مجمع را تزیین میکرد. و سپس داخل آن را با توجه به وسع مالی هدیهای مانند یک قواره لباس، کله قند، میوه و آجیل میگذاشت و آن را در این شب به منزل دختر که نوعروس بود، میبرد.